انسان شناسی

پرسشپاسخ
آیا در قرآن کریم راجع به کرات آسمانی که فعلاً دانشمندان شوروی و آمریکائی تا حدودی موفق به تسخیر آن شده اند تذکری داده شده یا نها و آیا توفیق بیشتر در این باره پیدا خواهند نمود یا خیر؟شکی نیست که بشر از آن روزی که قدم بدائره وجود نهاده است، رو به تکامل است هم اکنون نیز می بینیم که روزی نمی گذرد مگر اینکه قدمهای برجسته ای به سوی تکامل و به منظور کشف رازهای نهفته در عالم آفرینش، برمی دارد از این نظر هیچگونه مانعی ندارد که روزی فرا رسد، با نیرو و قدرت خدادادی دامنه زندگی خود را در کرات آسمانی نیز پهن کند.
آیاتی که در قرآن کریم درباره مسخر نمودن زمین و آسمان برای بشر وارد شده است، شاید خالی از اشاره به این مطلب نباشد، زیرا خورشید و ماه و آنچه در آسمانها است اگر چه از روز اول برای بشر مسخر و رام شده اند ولی تسخیر و یا بهره برداری از این تسخیر نیز درجاتی دارد، کاملتر از همه آنست که مهد زندگی گردد اینک پاره ای از آیات در این زمینه:
1 - «و سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض جمیعا ان فی ذالک لایات لقوم یتفکرون(1)؛ آفریدگار جهان آنچه در آسمانها و زمین است رام و مسخر شما نموده است و این مطلب برای مردمان با فکر وسیله هدایت و ایمان است».
2 - «الم تروا ان اللَّه سخرلکم ما فی السموات و ما فی الارض واسبغ علیکم نعمه ظاهرة و باطنة(2)؛ آیا نمی بینید که خداوند آنچه در آسمانها و زمین است برای شما رام و تسخیر کرده است و نعمتهای باطنی و ظاهری خود را به طور رایگان در اختیار شما گذارده است».
3 - «و سخر لکم الشمس و القمر(3)؛ خورشید و ماه را برای شماها رام نمود» و این جمله در قرآن، در سوره های مختلفی وارد شده است. طبق آیات فوق، قرآن می فرماید: ما آنچه در زمین است از روز اول در اختیار شما گذارده ایم، در صورتی که بشر به منابع تحت الارضی یکجا و یک مرتبه، دست نیافته است بلکه تدریجاً و در هر عصری تا حدودی از این دفائن آگاهی یافته و آن را استخراج کرده است، از اینجا معلوم می شوت اینکه قرآن می فرماید: «ما آنچه در زمین است در اختیار بشر نهادیم» مقصود از آن این نیست که تمام ذخائر زمین در اختیار تمام افراد بشر قرار داده شده است، زیرا بسیاری از این معادن با مرور زمان کشف شده و در هر قرن یک طبقه ممتاز موفق به کشف منابع تحت الارض شده اند بلکه مقصود مجموع اجتماع بشری است که در طول زمان بوجود می آیند اگر چه بعضی از آنها فقط به برخی از معادن پی برده اند و هیچگونه بعدی ندارد که در آینده بشر برای کشف منابع تازه ای در زمین موفق گردد که در قرن حاضر از آن کوچکترین اطّلاعی در دست نیست بنابراین چه مانعی دارد، در عین اینکه سیارات از روز اول برای بشر رام بوده ولی بشر در طول زمان از آنها استفاده بیشتری بنمایند و به کرات آسمانی دست یابند و آنچه قرآن فرموده «و سخرلکم ما فی السموات» به طور اتم و اکمل مصداق پیدا کند(4).
علاوه بر این از آیه 34 سوره رحمن نیز استفاده می شود که بشر با استفاده از قدرت و امکانات موجود علمی و صنعتی قادر به مسافرت و فضا خواهد بود آنچا که می فرماید: «یا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذو امن اقطار السموات و الارض فانغذ و الا تنفذون الا بسلطان؛ ای جمعیت انسانها و غیرانسانها اگر می توانید از اقطار آسمانها و زمین بگذرید، این کار را انجام دهید ولی بدون قدرت این کار را نتوانید کرد»(5).

« بخش پاسخ به سؤالات »
1) سوره الجائیه، آیه 12.
2) سوره لقمان، آیه 19.
3) سوره ابراهیم، آیه 33.
4) توجّه به این نکته لازم است که سؤال و پاسخ فوق را پیش از تسخیر کره ماه منتشر ساختیم و هنوز دانشمندان اولین فضا نورد جهان را به فضا نفرستاده بودند تنها گامی که در این راه برداشته بودند همان پرتاب کردن قمرهای مصنوعی بوده است.
5) مأخذ: کتاب پرسشها و پاسخهای مذهبی، ج 3، ص 237.
آیا در قرآن مجید از دست یافتن بکرات آسمانی و... یاد شده؟اصولاً باید بدانید قرآن کتابی است برای تکامل معنوی بشر و رفع مشکلاتی است که انسان با آن مشکلات در حیات فردی و اجتماعی خود روبروست، بنابراین می باید انتظار داشت که قرآن درباره آنچه بچنین مقصودی مربوط می شود سخن بگوید و نباید انتظار داشت که قرآن در مورد هر اتفاقی که در گذشته و آینده در جهان علم و صنعت اتفاق افتاده است یا می افتد به تفصیل بحث کند که این کار اولاً عملی نیست و ثانیاً لزومی ندارد.
مساله فضا نوردی و رفتن بشر بکرات دیگر از نظر کمالی که باید بشر در جستجوی آن باشد اهمیتی ندارد و قرآن وظیفه اش پرداختن به اینگونه مسائل نیست. با این وصف گروهی از مفسران در گذشته و نیز در زمان حاضر آیه ی زیر را از سوره الرحمن دلیل بر این می دانند که قرآن مسافرت بشر را بکرات آسمانی امری ممکن می داند و احتمالاً از ظاهر آیه نیز چنین بر می آید که همین دسته از مفسران گفته اند.
آیه این است (یامعشر الجن و الانس استطعتم ان تنفذ و من اقطار السموات و الارض و الاتنفذون الا بسلطان)(6)
ترجمه - ای گروه پریان و آدمیان اگر توانید که از قطرهای آسمانها و زمین نفوذ کنید پس بکنید و هرگز نخواهید توانست مگر قدرت تسلط.
البته بجز این آیه آیات دیگر نیز در قرآن وجود دارد که احتمالاً می توان از آنها بر امکان بهره برداری بشر از آسمانها و زمین و تسلط او بر آنها شواهدی آورد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
6) سوره الرحمن آیه 32
آیاتی از قرآن است که درباره آفرینش انسان سخن گفته آیا مسئله تکامل انواع از این آیات استفاده می شود؟آیه ی نخست این است ان الله اصطفی آدم و نوحاً وآل عمران علی العالمین؛ همانند خدا آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داده است.
اگر گفته شود کلمه ی اصطفاء که به معنی برگزیدن است این را می رساند که از میان انسانهایی که موجود هستند خداوند آدم و نوح... را برگزیده و اگر انسانهایی نباشند اصطفاء چه مفهومی خواهد داشت داشت پاسخ این است که اولاً در مفهوم برگزیدن شرط نیست که لازم باشد در همان روزگار افرادی باشند تا خدا یک فرد را از میان آنان برگزیده باشند بلکه مجموع انسانهایی را هم که بعد می آیند وقتی در نظر بگیریم صحیح است که گفته شود خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را از آنها برگزیده است.
چنانکه می گوییم پیامبر اسلام«صلی الله علیه وآله»را خداوند از میان تمام پیامبران برگزیده و او را خاتم پیامبران قرار داده است با اینکه در زمان پیامبر اسلام دیگری وجود نداشته است. ثانیاً مفهوم اصطفاء در آیه به معنی تفضیل و برتری است به قرینه ی اینکه پس از آن کلمه ی «علی» آمده است و در مفهوم تفضیل و برتری دادن لازم نیست کسانی موجود باشند بلکه می توان فردی را بر دیگر افرادی که در زمان او نیستند برتری داد. وکلمه ی عالمین به معنی جهانیان است و انسانهای هر زمانی را شامل می شود و اختصاصی به زمان خاصی ندارد بنابراین از این نمی توان استفاده کرد که در زمان حضرت آدم باید انسانهایی باشند تا آدم از آنها برتر باشد، چنانکه برخی از نویسندگان خواسته اند استفاده کنند.
آیه ی دیگر = و لقد خلقناکم ثم صورنا کم ثم قلنا للملائکه اسجد و الآدم فسجدوا الا ابلیس... ترجمه نوشته اید از این استفاده می شود که خداوند نخست انسانها را از چیزی که قبلاًوجود داشته آفریده است پس از مدتی طولانی به آن شکل داده و پس از مدت زمانی دیگر به ملائکه گفته در برابر آدم سجده کنند و این با این مسأله سازگار است که پس از گذشتن دورانهایی که از خلقت انسان تحولی در شکل انسان داده شده باشد و پس از آن به فرشتگان گفته شده که در برابر آدم که دارای مرحله ی تفکر و تعقل انسانی است سجده کنند و این با تکامل انواع سازگار است. پاسخ این است که با توجه به مفهوم «خلق» و تعبیر«ثم» که در آیه بکار رفته آیه می تواند بر خلقت حضرت آدم در صورتی که وی مبدأ نسل کنونی باشد از خاک و گل بوده است بنابراین، تعبیر خلق کاملاً صحیح است و در تعبیر ثم که حرف عطف است و دلالت بر تراخی وانفصال دارد لازم نیست که مدت طولانی و بین مراحل مختلف آفرینش انسان میلیونها سال طول بکشد بلکه همین قدر که بین یک مرحله و مرحله ی دیگر مدتی هر چند غیر طولانی فاصله شود باز تعبیر مذکور صحیح است گواه اینکه مراحل مختلف جنین انسان وقتی در آیات قرآن بیان می شود مانند مرحله ی نطفه و علقه و مضغه تعبیر ثم به کار می رود = و لقد خلقنا الانسان من سلالة من طین ثم جعلنا نطفة فی قرار مکین ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه...بر این اساس ممکن است منظور از آیه ی مذکور چگونگی آغاز آفرینش نوع انسان باشد و چون حضرت آدم اولین فرد این نسل است نخست خلقت وی آنگاه مرحله ی تصویر وی به صورت انسان آنگاه مسأله ی سجده ی ملائکه نسبت به آدم مطرح شده باشد.
آیه ی دیگر = الذی احسن کل شی ء خلقه و بدء خلق الانسان من طین ثم جعل نسله من سلاله من ماء مهین ثم سویه و نفخ فیه من روحه و جعل لکم السمع و الابصار و الافئده... در این آیه نیز گفته می شود با توجه به اینکه کلمه ی انسان عام است و ثم دلالت برتر اخی دارد بنابراین می تواند مراحل سیر حیات در موجودات زنده را یاد آور شده و سپس مرحله ی برخورداری انسان را از روح الهی و تکامل فکری و عقلی وی متذکر شده باشد، ولی با توجه به آنچه یادآوری شد که ثم دلالت بر ترتیب و انفصال دارد اما بر مدت طولانی هیچ دلالتی ندارد باید در معنای آیه تأمل بیشتری کرد آیه ی اول دلالت دارد بر اینکه خداوند آفرینش نوع انسان را از گل آغاز کرد آفرینش انسان به آفرینش اولین فرد او است بنابراین، معنای اینکه آفرینش نوع انسان از گل آغاز شده این است که اولین فرد انسان از گل خلق شده است گواه اینکه در آیه ی گفته شده و سپس نسل او را از سلاله یی از آب پست قرارداد و این که در این آیه سخن از قراردادن انسان از ماء مهین قرارداده شده قریناست براینکه آیه ی اول به آفرینش اولین فرد انسان که آغاز آفرینش این نسل این است نظر دارد. پس از اینکه اولین مرحله ی آفرینش انسان را یادآور شد به مرحله ی دیگر که تسویه ی او است (قرار دادن هر جزئی بجای خویش) می پردازد و نفح روح را یاد آور می شود و ظاهراین است که این تسویه ونفح روح مربوط به آفرینش اولین السمع والابصار والافئده... و برای شما گوش و چشم (که وسیله ی شنوایی و بینایی انسانی هستند) و دلها قرارداد بنابراین آیات مذکور هیچکدام دلالتی بر اصل تکامل ندارند.
یاد آوری این نکته لازم است که در تفسیر آیات قرآن باید از افرادی که تخصص در تفسیر قرآن دارند الهام گرفت چه اینکه دیگر ممکن است مبتلاً به تفسیر به رأی بشوند و آیات را از معنای ظاهر آن به معنای دیگر تأیل نمایند.

« بخش پاسخ به سؤالات »

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی