اجل / محتوم

پرسشپاسخ
معنای عبارت «انا الیه راجعون» چیست؟به نظر می رسد این جمله که ما به سوی خدا در حرکتیم، بدین معناست که ما به سوی جهانی که در آن جهان تنها قدرت و حاکمیّت خداوند حاکم می باشد، در حرکتیم و این حرکت اختصاص به مؤمن ندارد، بلکه کافر هم به سوی آن عالم در حرکت است.
البته در دار دنیا هم قدرت و حاکمیّت تنها از آن خداست؛ لیکن صحنه قیامت صحنه بروز و ظهور این حقیقت است که حاکمیّت تنها از آن خداست؛ امّا در دنیا انسان ها به دلیل آلودگی ها و گناهان از درک این حقیقت غافلند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا آرزوی مرگ داشتن رواست؟نعمت وجود و هستی و زندگی در این جهان، از نعمتهای بزرگ الهی است و کسی که آرزوی مرگ می کند گویا این نعمت بزرگ را کفران می کند و نادیده می انگارد.
با توجّه به این که خداوند، انسان را به این جهان آورده، باید هر چه بیشتر از فرصت استفاده کند و به بهترین گونه از زندگی این جهان بهره بردارد؛ بهره ای که همراه با کمال انسانی و تقرّب به خدا باشد و سبب نجات در آخرت شود.
آری، در برخی مواقع لازم است انسان آرزوی مرگ کند و آن زمانی است که نمی تواند خود را از معصیت خدا باز دارد و برای ترک گناه راهی جز مرگ نمی شناسد. در غیر این صورت، لازم است از خداوند عمری با برکت بخواهد؛ عمری که سراسر در راه عبادت خدا و اطاعت او صرف گردد. البته، به یاد مرگ بودن، خود عاملی بسیار مهم در جلوگیری از گناهان است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا زمان مرگ هر انسانی از پیش، معیّن است و عاملی دیگر در طول یا کوتاهی عمر اثر ندارد؟از آیات و روایات بر می آید که مرگ، دو گونه است:
1. مرگ حتمی که وقتی معین دارد و از سوی پروردگار تعیین شده است؛ چنان که خداوند در قرآن می فرماید: «اذا جاء اجلهم لایستاخرون ساعة و لایستقدمون؛ زمانی که مرگشان فرا رسد، ساعتی پس و پیش نخواهد شد».
2. مرگی که آن را «اجل معلّق» می خوانند. عواملی که باعث کوتاهی یا طول عمر می شوند، در این نوع خیل اند. از این رو، امام صادق«علیه السلام» می فرماید:
«من یموت بالذنوب اکثر ممن یموت بالاجال و من یعیش بالاحسان اکثر ممن یعیش بالاعمار(1)؛ شمار کسانی که از گناهان می میرند، افزون تر است از کسانی که با سرآمدن عمر می میرند و شمار کسانی که به سبب نیکوکاری طول عمر می یابند، بیشتر است از کسانی که با عمر حقیقی خویش زندگی می کنند».
مقصود حدیث این است که گناهان، اجل را تغییر می دهند و نیکوکاریها عمر را افزون می کند، یعنی با این که میزان عمر انسان به حکم قضا و قدر الهی تعیین شده است، امّا این امور در آن دست می برند. البته - چنان که گفته شد - این تغییر نیز به قضا و قدر الهی است.
روزی امام علی«علیه السلام» در سایه دیواری کج نشسته بود. از آنجا دور شد و در زیر سایه دیواری دیگر نشست. به آن حضرت گفتند: «یا امیرالمومنین! تفّر من قضاء اللّه؛ آیا از قضای الهی می گریزی؟» فرمود: «افرّ من قضاء اللّه الی قدر اللّه؛ از قضای الهی به سوی قدر الهی می گریزم».
به هر حال، خود را از خطر دور نگه داشتن، پرهیز از امر خداست به امر خدا.

« بخش پاسخ به سؤالات »

1) بحارالانوار، ج 5، ص 140.
مرگ چیست و برای چیست؟مردن به معنای تمام شدن نفس نیست، بلکه به معنای انتقال از دنیا به برزخ است. برداشت قرآن از مرگ این است که انسان مرگ را می چشد و از میان می برد، نه این که انسان از میان می رود: «کلّ نفس ذائِقَةُ الموت(2)؛ هر انسانی مرگ را می چشد.»
هنگامی که کسی یک لیوان آب می خورد، آب از میان می رود و تمام می شود. این مذوق(آب) در ذائق حل و هضم می شود، نه ذائق در مذوق. پس، انسان از میان نمی رود، بلکه مرگ را از میان می برد و آن وقت است که دیگر مرگی در کار نیست: «لایَدوقُونَ فیها الَموتَ اِلّا الَموتَهَ الاُولی .(3)»
این آیه با چند آیه دیگر قبل و بعد آن درباره متّقین است که آنها در بهشت مرگی ندارند و طعم تلخ مرگ را نمی چشند جز همان مرگ اول که از دنیا بیرون آمدند.
به هر حال، ما باید این مرگ را بمیرانیم که دیگر مرگی نباشد، نه این که دیگر ما نباشیم. ما ابدی هستیم. یا در راحتی و نعمت خدا (ان شاء اللَّه) یا در سختی و عذاب (نعوذباللَّه) در طول عمر، قطره قطره این ظرف پر می گردد و در هنگام مرگ، باید آن را چشید خواه تلخ باشد یا شیرین. مرگ برای مؤمن لذیذترین و گواراترین چیز است. هیچ لذّتی برای مؤمن به اندازه لذّت مردن نیست.

« بخش پاسخ به سؤالات »

2) سوره آل عمران، آیه 185.
3) سوره دخان، آیه 56.
معنای اَجَل چیست و تفاوت اجل با اجل مُسمّی کدام است؟اَجَل به معنای مدت مقرّر و یا سررسیدن زمان است. و ظاهراً استعمال اَجل در تمامی مدّت، استعمال اصلی و استعمال آن در سررسید فرع آنست. چون بیشتر اوقات در همان معنای اوّل به کار می رود، حتّی در اثر کثرت استعمال در آن گاهی می شود که احتیاجی به ذکر وصف ندیده و به ذکر موصوف به تنهایی اکتفا می کنند. بنابراین هر جا که این کلمه استعمال شده باشد، باید گفت به معنی اجل مقضی و تمام مدّت است مگر قرینه ای در کلام باشد و دلالت کند بر اینکه به معنای سررسید است. راغب در مفردات می گوید: یعنی مرگش فرا رسیده لیکن اصل معنی آن استیفاء مدّت است. به هر تقدیر ظاهر کلام خدای تعالی در آیات دوّم تا ششم سوره انعام «هوالذی خلقکم من طین ثمّ قضی اجلاً و اجل مسمّی عنده؛ پروردگار آن کسی است که شما را از گل آفریده و سپس اجلی قرار داد ولیکن اجل مسمی در نزد خداست» این است که منظور از اَجل و اجل مسمّی آخر مدّت زندگی است نه تمامی آن همچنان که از جمله «فان اجل الله لاتٍ» به خوبی استفاده می شود.
بنابراین از این بیان، این معنی نیز معلوم شد که اجل دو گونه است: یکی اجل مبهم و یکی اجل مسمَّی یعنی معین در نزد خدای تعالی و این همان اجل محتوی است که تغییر نمی پذیرد. به همین جهت آن را مقیَّد کرده به(عنده = نزد خدا) و معلوم است چیزی که نزد خداست دستخوش تغییر نمی شود به دلیل اینکه فرمود: «ماعندکم ینفدو ما عندالله باقٍ؛ و آنچه نزد خداست باقی می ماند»(4).
و این همان اجل محتوی است که تغییر و تبدیل برنمی دارد خدای متعال می فرماید: «اذاجاء اجلهم فلایسْتَأخرون ساعةً ولا یستقدمون»(5)؛ وقتی اجلشان برسد نمی توانند حتی یک لحظه آنرا پس و پیش کنند». و اگر آیات سابق به ضمیمه آیه شریفه «لکل اجلٍ کتابٌ یمحوالله مایشاء و یثبت و عنده ام الکتاب» ؛ برای هر اجلی نوشته است. خداوند محو می کند نوشته ای را که بخواهد و تثبیت می کند آنرا که بخواهد و نزد اوست ام الکتاب»(6) مورد دقت قرار می گیرند بدست می آید که اجل مسمی همان اجل محتوی است که در ام الکتاب ثبت است و اجل غیر مسمّی آن اجلی است که در (لوح محو واثبات) نوشته شده است.
و ام الکتاب قابل انطباق است بر حوادثی که در خارج ثابت است یعنی جوادثی است. یعنی حوادثی که مستندند به اسباب عالی که تخلف از تأثیر ندارد. و لوح محو واثبات قابل انطباق بر همان حوادث است لیکن نه از جهت استناد به اسباب عامه بلکه از نظر استناد ناقضی که در خیلی از موارد از آنها به مقتضی تعبیر می کنیم که ممکن است برخورد با موانعی بکند و از تأثیر باز بماند و ممکن است باز نماند.

« بخش پاسخ به سؤالات »

4) سوره نحل، آیه 96.
5) سوره یونس آیه 49.
6) رعد 41
اینکه گفته می شود: «اجل هر کس به دست خداست» آیا تصادفات منجر به مرگ و خودکشی نیز به دست خداست؟تمام حوادث و پدیده هایی که در جهان واقع می شود براساس مشیت الهی است و هیچ چیز نیست که از مشیت خدا بیرون باشد. آری، یکی از چیزهایی که خداوند خواسته این است که اراده و اختیار انسان هم در تعیین سرنوشتش مؤثر باشد در احادیث(7) آمده که صدقه دادن، صله رحم و دعا از اموری است که موجب طول عمر و بر طرف شدن بلاها می شود و از حوادث و رویدادهای ناخوشایند جلوگیری می کند.
بر این اساس خودکشی - که سبب کشته شدن انسان می شود - و اعتقاد به این که اجل هر کسی به دست خداست با هم منافاتی ندارد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

7) بحارالانوار، جلد 119، به نقل از میزان الحکمة، ج 5ص 322.
چرا زمان مرگ افراد مشخص نشده است؟روز مرگ، برای این معین نشده که شخص با حساب فاصله از مرگ کارهای نیک انجام دهد؛ یعنی اگر مرگ افراد برای آنان مشخص بود، آنان در فاصله مشخصی تا مرگ خویش توبه کرده و به خدا باز می گشتند، اما وقتی که برای آنان زمان مردن نامعلوم باشد باید همواره برای مرگ آماده باشند، زیرا ممکن است در هر لحظه مرگ به سراغ آنان بیاید و آنان بدون توبه از گناه و آمادگی لازم از دنیا بروند. از این رو، باید به گونه ای زندگی کنند که هر وقت مرگ سراغ آنها آمد، مستحق عذاب و شرمساری در روز حساب نباشند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا روزی خواهد آمد که انسان جلو مرگ را بگیرد و آن روز مذهب و دین چه جوابی دارد به انسان بدهد؟علم می تواند کاری کند، انسان با مراعات اموری که علم از آنها پرده بر می دارد عمرش طولانی تر شود؛ ولی جلو مرگ را به گونه ای بگیرد که هرگز به سراغ انسان نیاید. قرآن مجید می فرماید:« کل نفس ذائقة الموت؛ هر نفسی چشنده مرگ است».(8) خداوندی که انسان را آفریده است هر موقع بخواهد حیات را از او می گیرد و این مسئله ای است که اراده و مشیت الهی بر آن حاکم است. آری، تأثیر علل و عوامل طبیعی هم که یک سنت الهی است قابل انکار نیست.

« بخش پاسخ به سؤالات »

8) سوره عنکبوت آیه 57.
چگونه است که اولیای خدا هم آرزوی مرگ می کنند و هم درخواست عمر طولانی؟آنچه از آیه 6 سوره جمعه و برخی دیگر از آیات استفاده می شود این است که اولیای خدا آرزوی مرگ می کنند و چیزی مانع این آرزو نیست، زیرا آنها وسایل سعادت خویش را برای جهان دیگر آماده کرده اند و مرگ برای آنان، پیوستن به لقای خدا و دست یافتن به عالی ترین موهبت های خداوندی است اما این امر منافات ندارد علاقه اولیای خدا به زندگی این جهان به خاطر اینکه آنان را برای زندگی جاوید در جهان دیگر آماده می کند. آنان برای این جهان اصالت قائل نیستند، از این رو به این عالم دلبستگی ندارند و عشق و دلبستگی آنان به عالم آخرت است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
فرق اجل محترم و معلق چیست؟ آیا رفتن به جبهه جنگ اجل را جلو می اندازد؟انسان دارای دو اجل است یکی اجل حتمی و دیگری اجل معلق. اجل معلق زمانی است که انسان دستخوش حوادثی شود و از بین برود. دعا، صدقه، صله رحم و امثال اینها ممکن است مؤثر باشد و اجل مذکور را تأخیر بیندازد؛ ولی به هر حال فرار از جبهه در تأخیر این اجل دخالتی ندارد. قرآن مجید می فرماید:« قل لن ینفعکم الفرار ان فررتم من الموت القتل ...؛ بگو چنانچه شما از مردن یا کشته شدن فرار کنید، فرار شما را سودی نمی بخشد».(9)
و در آیه دیگر می فرماید:«اینما تکونوا ایدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیّدة ؛ هر جا باشید مرگ شما را فرا می گیرد گرچه در بناهای استوار باشید».(10)

« بخش پاسخ به سؤالات »

9) سوره احزاب ، آیه 16.
10) سوره النساء، آیه 78.
با اینکه خداوند به همه انسان ها روزی می دهد، چرا بسیاری از آن ها از گرسنگی جان می دهند؟این صحیح است که روزی هرکس دست خداست و تا لحظه ای که انسان در دنیا زندگی می کند خداوند روزی او را می دهد؛ ولی این منافات ندارد که برخی از گرسنگی بمیرند. زیرا همان گونه که خداوند روزی انسان ها را می دهد، اجل و موقع رسیدن مرگ آن ها هم دست خداست و کسانی که به خاطر گرسنگی می میرند افرادی هستند که اجل آنان رسیده است.
توجه به این نکته لازم است که معنای این جمله که:« اجل انسان ها دست خداست» این نیست که افرادی که در کشتن و از بین رفتن انسان ها مؤثرند تقصیری ندارند؛ زیرا بسیاری از افرادی که از گرسنگی می میرند، مرگ آنان در اثر استعمار ابرقدرت هاست و به طور مسلم آنان در برابر مرگ این افراد محروم و گرسنه مسئولند. ولی خداوند چون این جهان را دار تکلیف قرار داده با جبر افراد ظالم را از ظلم باز نمی دارد. این جهان محل آزمایش است؛ هر کسی براساس آزادی و اختیاری که دارد عمل می کند و این جهان دیگر است که جای پاداش و کیفر می باشد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
با اینکه خداوند این همه بخشنده و مهربان است چرا این زندگی را از او می گیرد؟خداوند به دلیل لطف و مهربانی زیادی که به انسان ها داشته، آنان را آفریده و موجبات تکامل آنان را در این جهان فراهم کرده است. مرگ انسان موجب نابودی او نیست، بلکه انسان با فرا رسیدن مرگ در صورتی که از نعمت های خداوند درست بهره برداری کرده و استعداد ویژه خویش را به طور کامل به فعلیت رسانده باشد به یک زندگی وسیع تر و جهانی گسترده وارد می شود و این نیز مقتضای لطف و فضل خداوند است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا مرگ انسان اختیاری نیست؟انسان همیشه در برابر دو قسم از مسایل قرار دارد:
1. مسایل تکوینی، که انسان در برابر این مسایل دارای اختیار نیست. کودک بودن؛ مذکر یا مؤنث بودن؛ جوان شدن، پیرشدن؛ وابسته بودن حیابت به نفس کشیدن؛ وابستگی حیات مادّی به تغذیه؛و... از جمله مسایل تکوینی است که انسان در مقابل آن ها هیچ اراده و اختیاری ندارد. مرگ هم از این قبیل مسایل است و آن گاه که اجل فرا رسد شخص در مقابل آن تسلیم است. زمان فرا رسیدن اجل هم مثل اصل آن امری تکوینی است و در حیطه اختیار ما نیست.
2. آنچه در حیطه اراده ما قرار دارد، نوع و کیفیت اعمال، افکار و نیّاتی است که داریم.
چگونه زندگی کردن؛ کیفیت ارتباط با خداوند، اجتماع، دنیا و ...؛ نحوه رفتار با پدر و مادر فرزند، همسر و دوستان ؛و... از امور اختیاری است؛ بنابراین در مقابل امور تکوینی
نباید توقع اراده و اختیار داشته باشیم.

« بخش پاسخ به سؤالات »

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی