ابعاد

پرسشپاسخ
«نفس ناطقه» که در کلام فلاسفه از آن سخن می رود به چه معنا است؟نفس ناطقه همان حقیقت و هویّت انسانی است که در هر انسان وجود دارد و مایه تشخیص و تمیّز انسان از سایر حیوانات است. «ناطقه» به معنی سخن گفتن نیست، بلکه به معنی ادراک کلیّات و تعقّل است. انسان در صورتی به کمال می رسد که بر مبنای تعقّل عمل کند. عقل - طبق روایتی از اما صادق«علیه السلام» - چیزی است که خداوند با آن پرستش می شود و بهشت به وسیله او به دست می آید: «اَلْعَقلُ ماعُبِدَ بِهِ الرحمن وَاکْتُسِبَ بِه الجِنان»(1). نفس ناطقه در صورتی به کمال خود می رسد که انسان، بنده کامل خدا شود و وظایف عبودیّت را به طور کامل انجام دهد و برای انجام تکالیف تلاش کند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
1) اصول کافی، ج 1، ص 11.
چرا خداوند با داشتن آن همه مخلوق صالح، انسان را که موجودی خودپسند، طمعکار و جایز الخطا است، اشرف مخلوقات قرار داده است؟انسان با وجود آنکه طبعاً ظلوم و جهول است، اشرف مخلوقات است؛ زیرا انسان موجودی دو بُعدی است؛ یعنی هم ویژگی های حیوانی و هم خصلت های ملکوتی و الهی در او هست. از این لحاظ که غرایز حیوانی در وجود او هست، به شرّ و فساد تمایل دارد و از این جهت که دارای فطرت دینی و عقل است، به تحصیل کمالات روحی و معنوی تمایل دارد. در این میان انسان، آزاد و مختار آفریده شده تا در مسیر خیر و معنویّت گام بردارد و از جنبه های حیوانی خویش جز در طریق کمال معنوی خویش بهره نگیرد. اگر انسان از این آزادی برای تحصیل کمال روحی خویش بهره گیری کرد و به اوج رسید، از فرشتگان نیز والاتر می شود و اگر از آزادی خویش سوء استفاده کرد و در مسیر ارضای تمایلات حیوانی گام برداشت، سقوط می کند و از حیوانات پست تر می شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا برخورداری انسان های صالح از نعمت های مادّی در عالم آخرت موجب، تعلّق و وابستگی آنها نمی شود؟آنچه برای تکامل انسان لازم است این است به مادیّات دلبسته نباشند، نه اینکه از آنها بهره نگیرد؛ بنابراین انسان چون موجودی مادّی است باید از مادیّات برتر باشد و جهت حرکت خود به سوی موجودی عالی تر و کامل تر؛ بعنی خداوند، که کمال مطلق است، قرار دهد. این سخن با این که خداوند در بهشت علاوه بر نعمت های معنوی مانند قرب به خدا و رضوان او، بهشتیان را از نعمت های مادّی نیز برخوردار سازد منافات ندارد؛ چه این نعمت ها پاداش کار آنان است و باعث وابستگی آنان به این نعمت ها نمی شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
انسان می تواند جهان را مسخّر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد. معنای تسخیر جهان و به خدمت گماردن فرشتگان چیست؟یک معنای توانایی انسان برای تسخیر جهان این است که خداوند به انسان استعدادی داده که به وسیله آن می تواند قوانین حاکم بر طبیعت را کشف کند و از این طریق پدیده ها را در خدمت خود بگیرد و وسیله بهره برداری و رفاه زندگی را برای خود و جامعه فراهم آورد. به معنای دیگر انسان می تواند از طریق بندگی خدا و انجام خواسته های او دارای اراده ای شود که در طبیعت نافذ باشد؛ چنانکه بندگان شایسته و اولیای خدا از کرامت و معجزات برخوردار بوده اند و کرامات و معجزات آنان نموداری از قدرت و تصرّف آنان در طبیعت بوده است. به خدمت گرفتن فرشتگان به این معناست که انسان با خلوص و ثبات در عبودیّت خداوند می تواند از امدادهای غیبی فرشتگان برخوردار شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چه زمانی روح در بدن انسان دمیده می شود؟زمان دمیده شدن روح و حیات انسانی در جنین چهار ماه پس از انعقاد نطفه است. در این زمان است که جنین پس از طیّ مراحل رشد فیزیولوژیکی، زندگی حیوانی و انسانی خود را آغاز می کند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا انسان ذاتاً مادّی است یا معنوی یا هر دو؟انسان دارای دو بُعد است: مادّی و معنوی و در صورتی به سعادت می رسد که نیازهای وی در هر دو بُعد تأمین شود. انسانی که تنها در بُعد مادّی پیشرفت کند و به تکامل معنوی خود نپردازد، از مرتبه انسانیّت تنزّل کرده و احیاناً از حیوانات هم پست تر می شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا این عقیده صحیح است که مغز انسان دارای ظرفیّتی خاص است و وقتی این ظرفیّت تکمیل شد منجر به دیوانگی انسان می شود؟اگر منظور این باشد که ظرفیّت انسان برای تفکّر و کسب دانش، محدود است و ممکن است به جایی برسد که ظرفیّت مغز برای تفکّر، تمام و انسان دیوانه شود، صحیح نیست؛ زیرا نه مغز بلکه روح ظرف ادراکات و معلومات است و ادراکات قائم به آن است. مغز تنها ابزار است؛ چنانکه از علی«علیه السلام» در «نهج البلاغه» چنین نقل شده است: «کُلُّ وِعاءٍ یُضیقُ بِما جُعِلَ فیهِ الاّ وِعاءُ الْعِلْمِ فَأنَّهُ یَتَّسِعُ بَه؛ هر ظرفی به آنچه در آن قرار گیرد تنگ می شود، جز ظرف علم که هر چه علم در آن قرار گیرد وسعتش بیشتر می شود».

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا خداوند انسان را اشرف مخلوقات قرار داده است؟انسان دارای دو بُعد است: روحی و جسمی. انسان با توجّه به بُعد روحی و معنوی خود، استعداد فوق العادّه ای برای تعالی دارد. در بُعد جسمی و حیوانی نیز اگر تمایلات حیوانی را دنبال کند، چنان سقوط می کند که از هر حیوانی پست تر می شود. قرآن می فرماید: «اِنْ هُمْ الاّ کَألانعامِ بَلْ هُمْ اَضَلّ؛ اینان مانند چهارپایانند، بلکه پست تر از آنان». با وجود این تمایلات حیوانی اگر انسان در صراط مستقیم دین و رضایت خداوند حرکت کرد، از همه موجودات حتّی از فرشتگان نیز برتر خواهد شد؛ چرا که در فرشتگان شهوت و تمایلات نفسانی وجود ندارد و عبادت و تسبیح آنها با این شرایط نسبت به پرستش انسان آزاد و مختار - که با شهوت و تمایلات نفسانی همراه است - از ارزش کم تری برخوردار است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا انسان از فرشتگان برتر است؟رمز تعالی و عظمت انسان در این است که موجودی دو بُعدی است؛ بُعدی مادّی دارد که به واسطه آن به جاذبه های مادّی زندگی تمایل دارد و نیز دارای بُعدی معنوی و روحی است. وجود تمایلات مادّی در انسان باعث ارزشمند بودن حرکت او به سوی کمالات روحی است. اگر این تمایلات نبود، انسان نیز فرشته بود و هیچ گاه از او معنویّت فاصله نمی گرفت و نیز پیمودن راه معنویّت دارای ارزش نبود. اگر انسان از عقل الهام بگیرد و از تمایلات خود تنها در مسیر مصالح انسانی خویش بهره گیرد، از فرشته نیز برتر می شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا اخلاق و امیال انسان تابع قاعده و نظم مشخّصی است؟مسلماً اخلاق و امیال و به طور کلّی خصوصیّات روحی و روانی تابع قاعده و نظم خاصّی هستند و نظم و دقّتی که در تمام شؤون هستی وجود دارد، بر امور روحی و روانی نیز حکمفرما است. علم روانشناسی و تربیت اخلاقی نیز بر مبنای همین قانون و نظم مشخّص استوار است؛ اگر امور روحی و امیال درونی انسان نظمی نداشت، چگونه ممکن بود قواعد و اصول کلّی علمی درباره آنها وضع کرد، و نیز اگر این نظم و قاعده در کار نبود، تربیت و تهذیب اخلاق که هدف ادیان است چگونه ممکن بود؛ بنابراین با قاطعیّت می توان گفت که اخلاق و امیال انسان نیز تابع نظم و قاعده ای خاص است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا بسیاری از کارهای انسان با محاسبات مادّی مطابقت نمی کند؟انسان تنها موجودی مادّی نیست؛ از این رو انگیزه های انسان، تنها انگیزه های مادّی نیستند و از نظر مادّی غیرقابل محاسبه اند. یکی از ابعاد وجود انسان -بلکه مهم ترین بُعد هستی او - بُعد معنوی است که براساس آن، انگیزه های معنوی به وجود می آید. عبادت و نیایش در برابر خدا از پی آمدهای این بُعد است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
مادّه انسان قبل از یافتن صورت انسانی چیست؟مجموعه عناصری که تشکیل دهنده انسان هستند در مراحلی که هنوز انسان به فعلیّت نرسیده و صورت انسانی پیدا نکرده است عبارتند از: مرحله نطفه، علقه و مُضغه، این سه عنصر مادّه بالقوّه انسانند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا فرد دیوانه وجود خود را ادراک می کند؟ادراک هستیِ خود شخص از نوع ادراک عقلی نیست تا دیوانگان فاقد آن باشند؛ بلکه از نوع درک حضوری است و شخص دیوانه به دلیل بیماری یا ناتوانی ابزار درک(مغز یا اعصاب) از ادراک عقلی عاجز است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا روح انسان قبل از آمدن به این جهان آفریده شده است؟از روایات متعدّد این مطلب به دست می آید که لااقل روح برخی انسان ها؛ از جمله رسول اللَّه«صلی الله علیه وآله» و امامان معصوم«علیهم السلام» قبل از آمدن به این جهان آفریده شده است. این مطلب از نظر فیلسوفان مورد اختلاف است؛ برخی از آنها روح انسان را قبل از آفرینش انسان در این جهان، موجود دانسته اند و برخی دیگر معتقد شده اند که روح، پس از آفرینش انسان موجود می شود. این، نظر برخی از فیلسوفان مسلمان مانند صدالمتألّهین است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا شخصیّت انسان همان بدن و جسم اوست؟هر چند مدّت یک بار، سلول های بدن تغییر می کند و جای خود را به سلول های جدید می دهد؛ ولی شخصیّت انسان به جسم و بدن او نیست؛ بلکه به روح او است. حافظ وحدت انسان همان روح است که در انسان تغییر نمی کند؛ از این رو انسان خود را در پیری مسؤل گناهانی می داند که در جوانی مرتکب شده و گاه در نفس خویش به دلیل انجام آنها نادم است و از خداوند طلب آمرزش می کند. این امر، دلیل بر این است که فرد گناهکار خود را همان انسان پیشین می بیند. همچنان که فرد به دلیل انجام کارهای شایسته در جوانی خویشتن را شایسته تحسین می بیند. اگر او همان انسان پیشین نیست، نباید خود را برای آن کمالات شایسته تحسین بداند. این حقیقت نشان می دهد که شخصیّت انسان به روح اوست و همین روح است که حافظ وحدت انسان در سنین مختلف زندگی است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا آگاهی مطلق برای انسان میسّر است؟آگاهی یی که برای انسان میسّر است، نه آگاهی مطلق، بلکه نسبی است.
آگاهی گسترده تنها برای پیامبران و امامان میسّر است که خداوند از علم غیرمحدود خویش به آنان افاضه فرموده است. دیگران هر یک به حسب تلاش و ظرفیّت خود از آگاهی برخوردار می شوند. این آگاهی با مطالعه، آموزش و تلاش پی گیر عمیق می شود و هر چه تلاش و پی گیری در این راه بیشتر باشد، رشد انسان افزون تر خواهد شد. برخی علوم نیز تنها در سایه تهذیب نفس حاصل می شوند یا به رشد و فزونی می رسند. چنین علومی از دسترس قلب های آلوده دورند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا زمینه شرّ در انسان وجود دارد؟اگر منظور از زمینه شرّ این است که در سرشت انسان اموری است که می توان از آنها بهره برداری نادرست کرد و موجبات بدبختی را فراهم کرد، صحیح است؛ چه اینکه غرایز و تمایلات از اموری هستند که اگر با تربیت صحیح، کنترل و تعدیل نشوند، فرجامی جز هلاکت و بدبختی برای انسان در پی نخواهد داشت. خداوند این غرایز را برای تکامل روحی و معنوی انسان قرار داده است، اگر از آنها به نحو صحیح بهره گیری شود، نه تنها زمینه شرّ نخواهد بود؛ بلکه زمینه ساز رسیدن به عالی ترین مراحل کمال خواهند بود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
نوری که در وجود مؤمن است چه نوری است؟نور قلب مؤمن، نور ایمان و اخلاص و تقّرب به خداست. هر قدر مرتبه تقرّب به خدا بیشتر شود، بر این نور افزوده می شود. این نور، همان نوری است که در قیامت ظهور فعلی پیدا می کند. قرآن می فرماید: «یَوُمَ تَرَی ألمُؤمِنینَ وَألمُؤمِناتِ یُسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ اَیْدیهِمُ وَبِأَیمانِهِمْ(2)؛ آن روز مردان و زنان با ایمان را می نگری که نورشان پیش رو و در سمت راستشان به سرعت حرکت می کند».

« بخش پاسخ به سؤالات »
2) سوره حدید، آیه 12.
آیا زمانی می رسد که انسان خالق کسی باشد؟خالق به معنای هستی بخش و دهنده وجود و حیات است و جز خداوند متعال هیچ کس مالک وجود نیست تا بتواند موجودی را خلق کند. آنچه از انسان برمی آید این است که بر اثر پیروی از قوانین و سنّت هایی که خداوند در طبیعت نهاده است، زمینه را برای پذیرش حیات فراهم سازد؛ چنانکه مثلاً برای تبدیل تخم مرغ به جوجه در ماشین جوجه کشی باید به اندازه معیّنی به آن حرارت بدهند. همان گونه که ممکن است این حرارت از طریق خوابیدن مرغ روی تخم به وجود آید، همچنین ممکن است ماشین، زمینه را برای زندگی در تخم به وجود آورد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا در اسلام آیات و روایاتی داریم که هر کس استعداد دارد باید به طور صحیح پرورش داده شود؟آری، در این زمینه آیات و روایات متعددی وجود دارد علمای اسلامی از این امری با عنوان «تکامل» یاد می کنند. و تعبیر «رشد» در منابع دینی هم به این معنا اشاره دارد. در قرآن کریم از زبان جنیان آمده است: «انا سمعنا قرانا عجبا یهوی الی الرشد؛(3) به درستی که ما قرآن عجیبی شنیدایم که به رشد هدایت می کند».
همین طور تعبیر «زیاد کردن» که در قرآن آمده به این مطلب اشاره داد: «لإَن شکرتم لازینکم لاتفرتم ان عذابی شدید(4)؛ اگر شکر کنید همانا شما را زیادت می دهم و اگر کفر بورزید همانا عذاب من شدید است». بر اساس این آیه شریف، شکر نعمت موجب زیادتی آن است و یکی از بزرگترین نعمت های خداوند، سرمایه های وجودی انسان است. طبق مفاد این آیه، انسان ملزم به شکرگزاری در مقابل نعمت هاست؛ چه اگر انسان در این باره کفر بورزد دچار عذاب شدید الهی خواهد شد. از همین آیه می توان فهمید که رشد، پرورش و زیادتی نعمت های وجودی انسان و استعدادهای او در گرو شکرگزاری در برابر خداست؛ یعنی در گرو به کاربردن نعمت ها در راه خدا و در جهت رضای او.

« بخش پاسخ به سؤالات »
3) سوره جن، آیات 1 و 2.
4) سوره ابراهیم، آیه 7.
تفاوت انسان با حیوانات چیست؟همچنان که انسان در برخی استعدادها با حیوانات مشترک است، دارای ویژگیهایی نیز هست. حیوانات، مانند انسان دارای حواس، عاطفه، هوش(درک موقعیت) و حافظه اند. امّا استعدادها و نیروهایی که ویژه انسانند و او را از حیوانات جدا می کنند، عبارتند از:
تفکرّ، که نیروی نتیجه گیری از معلومات و داشته هاست و نتیجه آن، دانش و گسترش دانشهای انسان است.
تعقّل، که نیروی سنجش و ارزیابی معلوم ها و بازشناختن دانش درست از دانش نادرست(در علم نظری) و تمیز میان خوب و بد(در علم عملی) است.(5)
انتخاب و اراده، که راه آن با قدرت تعقّل و سنجش و ارزیابی باز می شود. در اثر وجود نیروی تعقل و انتخاب است که انسان در دایره مسئولیّت و تکلیف گام می گذارد و تکالیف و حدود الهی را بر دوش می گیرد.
وجدان، که نیروی قضاوت کننده درونی است و همان است که موجب می شود انسان پس از انجام کار نادرست، پشیمان شود و به گناه خود اعتراف کند.
فرقان، همان عقل است که از یک حیث درک کننده حق و باطل و خوب و بد است، البته به گونه کلّی.
به هر حال، تفاوت بنیادین انسان و حیوان، وجود حقیقتی است که قرآن آن را به «خَلق اخر» خوانده و فرموده است: «انساناه خلقاً آخر».(6) و مقصود همان روح انسانی است که عبارت از مرتبه ای عالی تر از بُعد جسمانی، نباتی و حیوانی است و نیروی درونی جداکننده حق از باطل است و در اثر مجاهدت نفسانی و تقوا به دست می آید و...
این نیروها و استعدادها در ترکیب و تعامل با یکدیگر، چه بسا نیروها و امکانات وجودی دیگری را در انسان شکل می دهند به گونه ای که حرکت و رشد روحی انسان را تا بی نهایت در افق دید خود جای دهند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
5) المیزان، ج 2، صص 247 تا 250.
6) سوره مؤصول، آیه 12.
آیا انسان ترکیبی از دو امر متضاد، یعنی روح و لجن است؟در پرسش فوق، انسان پدیده ای دیالکتیکی به حساب آمده که دارای تضاد است و این تضاد، میان روح و لجن است.
معنای حقیقی تضاد این است که دو امر وجودی، در نهایت اختلاف باشند و در یک موضوع(به معنای منطقی و فلسفی) نتوانند گرد آیند؛ مانند سفیدی و سیاهی. روح و لجن با هم تباین کلّی دارند و شکّی نیست که اوامر وجودی اند و با یکدیگر در نهایت تفاوت و تغایرند و از این رو، با هم گرد نمی آیند، ولی روح به بدن تعلّق گرفته، نه این که بدن، ظرف روح باشد. به عبارتی دیگر، روح با بدن است، نه این که در بدن باشد. به همین دلیل، انسان ترکیبی نه از ضدّین، بلکه از اضداد است. دیگر آن که تضاد در خواسته ها را باید به معنای«تزاحم» بگیریم و از این رو، خواسته های روحی و معنوی با خواسته های مادّی و جسمانی تزاحم دارند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
قوّه خیال انسان چیست؟تخیّل و نیروی خیال به معنای خلق صورتهای موهوم است که در عالم واقع وجود ندارند. این امر غالباً با ترکیب صورتهای واقعی و ساختن ترکیبی خیالی و غیرواقعی صورت می گیرد و یکی از تواناییهای ذهنی انسان است که در جای خود، به عنوان مثال در هنر، مفید است.
نیروی خیال، معنایی دیگر نیز دارد که در فلسفه مصطلح است و آن نیروی حافظه و به خاطر سپردن ادراکات حسّی است. بر این اساس تخیّل یا حافظه، محل گردآوری و حفظ ادراکات حسّی در ذهن است تا سپس توسط ذهن با انجام عملیاتی به معقولات (مفاهیم کلّی) تبدیل شوند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
نقش غریزه و عقل در حیات انسان چیست؟وجود غریزه برای حیات طبیعی و مادّی انسان، لازم و ضروری است. غریزه، حیات انسان را در بُعد مادّی تنظیم می کند؛ مانند غریزه جنسی که موجب بقای نسل انسان است. اقتضای غرایز و تمایلات انسان فعّالیت های التذادی است که انسان به گونه طبیعی به سوی آنها جذب می شود، ولی از آن جا که انسان موجودی افزون طلب و نوخواه است و در اعمال و خواسته های خود در حدّ و اندازه ای توقف نمی کند، چه بسا در پاسخ به غرایز و تمایلات غریزی خود، دچار زیاده روی شود. نیروی تعقّل و سنجش انسان، می تواند تمایلات غریزی را در کف آورد و آن را در راه درست و معقول قرار دهد و از این گذر، اراده انسان بر تمایلات، پیروز گردد.
عقل با نظارت و ارزیابی خواسته های نفس و تمایلات غریزی، آنچه را برای زندگی درست لازم است و به بُعد معنوی انسان آسیب نمی رساند و آنچه را به عنوان مقدّمه، برای رشد و تعالی روحی و معنوی انسان لازم است، روا می شمارد و از سرکشی تمایلات غریزی جلوگیری می کند. عنصر تعقّل به وسیله دین و دستورهای دینی تقویت و رشد می یابد و از این طریق، میانه روی و عدل در پاسخ به غرایز و تمایلات انسان تحقق می یابد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا خداوند غرایز را در انسان قرار داده است؟وجود غرایز در انسان، که سرشت و قریحه آدمیان را تشکیل می دهند، لازمه وجود نفس در مرتبه حیوانی و مرتبه انسانی است. غریزه جنسی لازمه وجود حیوان و غریزه عقل لازمه مرتبه انسانی است، و لوازم یک چیز نمی تواند از آن جدا باشد.
از این گذشته وجود غرایز در انسان، به خودی خود امری نکوهیده نیست، بلکه برای تنظیم حیات مادّی و معنوی انسان، که مقدّمه ای برای کمال معنوی اوست، لازم و ضروری است. ولی غرایز انسان باید در کف قوای تفکّر و تعقّل انسان درآید تا در اثر نیروهای بیشتر خواهی و نوخواهی انسان، به زیاده روی در نیفتد و حیات انسان را یکسره در خود نگیرد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا نمی توانیم حکمت همه چیز را دریابیم؟ آیا در این باره در قرآن کریم آیه ای آمده است؟علم به حکمت یک چیز، در صورت علم به همه جنبه ها و ویژگیهای آن حاصل می شود. اگر بتوانیم همه جنبه ها و ویژگیهای وجودی یک چیز را باز شناسیم، می توانیم به حکمت وجودش پی ببریم. این حقیقت هم در امور تکوینی، یعنی موجودات، و هم در امور اعتباری، یعنی احکام و دستورها جاری است.
امّا در حیطه امور تکوینی و موجودات، همچنان که دانشمندان اعتراف کرده اند، انسان هنوز در گامهای نخست کشف رازهای پدیده های هستی است و دانش او در برابر مجهولات هستی، مانند قطره ای در مقابل دریاست.
در حیطه امور اعتباری نیز از آن جا که دستورها و بایدها و نبایدها، ریشه در علم به هستی دارد و از آن نشات می گیرد، دست دانش بشری از آن کوتاه است، مگر آن جا که از سوی خداوند علیم به وسیله وحی، علوم و معارفی در اختیار انسان قرار گیرد. به عنوان مثال، دستورها و باید و نبایدهایی که درباره انسان است، باید با شناخت استعدادها و ابعاد جسمی و روحی او مقرّر شود. همچنین است بایدها و نبایدهایی که برای روابط گوناگون انسان مطرح است؛ روابطی مانند رابطه انسان با خدا، انسان با جهان و انسان با انسان(یعنی با همسر، فرزند، پدر، مادر، دوست و...).
بنابراین، دانستن حکمت همه این امور(تکوینی و اعتباری) در گستره محدود دانش بشر نیست، مگر آن جا که از سوی خالق هستی در اختیار انسان گیرد. در این باره در قرآن کریم آمده است: «و ما اوتیتم من العلم الاّ قلیلاً(7)؛ و به شما از دانش، جز اندکی داده نشده است.»

« بخش پاسخ به سؤالات »
7) سوره اسراء، آیه 85.
آیا این واقعیت دارد که برخی مردم، دیگر مردمان را به صورت حیوان می بینند؟برخی از انسانها وارسته در همین جهان چشم بصیرتشان باز است و بسیاری از حقایق را که از دید انسانهای معمولی پوشیده است می بینند از این بینش تعبیر به چشم برزخی می کنند. اخلاق رذیله صورت باطنی و برزخی ویژه ای دارند، مثلاً صورت برزخی خشم، حیوان درنده است و کسانی که در ایمان به خدا و تهذیب نفس مدارج عالی را پیموده اند، افراد همیشه خشمگین را در همین جهان به صورت حیوانات درنده می بینند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا بشر دارای نیازهای ثابتی نیز هست؟انسان همواره نیازهای ثابتی داشته و اکنون نیز همین نیازها در او وجود دارد. این به دلیل ساخت وجودی مشترک انسانهاست که نیازهای همسان و ثابت را پدید آورده است. نیازهای ثابت در دو گروه کلّی نیازهای مادّی، مانند نیاز به غذا، پوشاک و مسکن؛ نیازهای معنوی، مانند آگاهی، امنیّت فکری و اُنس جای می گیرند. وجود استعدادها، فطرتها و غرایز ثابت در انسانها دلیل بر وجود نیازهای ثابت است. امّا این نیازها بسته به عوامل محیطی و فرهنگی و اقلیمی، فزونی و کاستی می یابند.
به این نیازها در طول دوره های مختلف، با توجّه به شرایط گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به شکلهای گوناگون پاسخ داده شده است؛ مانند پاسخ به نیاز جنسی که می تواند شکلهایی گوناگون داشته باشد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا خداوند، در انسان هواهای نفسانی قرار داده است؟خداوند غرایز و تمایلات مادّی را در انسان قرار داده است تا حیات مادّی انسان براساس آنها سامان یابد. این به عنوان مقدّمه ای برای حیات معنوی و رشد و تکامل انسان لازم است. ولی اگر انسان رشد معنوی خود را در نظر نداشته باشد، در حیات مادّی دچار افزون خواهی و زیاده روی می گردد. در این صورت، نفس او پیرو هواها و خواسته های بی حدّ و مرز و نادرست و ناروا می شود. ارزش انسان نیز در همین است که با وجود چنین زمینه ای، که از ساخت سرشت او برخاسته است، در راه رشد و تعالی گام بگذارد. چرا که تعالی انتخابی، که با وجود عوامل مزاحم در کنار عوامل یاری دهنده تحقق می یابد، از تعالی جبری، والاتر و برتر است.
« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا انسان عبرت پذیر نیست؟عبرت گرفتن به معنای بهره بردن از تجارب دیگران، در رخدادهای روزگار است. براساس آیات قرآن و روایات معصومان عبرت پذیری نیاز به زمینه پذیرش در درون انسان دارد. کسی که در پی دیدن و پذیرفتن پندها و نکته هایی نباشد که در عبرتهاست، بی گمان از عبرت پذیری بی بهره خواهد بود. در روایتی از امام علی«علیه السلام» آمده است: «بالاستصار یحصل الاعبار(8)؛ عبرت، با بصیرت خواهی پدید می آید.»
در روایتی دیگر می فرماید: «من تامّل اعتبر(9)؛ کسی که نیک بیندیشد، عبرت می گیرد.»
همچنین، درباره اسلام می فرماید: «وعبرة لمن اتّعظ(10)؛ و(اسلام) برای آن کس موعظه پذیرد، گونه ای عبرت است.»
بنابراین، زمینه «پندآموزی» و «آگاهی پذیری» و «نیک اندیشی» در عبرت گرفتن نقش دارد. امّا برای تحقق عبرت آموزی افزون بر زمینه مساعد و وجود پذیرش، انسان باید بکوشد و از نیروهایی که خداوند برای هدایت در او به ودیعت گذاشته است، استفاده کند. در روایتی از امام علی«علیه السلام» است که حضرت فرمودند: «رحم الله عبداً تفکّر و اعتبر(11)؛ خداوند رحمت کند بنده ای را که بیندیشد و عبرت گیرد» یعنی اندیشه و بهره گیری از نیروی اندیشیدن، انسان را به عبرت آموزی می رساند. در روایتی دیگر از آن حضرت نقل است که فرمود: «من عقل کثر اعتباره(12)؛ کسی که خرد خویش را به کار گیرد، بسیار عبرت می پذیرد». در روایتی دیگر نزدیک به همین معنا آمده است: «من جهل قل اعتباره(13)؛ بسی اندک عبرت می گیرد و آن کس که راه نادانی در پیش گیرد».
بنابراین، خردمندی و به کارگیری نیروی خرد باعث رشد عبرت پذیری در انسان می شود. روشن است موانعی که مزاحم به کارگیری خرد و اندیشه اند، در عبرت پذیری انسان تاثیری زیانبار دارند و عواملی که به کارگیری آنها را ممکن می سازد، در عبرت پذیری انسان نقشی سازنده خواهند داشت. در قرآن کریم آمده است: «لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب(14)؛ همانا قصه های آنان، خردمندان را عبرت است.»

« بخش پاسخ به سؤالات »
8) میزان الحکمه، ج 6، ص 33.
9) میزان الحمه، ج 6، ص 38.
10) نهج البلاغه، خطبه 106.
11) میزان الحکمة، ج 6، ص 32.
12) میزان الحکمه، ج 6، ص 38.
13) میزان الحکمة، ج 6، ص 38.
14) سوره یوسف، آیه 111.
آیا انسان به سوی خیر می گراید یا شر؟براساس آیات قرآن کریم و روایات معصومان«علیهم السلام»، سرشت انسان، خداجو و حقیقت خواه است و خدا، خیر محض و خوبی مطلق است. در نهاد انسان عنصری به نام «عقل» به ودیعت نهاده شده که در تعابیر روایات به عنوان حجّت باطنی در کنار حجّت ظاهری(=انبیاء و اولیای الهی) از آن یاد شده است.
انسان به خودی خود با بهره گیری از حجّت باطنی، به خیر و حقیقت و زیبایی مطلق گرایش دارد. ولی گاه فطرت و عقل انسان دچار عوامل مزاحم، همچون تمایلات نفسانی و وسوسه های شیطانی و حکومتهای باطل و طاغوتی، می شود که در این صورت ممکن است مغلوب این عوامل شود و روبه فساد و شرّ نهد. حجّت ظاهری و بعثت انبیای الهی و نزول وحی و شرایع آسمانی برای ستیز با این عوامل مزاحم است و چنانچه انسان از توصیه ها و فرمانهای الهی پیروی کند، موفق خواهد بود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
نیازهای مهم انسان در روزگار ما چیست؟انسان با توجّه به سرشت و ساخت وجودی اش دارای نیازهایی گوناگون و در همان حال ثابت است. این نیازها به طور کلّی در دو گروه جای می گیرند:
نخست: نیازهای جسمانی؛ مانند نیاز به غذا، مسکن و همسر.
دوم: نیازهای روحانی؛ مانند نیاز به امنیّت فکری، نیاز به انس و نیاز به مقبولیّت.
در روزگار حاضر، انسان به طور روز افزون در طریق هر چه بهتر و بیشتر برآوردن نیازهای معنوی است، کمتر می اندیشد. نیاز به شناخت(خود، هستی، خالق هستی و معاد)، نیاز به یقین و امنیّت فکری، نیاز به انس که عالی ترین شکل آن عبارت از انس با خداست، نیاز به عدالت تنها در سایه وحی و نظام الهی تحقق می یابد، از نیازهای روحانی انسانند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
نفس امّاره چیست؟انسان آمیخته ای از بدن و روح است و در بدن انسان اموری همچون غرایز و تمایلات مادّی سرشته شده اند؛ مانند غریزه جنسی، کششی که در انسان به سوی کارهای زشت وجود دارد، از این غرایز و تمایلات است.
نفس امّاره به روح انسان گفته می شود هنگامی که انسان در ارضای غرایز و تمایلات طبیعی بدن، عقل را به کناری نهد و در خدمت خواسته های بی حدّ و حصر و نادرست نفسانی برآید. به عبارت دیگر، در چنین انسانی غرایز و تمایلات در اختیار عقل نیستند و به گونه ای درست و عقلانی به آنها پاسخ داده نمی شود، بلکه عنان اختیار آنها از کف عقل خارج است و انسان را به هر جا که بخواهند، می برند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا انسانها برابر آفریده شده اند؟در قرآن مجید و روایات، سخنی از این به میان نیامده است که انسانها برابر آفریده شده اند. ولی در اسلام برای هیچ فرد و گروه و طبقه و نژادی خاص برتری وجود ندارد مگر به سبب تقوا. در قرآن کریم آمده است: «یا ایّها النّاس انّا خلقناکم من ذکر و انثی وجعلنا کم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ اکرمکم عندالله اتقیکم؛ ای مردم به درستی که ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را باز شناسید. همانا گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزکارترین شماست.»(15)

« بخش پاسخ به سؤالات »
15) سوره حجرات، آیه 13.
با توجّه به این که برخی انسانها نقص هایی در بدن دارند یا صورتی زیبا ندارند، معنای این که خداوند انسان را به زیباترین صورت آفریده چیست؟مراد از این که خداوند انسان را به زیباترین صورت آفریده است، تنها زیبایی صورت ظاهری نیست. بلکه نوع انسان در مقایسه با موجودات مادّی، برترین و کامل ترین موجود است. سلسله موجودات مادّی از مادّه بی جان آغاز می شود و سپس با گیاهان و بعد با حیوانات ادامه می یابد. سلسله حیوانات نیز از تک سلولی ها آغاز و به حیوانات پیچیده ختم می شود. امّا انسان از پیچیده ترین و تکامل یافته ترین حیوانات نیز برتر است. پیچیده ترین حیوانات از نیروی تفکّر و تعقّل و نیز انتخاب و آزادی برخوردار نیستند، در حالی که او از نیروی «تفکّر»، «تعقّل» و «آزادی» برخوردار است و زندگی فردی و اجتماعی خود را براساس آن پی می نهد، برخلاف حیوانات که با غریزه و به گونه جبری زندگی می کنند.
برتری انسان و خلقت او، در این است که انسان با نیروی عقل و انتخاب و آزادی خود، غرایز و تمایلات مادّی خویش را در کف می آورد. ساخت انسان به گونه ای است که می تواند در برابر عوامل جبری پایداری کند و خود را از قید و بند اسارتهای آشکار و پنهان برهاند و تنها به عبودیّت حقّ تعالی گردن نهد.
از همین رو، انسان از فرشتگان نیز برتر شمرده شده است؛ زیرا در آنان غریزه و تمایلات مادّی وجود ندارد تا احیاناً دچار لغزش شوند. از این رو اطاعت آنان از خداوند در برابر اطاعت و عبودیّت انسان در رتبه ای پایین است و ارزشی کمتر دارد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی