خستگی، وسواس، اضطراب، زود رنجی، افسردگی

پرسشپاسخ
علاج زود رنجی چیست؟زود رنجی از جمله ضعف های اخلاقی به شمار می رود؛ زیرا سبب می شود که انسان به سهولت و سادگی و بدون منطق دوستان خوب خویش را از دست بدهد. راه درمان این مسئله، این است که انسان توقّعات غیرمنطقی خویش را نسبت به دیگران کم کند و بر این امر مصمّم گردد که از دیگران ناراحت و متأثّر نشود؛ مگر اینکه در دیگران کار خلاف شرع و گناهی سرزند که در این صورت عکس العمل لازم را باید انجام داد.
بی شک، هنگامی که توقّع کم شود تحمّل بالا می رود؛ هم چنانکه اگر توقع زیاد شود، تحمّل کم می گردد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
درمان گرفتگی های روحی چیست؟اگر این احساس تبدیل به بیماری شدیدی شده باشد، باید به پزشکان روانکار مراجعه کردو در غیر این صورت، باید گفت رنج های انسان به سبب دوری از خداوند و دستورات اوست؛ زیرا گشایش روحی وانبساط معنوی انسان جز با ارتباط خالصانه یافت نمی شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چه عواملی انسان را به طور کامل از وسواس خارج می سازد؟برای درمان وسواس راههای متعددی ذکر شده است؛ امّا از آنجا که پایه های وسواس بر عوامل متفاوتی نهاده شده، ابتدا باید علت یابی کرد؛ سپس به درمان آن پرداخت.
برخی از عواملی که در درمان وسواس می تواند تأثیر بسزایی داشته باشد عبارتند از:
1. گاهی انسان کاملاً به دستور و امر بی اطّلاع است و چاره ای برای آن نمی جوید و تنها چاره ساز خداست از این رو، در دعا آمده است: خدایا وسوسه سینه مرا جز امر تو زایل نمی کند.
2. گاهی غلبه وسواس در اثر ضعف بدن در برخی از ابعاد آن، مانند اعصاب است که با تقویت و تغذیه مناسب می توان آن را جبران کرد و در پاره یی موارد که شدت می یابد لازم است به پزشک متخصص مراجعه شود.
3. گاهی با بی اعتنایی می توان وسوسه را علاج نمود؛ هم چنان که کیثرالشک نباید به شک خود اعتنا کند. کثیرالشک کسی است که در یک نماز سه بار شک کند یا در سه نماز پی در پی.
4. دعا درمانی؛ بی شک توسّل و دعا به حضرت حقّ و حضرات معصومان«علیهم السلام» بهترین داروی شفابخش وسواس است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
با انزوا و غمگینی در جوانان چگونه باید برخورد کرد؟این حالت افسردگی نام دارد و در صورت حادّ آن باید با روانپزشک مشاوره شود.
اگر انسان ضعف و عجز را در تنهایی درک و نیاز گره خوردن با جامعه و اجتماعات مفید را بداند هرگز جامعه گریز نمی شود پیامبر اکرم«صلی الله علیه وآله» می فرماید: «لاخیر فی من لایألف و لایولف؛(1) خیر ندارد کسی که با دیگران انس نمی گیدو یا نمی گذارد با او انس گیرند.»
به تعبیر دیگر نه راه می دهد و نه راه پیدا می کند امّا غصهّ ها در بیشترین موارد از ترسیم چشم اندازهای خیالی ریشه می گیرند. انسان باید اهدافی مناسب با توانائیهای خویش را دنبال کند و برای آن تلاش نماید و فرصتها را از دست ندهد که فرموده اند «اضاعة الفرصه غصّة؛(2) ضایع نمودن فرصتها غصه می آورد.» در این حرکت نباید از شرکت ناامید شد و مقایسه های منفی نمود. زندگی با کار به نشاط می رسد. حتی تقوی، خود نیز کار و تلاش است اما برای قرب به خدا و چنین است که اولیاء خدا ترس از گذشته دارند نه حزنی بر آینده(3).
در هر صورت اقتضائات جوانی همین تنوع و تلوّن در حالات است باید آنان را یاری کرد و صمیمانه دلسوزی نمود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
1) و 2 - نهج الفصاحه.
2)
3) قرآن.
چرا انسان در برنامه های معنوی، گاه دچار خستگی و وازدگی می شود؟علّت این امر در بدو نظر می تواند؛ حرکت بدون برنامه و نظم، خستگی و عدم تنوع در جریان عمل، زیادی و تراکم برنامه عملی و تحمیل، بوده باشد.
در برخورد با این مشکل سه موضع در ما هست:
1. بی اعتنایی و قرار.
2. درگیری و خستگی بیشتر.
3. پرسش از این و آن و درخواست پاسخ.
امّا راه اصلی همان مراجعه به خداوند و در میان گذاشتن با اوست و از او چاره خواستن است. زیرا انسان بعد از تصمیم ها و توبه ها به شور و حالی می رسد و به علومی دست می یابد و لذّت هایی می یابد امّا دوام نمی آورد و از دست می رود و انسان مشتاق حضور را در یک حالت نفرت و خستگی و یک یاس کشنده و جانکاه قرار می دهد.
البته هر چقدر که حضور و لذّت زیادتر شده باشد این خستگی و ناراحتی زیادتر خواهد بود. این مرحله است که باید انسان از آن بگذرد باید طرح شود و تحلیل شود. آنجا که در دعای ابوحمزه ثمالی با کلمه «لعلک» شاید تو آنها را نشان داده، تحلیلی نه علمی و خشک بلکه عاشقانه و در نجوا. که باید مراجعه نمود.
به هر حال، این محرومیّت ها و هجرانها برای حرکت انسان ضرورت دارند انسانی که راه افتاده و به شور و احساسی رسیده، امتحان و فتنه دارد. این ترس و ضعف و بیچارگی در سالک راه خدا، به او نشان می دهد که بدون فیض و نصرت خدا، نمی توان زنده بود. بی او و با هر چه غیر اوست نمی تواند یک نفس کشید. انسان پوچی و مسخرگر و بی روحی را در تمام هستی می بیند پس «لاحول و لاقوه الا بالله».

« بخش پاسخ به سؤالات »
چاره نگرانی چیست؟نگرانی یک ویژگی انسانی است که اگر در شرایط عادی باشد باعث تحرک و اقدام است. چنانکه اگر انسانی نگران زمستان بوده باشد به تهیه سوخت می پردازد امّا صورت دیگر هست که نگرانی علّت یابی می شود. یعنی ممکن است نسبت به آینده یا امتحان. یا امری قریب الوقوع باشد که در این جا ما وظیفه داریم درباره آن کار تلاش خود را بکار گیریم. با تلاش هم نشاط بدست می آید و معمولاً هم به نتیجه می رسیم. و اگر هم به نتیجه نرسید به این بینش روی آوریم که انسان همیشه به تمناهای خویش دست نمی یابد(4) و این توقعی بیهوده است که ما پیوسته باید کامیاب شویم. نقش ارتباط با خداوند و توسل به معصومین«علیهم السلام» انکار ناپذیر است. چون آرامش در این ارتباط نهفته است البته ممکن است این نگرانی تبدیل به یک مشکل روانی گردیده باشد که مشاوره روانپزشکی لازم است کتابهای مفیدی از نوسیندگانی در این باره قلم می زنند موجود است که مفید است.
مؤمن به معنی واقعی که تکیه بر خداوند و خیرخواهی وسیع او کرده است، هرگز نگرانی ندارد. بلکه از نام مؤمن معلوم می شود که او حتّی امن روحی خود را به دیگری هم منتقل می کند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
4) سوره نجم، آیه 63.
درمان افسردگی چیست؟اگر افسردگی حالت مزمن و حادّ پیدا نکرده باشد- که در این صورت نیاز به ارتباط با پزشک روانکار دارد - می توان درمان آن را از گذر معنویّت جستجو کرد.
افسردگی، از زمینه هایی مثل تحقیر خویش، ضعیف پنداری در موفقیّت، توقّع همسانی با دیگران در استعداد و موقعیّت ها و عدم قبول واقعیّت زندگی(وجود اجتناب ناپذیر مشکلات و فراز و نشیب ها)و... رشد می یابد.
تبدیل افسردگی به نشاط، نیاز به یک تغییر ذهنیّت دارد؛ چنانکه پیامبراکرم«صلی الله علیه وآله» فرموده اند:«انسان ها معدنند؛ مثل معدن طلا و نقره». پس استعداد در همه افراد وجود دارد، ولی نیازهای گوناگون افراد، تفاوت ها را در قابلیّت ها می طلبد و از این رو، حضرتش می فرماید: کار خود را انجام دهید؛ پس هر کس در کار مناسب خود موفق می شود و قرآن کریم نیز می فرماید:«هرگز ویژگی های دیگران را که خدا به آنان داده تمنّا نکنید، بلکه «واسئلوالله من فضله؛ از فضل و رحمت فراوان او درخواست کنید».
جهان بینی دین، گرفتاری و بلا را سازنده می داند؛ زیرا نقاط ضعف را آشکار می سازد و سبب توجّه به خداوند می گردد. بنابر قرآن، آدمی به هنگام گرفتاری ها هر گاه از خداوند روی گردان شود؛ دچار افسردگی و دلتنگی می گردد چنانچه می خوانیم: «و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا؛(5) هر کس از من و یادم روی گردان شود، پس زندگی برابرش ناگوار می گردد».
آری؛ مشکلات و گرفتاریها را باید با الهام گیری از علم و رحمت بی منتهای خداوند مهربان و توسّل به اهل بیت«علیهم السلام» و امام حاضر حجةابن الحسن«علیه السلام» مرتفع ساخت.

« بخش پاسخ به سؤالات »
5) کلمه 124.
علاج زود رنجی چیست؟زودرنجی یک نقطه ضعف اخلاقی است زیرا این باعث می شود که انسان به سهولت و سادگی و بدون منطق دوستان خوب خویش را از دست بدهد و راه درمان این مسئله این است که انسان توقعات غیر منطقی خویش را نسبت به دیگران کم کند و مصمم باشد که از دیگران ناراحت و متأثّر نشود مگر اینکه کار خلاف شرع و گناهی از آنان به بیند که عکس العمل لازم را باید انجام دهد.
این یک قاعده ارزشمند است. هنگامی که توقع پایین آمد، تحمّل بالا می رود و بر عکس یعنی توقع که بالا رفت تحمّل پایین می آید. در حالات مؤمن آمده است «نفس او، از خودش در رنج و مردم از لطف او در راحتی اند». که این البته زائیده عشق و ایمان است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
مشکل وسواس چگونه درمان می شود؟وسواس یک ناراحتی روحی است که مبارزه با آن هر چه سریعتر لازم است زیرا گذشته از اینکه اعصاب را ضعیف می کند اوقات انسان را به خود متوجّه ساخته و او را از اهداف اصیل باز می دارد و باعث باطل شدن اعمال در برخی موارد می شود.
بنابراین: هر چه محکم تر و قاطع تر باید با آن مبارزه کرد و در مبارزه با آن به نظر می رسد که انسان از اینجا شروع کند که تصمیم بگیرد اعمال خویش را مانند متعارف(افراد معمولی که وسواس ندارند) انجام بدهد و چنانچه یقین نکرده که عمل وی صحیح انحام شده بگوید من می خواهم نماز غیرصحیح مثلاً بخوانم. با این طرز تلقین و عمل، چیزی نخواهد گذشت که انسان به حال عادی باز خواهد گشت مثلاً کسی که در طهارت و نجاست وسواس دارد وقتی دست وی نجس است و عین نجاست بر طرف شده و وظیفه او این است که یکنوبت زیر شیر بگیرد تصمیم بگیرد بیشتر نگیرد این وقتی در همه ی اعمال انجام شد به تدریج وسواس از بین می رود. یا مثلاً وقتی وظیفه اش این است که به شک خویش اعتنا نکند و چنانچه مثلاً شک می کند سوره را خوانده یا نه باید بگوید خوانده ام مصمم باشد که دیگر نخواند گرچه دلش آرام نباشد و با خود بگوید علیرغم شیطان من می خواهم نماز بی سوره بخوانم چنین شیوه یی وقتی تکرار شد شیطان دست بر می دارد و از انسان ناامید می شود. زیرا در حدیث آمده است شیطان مغرور است و هنگامی که مورد توجّه قرار نگرفت دست برمی دارد(6).
البته گاهی هم ممکن است جهل به حکم نداشته باشیم و حکم ساده تر از آن است که ما می پنداریم و باید از عالم سؤال نمود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
6) امام صادق«علیه السلام».
اضطراب فکری چگونه درمان می شود؟اضطراب از مشکلات و بیماری های دوران صنعتی است و شایع و فراگیر است. تعریف های گوناگونی آن شده است. که در همه آنها یک احساس ناگوار و هیجانی در برابر خطری احتمالی و نزدیک، مشترک است.
اضطراب گاهی طبیعی است که نیازی به معالجه آن نیست مثل اضطراب ناشی از امتحان و غیرطبیعی آن که حاکی از بیماری است و علّت واقعی ندارد، باید درمان گردد. این اضطراب حالت دائمی داشته و براساس توهمات پوچ و بی اساس پدید می آید و با افسردگی یا علائم بدنی همراه است.
البته اضطراب گاهی مفید هم واقع شده و باعث حرکت و اقدام و سرعت در کار و حتّی نظم می شود.
امّا اضطراب فکری هیچ نگرانی ندارد. از آنجا که مذهب کامل و مترقّی ها پاسخگوست. فقط باید نقطه ابهام را شناخت و درباره آن مطالعه و از اشخاص مناسب و صاحب نظر در دین جستجو نمود. منابع مطالعاتی غنی نیز داریم. پرسشها را دسته بندی نموده و سپس با یک سیر مطالعاتی و مشورتی تمامی حل می شود. آنچه باید مواظب باشیم اینکه بد درمانهای انحرافی مثل تخدیر، حق به جانب خویش دادن و روشهای بی ثمر روی نیاوریم. مذهب و دعا و نیایش پرهیز از عوامل فشار و ریشه یابی صحیح علّتها راه حل پایدار و نهایی است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
درمان افسردگی چیست؟افسردگی اگر حالت مزمن و حادّ پیدا نکرده باشد که نیاز به ارتباط با پزشک روانکار دارد، درمانی فکری و معنوی دارد.
افسردگی، از زمینه هایی مثل تحقیر خویش، ضعیف پنداری در موفقیّت، توقع همسانی با دیگران در استعداد و موقعیت ها و عدم قبول واقعیت زندگی(وجود اجتناب ناپذیر مشکلات و فراز و نشیب ها) و امثال این موارد، رشد می یابد.
و این انتقال از افسردگی با نشاط نیاز به یک تغییر ذهنیّت دارد. پیامبر اکرم«صلی الله علیه وآله» فرموده اند انسانها معدنند مثل معدن طلا و نقره. پس همه استعداد داریم ولی تفاوت نیازها، تفاوت ها را در قابلیّت ها می طلبد و از همین جاست که باز حضرتش می فرماید کار خود را انجام دهید پس هر کس در کاری که ساختارش مناسب است موفق می شود. قرآن کریم می فرماید هرگز تمنای ویژگیهای دیگران که خدا به آنان داده نکنید. بلکه و اسئلواللَّه من فضله از فضل و رحمت فراوان او درخواست کنید. جهان بینی دین گرفتاری و بلا را سازنده می داند چون نقاط ضعف را آشکار می کند و اعتصام و توجّه به خداوند را سبب می شود. ما در گرفتاری ها باید به او روی آوریم و چون استباه می رویم گرفتار ضنک، همان تنگی در امور و دلتنگی و افسردگی ها می شویم در قرآن می خوانیم «و مَنْ أعْرضَ عَنْ ذکری فان له معیِشَةً ضنکا(7)؛ هر کس از من و یادم روی گردان شود، پس زندگی برابرش ناگوار می گردد».
آری! مشکلات و تکتب ها و گرفتاریهای، پیچ اندر پیچ در زندگی و در وجود تو در توی آدمی با سرانگشت علم و زحمت بی منتهای آن وجود مهربان باز می شود. توسل به اهل بیت«علیهم السلام» و امام حاضر حجةابن الحسن«علیه السلام» نباید مغفول واقع شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
7) کلمه 124.
خستگی، دلسردی و بیحوصلگی ها را چگونه می توان مهار کرد؟این احساس ها در مرحله اوّل امری طبیعی به نظر می رسد امّا اگر استمرار داشته باشند ممکن است به چند علّت باشد:
1. انتخاب اهداف محدود و تکراری و این طبیعی است که زندگی وقتی چنین حالتی داشت خستگی و وازدگی می آورد.
به گفته یک دانشمند: آنچه به زندگی شود و شوق می بخشد تعقیب است نه تسخیر، راه است نه مقصد، تلاش است نه کامیابی. آری این روح بزرگ انسان در محدودها احساس دلتنگی می کند. او جز با یک وجود بی نهایت آرایش نمی یابد. آن هدف کیست. خدا! چون خداوند بُعدی ندارد که بگویی بَعدش چه؟
من که خسته شدم! این مشکل اصلی انسان است و در دین، نیایش در ابعاد گوناگون مثل نماز و دعا مسئله راحل کرده است.
2. اگر این موضوع فوق حل شد. بقیه قابل حل است چون اگر در کارها معیار تکلیف و توان ما باشد. به اندازه وسعت مکلّف هستیم و خستگی ندارد بلکه همه شور و نشاط است و آنجا که از توان افتادیم تکلیفی نیست.
3. گاهی باید کارها عوض کرد و قابلیّت های دیگر را سنجید و گاه باید کارها را به دیگری واگذار کرد و نظارت نمود.
4. با تفریحات سالم و یا مسافرت جمعی با دوستان هم فکر به زیارت اولیاءِ دین رفتن شور و حال دیگری برای اقدامات آینده ایجاد می کند. ما خود را خیلی بسته کرده ایم.
5. در این مسیر مؤمن آنقدر توانایی می یابد که گرچه حزنها و گرفتاریها هم بر او می بارند ولی حالت بیرونی او، دورن را افشا نمی کند.
علی«علیه السلام» می فرماید: مؤمن، شادی اش در چهره و غصه اش در دل می باشد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا اصولاً خیالبافی نقص محسوب شده، و در این صورت علاجی دارد؟خیالبافی یکی از نقاط ضعف روحی است و این بیماری در هر کسی وجود داشته باشد موجب رکود و عقب افتادگی انسان می شود و راه علاج آن این است که انسان مصمم شود در هر زمینه یی که پیشرفت در آن لازم است نخست آگاهی لازم را به دست آورد آنگاه با برنامه ریزی صحیح و نظم دقیق و مقاومت و پایداری آن را به انجام برساند.
و تحلیل آن این است که انسان وقتی از تفکّر خویش استفاده نکرد و آن را که گذاشت تبدیل به توهم، وسوسه و خیال می شود. تفکّر چیست؟
قدرت چاره اندیشی و راه یابی! هنگامی که مطلوبی داریم یا می خواهیم که از مشکل یا درد سری نجات یابیم، تفکّر به ما کمک می کند که راههایی را پیدا کنیم، چه خودمان و جه با مشورت دیگران. سپس عقل به ارزیابی چاره ها پرداخته و بهترین را انتخاب می کنیم. امّا وقتی آموزش ندیده باشیم که فکر کنیم به خیال و توهم پناه می بریم. شاید به خاطر آنکه سهل الوصول تر است!
داستان مردی که با یک کوزه شیره در خیال آن را فروخته و گوسفندی خریده و سپس آن را زیاد کرده تا به گلّه ای رسید و سپس با تصوّر خویش چوب را چرخاند که گلّه راهی کند و ناگهان ظرف شیره که سرمایه اش بود، را شکست؛ جالب است. به هر حال باید از سرمایه واقعی خود استفاده کرد و اقدام کرد تعبیر زیبای قرآن که می فرماید لیس بامانیکم(8)... با آرزوها و خیالهای شما و دیگران نیست، شاید اشاره به همین باشد. البته این رهنمود برای زمانیست که این بیماری مُزمن نشده باشد و در صورت فراگیری باید با یک روانکار مشورت شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
8) سوره نساء، آیه 123.
چاره کمرویی چیست؟کمرویی یا خجالت علّت هایی دارد که باید بررسی شمد و سپس درمان گردد:
1. شخص کمرو خیال می کند که کسی برای او ارزشی قایل نیست(تحقیر نابجای خود)
2. از خودش و توانایی اش شک دارد.
3. جرأت ندارد لذا در تعریف شخص کمرو گفته اند کسی که فاقد جرأت است.
4. ترس بی دلیل از مورد تمسخر دیگران واقع شدن.
5. عدم اعتماد بعد از شکست.
6. مبالغه در بعضی از عیب های جسمانی یا درونی.
7. اشتباه گرفتن خجالت با تواضع.
بعد از اینکه انسان، این علّت ها را در خودش مطالعه نمود باید چند کار را انجام دهد:
1. تلقین به خویش که من نیز مثل دیگران دارای توانایی ها و قابلیّت هایی هستم و این یک واقعیّت است که پیامبر اکرم«صلی الله علیه وآله» از آن پرده برداشته است آنجا که می فرماید: «الناس معادن...؛ مردم گنج هستند، مثل گنجهای طال و نفره». آری! همه انسان ها با رحمت حق از استعدادهایی برخوردارند فقط تفاوت هایی هست.
2. برای قضاوت دیگران خیلی حساب باز نکند. مردم نیز گرفتاریها و مشغولیّت هایی دارند که به مالی نمی پردازند.
3. شکست از یک مورد، اهمیّتی ندارد و همیشه اوّلین بار نیز به هدف نمی خورد و باید دورباره تجربه کرد.
4. بعضی از استعدادها را باید پرورش داد و سپس به میدان آورد و در معرض قرار داد. مثلاً اگر چیزی می تواند بنویسد یا شعری بگوید، بعد از آماده کردن در جمعی مطرح نماید.
5. چانه زدن در معامله و بحث کردن. هر کس می خواهد به سود خود برسد. منهم باید به هدف خودم برسم.
در ضمن باید فراموش نکنیم که خجالت با حیاء فرق دارد. حیاء خوب است و ممدوح از صفات مؤمن حیاء داشتن. کسی که از مردم حیا نمی کند از خدا هم حیا ندارد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی