تکامل روح / فنای روح

پرسشپاسخ
آیا به تدریج که جسم بزرگ می شود روح هم بزرگ می شود؟مقدار و کمیّت، از خواصّ اجسام است. و چون روح حقیقتی مجرد و منزّه از مادّه و جسم است تعبیر بزرگی و مقدار و کمیّت درباره آن صحیح نیست.
و لذا تعبیر درست درباره روح، کمال است؛ آری همچنان که جسم بزرگ می گردد، روح نیز به کمال می رسد لکن کمال دو جهت دارد: کمال در مسیر الهی و کمال در مسیر شیطانی. یک انسان مؤمن با صفات و فضائل انسانی و معنوی کمال یافته است.
و یک مشرک و منافق با صفات و رذائل مادّی و حیوانی کمال یافته است.
بهشت، جایگاه کمال یافتگان الهی است و دوزخ جایگاه کمال یافتگان شیطانی است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا روح انسان از قبیل موجودات و با آفرینش بدن به آن تعلق می گیرد یا اینکه بدن قبل ازدواج آفریده می شود؟روح از جنس موجودات جسمانی و مادّی نیست؛ چون اگر بود، محکوم به احکام مادّه بود و یکی از احکام عمومی مادّه این است که به تدریج به وجود آید و وجودش مقید به زمان و مکان باشد. پس روحی که در انسان هست، مادّی و جسمانی نیست؛ هر چند که با مادّه تعلّق و ارتباط دارد.
در قرآن کریم، آیاتی از کیفیّت ارتباط روح با ماده سخن می گوید؛ یکجا می فرماید: «منها خلقناکم ؛ ما شما را از زمین خلق کردیم»(1).
و در جایی دیگر می فرماید: «خلق الانسان من صلصالٍ کالفخار؛ انسان را از لایه ای چون گل سفال آفرید»(2).
و نیز فرموده: «و بدءَ خَلْقَ الانسان من طینٍ ثُمَّ جَعَل نَسْلَه مِن سُلالةٍ مِن ماءٍ مَهینٍ؛ خلقت انسان را از گل آغاز کرد و سپس نسل او را چکیده از آبی بی مقدار قرار داد».
و سپس فرموده است: «و لَقَد خَلقنا الاِنسانَ مِن سُلالةٍ من طین ثم جَعَلناه نُطْفَةً فی قرارٍ مکینٍ ثُمَّ خَلقناالنُطْفَةَ عَلَقةً فخلقنا العلقة مضغةً فَخَلَقْنا المضغة عِظاماً فَکَسونا العِظام لَحماً ثمّ انشأناه خلقاً اخر فَتَبارک اللّه اَحسنَ الخالقین؛ ما از پیش، انسان را از چکیده و خلاصه ای از گِل آفریدیم و سپس او را نطفه ای در قرارگاهی محفوظ کردیم و سپس نطفه را علقه را مضیغه و مضفه را استخوان کردیم. پس آن استخوان را با گوشت پوشاندیم و در آخر او را خلقتی دیگر کردیم؛ پس آفرین به خدا که بهترین خالقان است»(3).
و بیان کرد که انسان در آغاز به جز یک جسم طبیعی نبود و از بدو پیدایش، صورت هایی گوناگون به خود گرفت تا در آخر، خدای تعالی همین موجود جسمانی و جامد و خمود را خلقتی دیگر فرمود که در آن خلقت انسان، دارای شعور و اراده گشت. کارهایی می کند که کار جسم و مادّه نیست چون شعور و اراده و فکر و تصرّف و تسخیر موجودات و تدبیر در امور عالم به نقل دادن و دگرگون کردن و امثال آن از کارهایی که از اجسام و جسمانیات سر نمی زد، نیازمند است.
پس معلوم شد که روح، جسمانی نیست به خاطر اینکه موضوع و مصدر افعالی است که فعلِ جسم نیست پس نفس بالنّسبة به جسمی که در آغاز مبدأ وجود او بوده یعنی بدنی که باعث و منشأ پیدایش آن بوده به منزله میوه درخت؛ و به وجهی به منزله روشنایی از نفت است.
با این بیان، تا حدّی کیفیّتِ تعلّق روح به بدن و پیدایش روح از بدن روشن می گردد و آنگاه با فرارسیدن مرگ، این تعلّق روح به بدن و پیدایش روح از بدن روشن می گردد و آنگاه با فرارسیدن مرگ، این تعلّق و ارتباط قطع می شود و دیگر روح با بدن کار نمی کند؛ پس روح در اوّل پیدایش، عین بدن بوده و سپس با اشاره ای از سوی خدا، از بدن متمایز گشتی و در آخِر، با مردنِ بدن، به کلّی از بدن جدا و مستقل می گردد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

1) سوره طه، آیه 55.
2) سوره الرحمن، آیه 14.
3) سوره مومنون، آیات 12 - 14.
اگر روح در عالم برزخ می تواند به کمال برسد پس چرا خودکشی گناه است؟کمالی که انسان در این جهان تحصیل می کند با وجود محدود بودن انسان به تمایلات جنسی و خواهشهای نفسانی بسیار ارزشمند است و کمالاتی که در جهان دیگر نصیب انسان می شود بر این اساس است و کسی که خودکشی می کند و موجبات قطع این زندگی را فراهم می آورد این نعمت بزرگ خداوند را ناسپاسی کرده و مستحق کیفر خداوند می شود.
این شبیه این است که بگوییم چون امکان رشد و کمال در مقطع دانشگاه وجود دارد ما اکنون در مقطع دبستان ترک تحصیل می کنیم. تا در آینده در دانشگاه بهتر به کمال علمی دست یابیم.
در حالی که برخورداری از کمالات علمی در مقطع دانشگاه در گرو کوشش و فعّالیّت های علمی در مقاطع مقدّماتی و قبل از دانشگاهی است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
تفاوت روح حیوانی و انسانی در چیست؟ابن سینا در وصف روح حیوانی می گوید: «کمال اوّل برای جسم طبیعی آلی است از آن جهت که جزئیات را درک می کند و دارای حرکت ارادی است.»(4)
در توضیح معنای نفس باید گفت: آنچه بر همگان مسلّم است این است که حالت خواب و بیداری و مرگ و حیات حیوان با هم تفاوت دارد. بدین صورت که حیوان در خواب حالتی دارد که در بیداری ندارد و بالعکس. همچنین در حیات آثاری دارد که در مرگ ندارد. آن مبدئی را که سرچشمه این آثار است «نفس» می نامیم.(خواب، کاهش ارتباط نفس با جسم است و مرگ، قطع ارتباط.)
نفسی که تنها می تواند جزئیات را درک کند و مبدأ حرکت با اراده گردد، نفس حیوانی است. ولی نفس انسانی افزون بر کارهای مذکور، کارهایش همراه با اندیشه و رأی و درک امور کلّی است. فرق بنیادین نفس حیوانی و نفس انسانی در این است که نفس حیوانی مدرک حسّیّات است و قوا و غرایز در آن به صورت جبری ظهور فعلی می یابد، در حالی که نفس انسانی مدرک واقعیّتهای معنوی(=معقولات) است و فطرت و قوای او در شعاع اراده و آگاهی درست، ظهور فعلی می یابد؛ مانند استعداد علمی، فطرت خداشناسی، نیروی عقل و کمال انسانی و... .

« بخش پاسخ به سؤالات »

4) رساله احوال النفس، فصل دوم، ص 57.
فرق اعتماد به نفس با خودخواهی چیست؟اعتماد به نفس این است که انسان خود و نیروها و استعدادهای خویش را فراموش نکند و هر چه بیشتر از آنها برای دست یافتن به اهداف خویش بهره گیرد و تا می تواند دست خویش را در پیش دیگران برای رفع نیازهای خود دراز نکند و یکی از پیامدهای اعتماد به نفس، استقلال و خودکفایی است. باید توجّه داشت که اعتماد به نفس، به این معنا، منافاتی با ارتباط با خداوند و کمک گرفتن از او ندارد؛ زیرا اعتماد به نفس، در برابر مردم است، نه خدا.
خودخواهی، که از امور تکوینی و به معنای «خود را خواستن» است، اگر محوریّت یابد، مذموم است. این گونه خودخواهی چنین است که انسان تنها خود را ببیند و دیگران را نبیند و مصلحت ظاهری خود را خوب و بد و سود و زیان بداند ملاحظه کند و در بهره گیری از امکانات زندگی تنها به خود بیندیشد. انسان مؤمن از این چنین خُلقی به دور است و به دیگران نیز توجّه دارد و بلکه یکی از ویژگیهای ارزشمند انسان ایثار است؛ یعنی دیگران را بر خویشتن برگزیدن و مقدّم داشتن و پیرو حق بودن است. آن هنگام که خودخواهی انسان، با معیارهای درست عقلانی و دینی سازگار باشد، صفتی پسندیده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی