ایمان / مراتب ایمان

پرسشپاسخ
ارتباط بین ایمان و تقوا و زهد، چگونه است؟ایمان همان حب یا بغض قلبی است؛ که دوستی با حق و اولیای حق و دشمنی با باطل و اولیای شیطان و باور قلبی به اعتقادات و باورهای فکری است. امام باقر«علیه السلام» می فرمایند:«الایمان ما کان فی القلب(1)؛ ایمان در قلب است.»
امّا تقوا حّد عملی دین است و بعد از ایمان تحقق می یابد. علی«علیه السلام» می فرمایند:«کونوا بقبول العمل اشد اهتماماً منکم بالعمل فانه لن یقل عمل مع التقوی، و کیف یقلّ عمل تقبل(2)؛ برای قبول شدن اعمال اهتمام بیشتری داشته باشید تا به خود عمل، چرا که هیچ عملی، با تقوا کم نیست و چگونه عملی که پذیرفته می شود اندک باشد؟»
پس از آن که حب خدا و اولیای خدا و اعتقاد قلبی به باورهای دینی در دل انسان جا گرفت، تقوا، که مراعات حدود و مقرّرات در اعمال و رفتار انسانی است، نیز تحقّق پیدا می کند.
و زهد، بی رغبتی به دنیاست. از امام صادق«علیه السلام» سؤال شد: «زاهد نسبت به دنیا کیست؟»
فرمودند:«الذی یترک حلالها مخافة حسابه و یترک حرامها مخافة عذابه(3)؛ کسی که حلال دنیا را از بیم حسابرسی آن ترک می کند و حرام دنیا را از بیم عذاب شدن ترک می نماید».
زهد نوعی آزادگی نسبت به امور دنیوی و تهذیب نفسانی برای نیل به مقاصد والا است. این امر البته نیاز به ایمان و تقوا دارد. تا انسان ایمان نداشته باشد و تا در زمینه به جا آوردن واجبات و ترک محرمات تمرین نکند(تقوا)، نمی تواند زهد بورزد و مثلاً از برخی امور مباح، دست بشوید.
توجّه به این نکته لازم است که ایمان و تقوا و زهد هر یک دارای مراحل و مراتبی هستند. چه بسا مراحل بالای ایمان، با تقوا و زهد حاصل شود. یعنی انسان با عمل به واجبات الهی و ترک محرّمات الهی و حتّی ترک برخی امور مباح، مراتب بالای ایمان را درک کند. و همین طور، چه بسا مراتب بالای تقوای الهی با زهد، قابل حصول باشد؛ چون ممکن است ترک امور مباح و بی رغبتی به دنیا، باعث شود که انسان ضوابط و مقررّات الهی را به نحو دقیق و کامل تری مراعات کند. بنابراین، می توان گفت که در مرحله نخست، ایمان لازمه زهد و تقوا است و بدون ایمان، زهد و تقوا به معنای درست کلمه، میسّر نیست.
لیکن در مرحله بعد، ایمان و زهد و تقوا، با دیگر ارتباط متقابل دارند، یعنی در یکدیگر اثر می گذارند. همچنانکه در روایتی از امام علی«علیه السلام» درباره ارتباط زهد با عمل و تقوا آمده است:« العلم یرشدک الی ما امرک الله به و الزهد یسهل لک الطریق الیه(4)؛ علم تو را به آنچه که خداوند به آن امر نموده، راهنمایی می کند و زهد راه یابی به آن را برای تو آسان می گرداند».
و در روایتی از امام صادق«علیه السلام» درباره ارتباط زهد و ایمان آمده است:«حرام علی قلوبکم ان تعرف حلاوة الایمان حتّی تزهد فی الدنیا؛ بر قلوب شما چشیدن شیرینی ایمان حرام است(و نمی توانند شیرینی ایمان را بچشند) مگر اینکه در دنیا زهد بورزید». که البته این امر اشاره به مراتب ابتدایی ایمان ندارد.
بنابراین، مفهوم این واژه ها(ایمان، تقوا و زهد) دارای مراتب تشکیکی است. پس چه بسا، ایمان موجب زهد و تقوای برتری شود، یا به عکس، بر اثر عمل به وظایف و شرایط زهد و تقوا، نیروی ایمان افزایش یابد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

1) میران الحکمة، ج 1، ص 300.
2) همان، ج 10، ص 632.
3) همان، ج 4، ص 253.
4) همان، ج 4، ص 263.
منظور از جمله ای که می گوید نباید دو روز انسان با یکدیگر مساوی باشد، چیست؟مساوی بودن دو روز انسان با هم به این معنی است که اگر انسان روز بعد کمال بیشتری تحصیل نکرده و در حدی از روز پیش بوده، متوقف شده باشد. معلوم است که انسان در این صورت ضرر کرده و دچار خسارت شده است، زیرا لحظات عمر انسان سرمایه اوست و هر لحظه که می گذرد، به تدریج سرمایه خود را از دست می دهد؛ اگر در برابر آن ایمان و عمل صالح و تقوایی بیش از روز پیش تحصیل نمود، جلوی زیان او گرفته شده است. در غیر این صورت خسارت و زیان وی حتمی است؛ از همین روست که امام صادق«علیه السلام» فرمودند:« هرکس که دو روزش [عمر] برابر باشد، زیان کرده است و هر کس فردایش بهتر باشد، سعادتمند است و هرکس فردایش بدتر باشد، از رحمت خداوند دور شده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
درباره عظمت حضرت فاطمه«علیها السلام» کلمات ویژه ای گفته می شود، دلیل این مطالب چیست و مرجع کدام؟در دلیل نام گذاری فاطمه«علیها السلام» آمده است که از ریشه عظم یعنی انقطاع و جدایی، به این معنی که مردم از شناخت فاطمه«علیها السلام» منقطع و جدا شده اند. در عین حال راههایی برای شناخت اجمالی هست.
1. ائمه اطهار«علیهم السلام» غیر از همسر زهرای اطهر«علیها السلام» فرزند و نتیجه این کوثرند و این نشانه ای بزرگ به شناخت عظمت اوست.
2. آیات قرآنی و سوره کوثر که درباره ایشان نازل شده.
3. احادیث فضائل فاطمه«علیها السلام» از جمله آنچه که امام خمینی«رحمه الله» درباره ایشان از اصول کافی نقل نموده اند و بسیار قابل توجّه است. در آن حدیث موضوعی شگفت آور آمده است که البته برای مقام فاطمه«علیها السلام» استبعادی ندارد. نص جملات امام«رحمه الله» چنین است من راجع به حضرت صدیقه«علیها السلام» خود را قاصر می دانم ذکری بکنم. فقط اکتفاء می کنم به یک روایت که در کافی شریفه است و با سند معتبر نقل شده است:
حضرت صادق«علیه السلام» می فرمایند. فاطمه«علیها السلام» بعد از پدرش 75 روز زنده بودند... و جبرئیل امین می آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می کرد...ظاهر روایت این است که در این 75 روز مراوده ای بوده است و گمان ندارم غیر از طبقه انبیاء نظام در باره کسی این طور روایت شده باشد. مسئله آمدن جبرئیل برای کسی یک مسئله ساده نیست، خیال نشود جبرئیل برای هر کسی می آید و امکان دارد بیاید. این یک تناسب لازم است بین روح آن کس که جبرئیل می خواهد(نزدش) بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است و این از فضائل که از مختصات حضرت صدیقه«علیها السلام» است. در هر صورت من این شرافت و فضیلت را از همه فضائلی که برای حضرت ذکر کرده اند، با این که آنها هم فضائل بزرگ است، این فضیلت را بالاتر از همه می دانم(5).

« بخش پاسخ به سؤالات »

5) از سخنرانیهای امام(؛) 11-12-64.
آیا در دنیایی که مستکبران کفر می ورزند، ایمان مستضعفان ارزش دارد؟ایمان از هر کسی و هر قشری تحقق یابد، در صورتی که براساس بینش و تعقل باشد، ارزشمند است. آری ایمان افراد که انگیزه هایی دارند که مانع ایمان می شود و با وجود آن انگیزه ها ایمان می آورند، ارزشمندتر می باشد.
افراد مستضعف گرچه از امکانات فراوان و قدرت برخوردار نیستند، ولی ممکن است عوامل دیگری مانع ایمان آوردن آنان شود. مانند مسلمانان مستضعف صدر اسلام که گرفتار شکنجه کفار و مشرکان بودند و دست از ایمان خود بر نمی داشتند.
باید توجّه داشت که هر قشری موانع خاص خود را داراست. البته هر کس با شرایط سخت تری به جبهه ایمان بپیوندد، ایمان او ارزشمندتر است؛ ولی ایمان خاصیت طبقاتی ندارد. ایمان یک گرایش فطری است که هر انسانی سرمایه ابتدایی آن را دارد. فقط پاسخ گفتن بدان لازم است. دین میدان تکلیف است در آن از غنی انفاق و رسیدگی خواسته می شود و از فقیر، صبر و شکیبایی.

« بخش پاسخ به سؤالات »
راه افزایش نور ایمان در قلب چیست؟از تعریف ایمان - که همان گرایش قلبی است- می توان به دست آورد که هر چه قلب را یاری دهد و به مقصد نزدیک کند، از عوامل افزایش ایمان محسوب می شود؛ از این رو شناخت و عمل به دستورات دینی دو عامل افزایش ایمان هستند. در قرآن به چنین رهنمودی دست می یابیم: «وادا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایماناً؛وقتی آیات قرآن بر آنان تلاوت می شود، ایمانشان زیاد می گردد».(6) طبیعی است که آیات، نشانه های خداوند هستند و تأثیر فکری و قلبی دارند؛ زیرا انسان را به خداشناسی نزدیک کرده، با پندها و مواعظ دل را سرشار می کنند.
پس از آن انسان به انجام دستورات می پردازد و کمال ایمان برای او حاصل می شود. چنانکه در حدیثی آمده است:«لایستکمل العبد الایمان حتی یحسن خلقه...(7)ایمان عبد کامل نمی شود، مگر اینکه اخلاقش را نیکو گرداند و خشم خویش را کنترل کند». و نیز نقل شده که به رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» گفت:«می خواهم ایمانم کامل شود». پیامبر«صلی الله علیه وآله» فرمود« اخلاقت را نیکو گردان، ایمانت کامل می گردد».(8)
لازم به ذکر است که آیات الهی به آیات قرآن محدود نیست، بلکه هر آنچه که بتوان در آن به قدرت خدا پی برد، از آیات خداوندی است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

6) سوره انفال، آیه 2.
7) میزان الحکمه، جلد1، ص 196.
8) میزان الحکمه، جلد1 ص 196.
اسلام می گوید کسانی که به ایمان و درجاتی از علم و دانش و دیگر فضایل می رسند، در اثر تهذیب نفس و توسل و... می باشد، در حالی که ما شاهدیم در کشورهای دیگر، افراد به درجات بالایی از علوم می رسند بدون این که حتی کمترین توجهی به این گونه امور داشته باشند، لطفاً توضیح فرمایید؟رسیدن به مقامات عالی، نیازی به تهذیب نفس و توسل و ارتباط با خداوند ندارد؛ از این رو می بینیم بسیاری از دانشمندان خارجی که به دین و مسلکی هم پای بند نیستند، از نظر علمی پیشرفت های شایاتی نصیبشان می شود. آری، علمی که همراه با معنویت و صفای نفس باشد، و همان گونه که مغز را نیرومند کرده قلب را هم روشن و با صفا نماید، نیاز به تهذیب نفس و ارتباط با خدا دارد. این توضیح لازم است که درک این مقام به دو مقدمه نیاز دارد، که این هر دو در دین و هدایت خداوندی تأمین می شود.
1. پیمودن راه فضیلت های اخلاقی نیازمند آگاهی از فضیلت ها و تبیین جزئیات آن دارد. این آموزش در دین مشخص می شود؛ مثلاً نشان می دهد که نماز چگونه است، روزه چه شرایطی دارد و بقیه مواردی که ابزار و زمینه ساز فضیلت هستند، فقط در هدایت دین میسر می شود. آدمی خود به خود از کجا می خواهد این جزئیات را دریابد.
2. تا زمانی که اخلاق و مراتب آن پشتوانه ای مثل اعتقاد به خدا نداشته باشد، هیچ التزامی وجود ندارد که دانشمند، حتی کسی که هسته اتم را شکافته باشد! اخلاق را رعایت کند، و می بینیم که اکنون فروش علم و آن هم دانش های خطرناک به راحتی از طریق همین دانشمندان انجام می شود، و بن بستهای اخلاقی غرب و آلودگی های فرهنگی آن از همین جا ریشه می گیرد. علم بدون ایمان و تعهد باطنی، هیچ التزامی ندارد، مگر این که جریمه و تنبیه و ترس های اعمال شود. البته اکنون جنبش های اخلاقی در اروپا هست که متولیان آن ها ایمانی ندارند و از مذهبی پیروی نمی کنند؛ مثل گروه فوکولاره، اما این حرکت فصلی است و دوامی نخواهد داشت.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا انسان های مؤمن دچار گرفتاری و بلای بیشتری هستند و حال آن که مشرکان و افراد بی اعتقاد در برخورداری بیشتری به سر می برند؟1. افرادی که به خدا نزدیک تر و دارای ایمان بیشتری هستند، رنج و سختی آنان بیشتر است و این به خاطر آن است که این جهان، جهان عمل و تکلیف است و آخرت، جهان حساب و جزای اعمال است. افرادی که دارای ایمان هستند، تلاش بسیاری در راه خدا انجام می دهند و بسیاری از رنج و سختی آنان رنج هایی است که با انجام اعمال نیک، در راه عبودیت و بندگی خدا آنها را متحمل می شوند.
2. یکی از مقامات افراد برجسته و اولیای خدا، صبر و پایداری در مقابل مصائب و خشنود بودن به قضای الهی است. این خود موجب اعتلای درجه آنان است، ولی متقابلاً افرادی که مؤمن نیستند ممکن است که دنیا با راحتی و آسایش ظاهری زندگی کنند، اما از فیض و صبر و رضای به قضای خدا محروم باشند.
3. براساس آنچه از احادیث استفاده می شود، خداوند گاهی مؤمنان را در دنیا به بلاها و رنج ها مبتلا می کند تا این گرفتاری ها کفاره گناهان آنان شود و در روز قیامت دیگر چیزی که به خاطر آن عقوبت و کیفر شوند در کار نباشد و آنان را از نعمت خود برخوردار سازد، ولی افرادی که کافر و مشرک هستند چنانچه برخی کارهای نیک داشته باشند، پاداش آنان را در همین جهان به آنان می دهد؛ در نتیجه، در آن جهان با دست خالی حاضر خواهند شد.
4. آنچه در پریش آمده قاعده کلی نیست. در قرآن می خوانیم: «ان تکونوا تألمون فانهم یألمون کما تألمون و ترجون من الله ما لایرجون؛ اگر شما(مؤمنان) رنج می کشید، کافران نیز همان گونه که شما رنج می کشید، رنج می کشند، و حال آن که شما امیدی به خدا دارید که آنان ندارند».(9)
5. آنچه در این مسأله مهم است، جهان بینی دینی است که اساس پریش را جواب می دهد. جهان بینی دینی دنیا و رنج هایش را بد نمی داند، بلکه به عکس رنج ها را عاملی برای تحّرک بشمار می آورد؛ زیرا رنج ها وابستگی انسان را به دنیا کم می کنند و او را به راه می اندازند. این ذات دنیاست که با تغییر احوال و فصول و مرگ حتمی، به انسان آگاهی می دهد که اینجا جای ماندن و قرار نیست.
بنابراین برخورداری ها و بلاها، معیار سعادت نیستند و از همین جاست که نقش بلاها در سیر و سلوک معنوی و شکوفایی قابلیت های درونی مؤمن آنقدر اهمیت پیدا می کند که در حدیث آمده است:«البلاء للولاء؛(10)کسانی که ایمان بیشتری دارند، رنجشان بیشتر است».
فراموش نکنیم دنیا دار مکافات نیز هست و در بسیاری و در بسیاری از موارد انسان نتیجه حرکت های خلاف نظام خود را می بیند، چه مؤمن باشد و چه کافر.

« بخش پاسخ به سؤالات »

9) سوره نساء، آیه 104.
10) اصول کافی، باب بلا و امتحان.
راه تقویت ایمان چیست؟گام اوّل برای کسی که می خواهد همواره بر تمایلات و خواهش های نفسانی خویش فایق آید و لذّت ایمان را به درستی بچشد، این است که عزم خود را جزم کرده، تصمیم بگیرد با آموخته ها و دانش های دینی خود زندگی کند؛ به تعبیر دیگر، در انجام معارفی که به آنها دست یافته، ممارست بورزد و نخواهد در قدم اوّل همه راه را یک باره طی کند، بلکه با درک مراتب و شرایط راه، خواهد دانست که بالا رفتن از پله های معنویّت، مشروط به این است که از پله ی قبلی به درستی گذشته باشد؛ و به همین جهت است که در قرآن آمده: «لئن شکرتم لازیّدنکم» بنابراین، انسانی که در انجام واجبات و ترک محرّمات، ممارست بورزد، و از خداوند توفیق و از اولیای او همّت طلبد، قطعاً خداوند دریچه های معرفت خود را بر روی او خواهد گشود و او را به صراط مستقیم رهنمون خواهد ساخت.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چگونه می توان در مصیبت ها مقاومت کرد به نحوی که ایمان انسان دچار تزلزل نگردد؟گرچه توانمندی روحی در مصیبت ها به عواملی در مراحل تربیتی و شرایط رشد نیز بستگی دارد، اما اساس این ویژگی از منظر قرآن و روایات، در بینش انسان نهفته است؛ آن هم نه بینشی صرف، بلکه تفکری که به همراهی اعتقاد باطنی و یقین به قدرت روحی انجامیده است. در آیه 156سوره بقره می خوانیم: و قطعاً شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کاهشی در اموال و جان ها و ثمرات زندگی می آزماییم؛ و بشارت باد بر شکیبایان؛ کسانی که چون مصیبتی به آنان رسد، گویند:«انا لله و انا الیه راجعون؛ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم».در این آیه رمز توانایی، همانا آگاهی بر این مصیبت ها بدون اجازه خداوند نیست، وجود دارد.
مصیبت ها جایگاهی برای پاداش و جزا دارد.
مصیبت ها امتحان است و باعث شکوفایی استعدادهایی می شود؛ همان طور که کسی در حال غرق شدن از ترس توانایی شنا را بروز می دهد.
این مجموعه تحت عنوان یقین به انسان هدیه می شود. در نیایش امام زین العابدین«علیه السلام» این رمز آشکار و به آن تأکید شده است؛«اسألک بکرمک ان تمنّ علیّ من عطائک بما تقرّبه عینی ... من الیقین بما تهون به علیّ مصیبات الدنیا؛خدایا! از بزرگواریت می خواهم که بر من منت گذاری و چیزی ببخشی که چشمم را روشنی بخشد، و یقینی ببخشی که مصیبت های دنیا را بر من آسان کند».(11)

« بخش پاسخ به سؤالات »

11) میزان الحکمة، ج 8، ص 3720.مناجات امام سجاد(7)
آیا پیشرفت های معنوی به لیاقت های فردی بستگی دارد یا نه؟جواب این سؤال منفی است؛ زیرا اولاً ساختار وجودی انسان ها واحد، و دارای قابلیت های واحد برای درک مراتب معنوی می باشند. آنچه که آدمی را رشد می دهد، چیزی جز توانمندی بر اندیشه، تعقل و برخورداری از قلب و عواطف نیست. و این ها در همه انسان ها به ودیعه نهاده شده و انسان مأمور کشف استخراج و جهت دهی به آنها است.
ثانیاً، خطاب آیات قرآن و احادیثی که رهنمود و تشویق به کسب درجات معنوی دارد، عمومی است و افراد خاصی را مخاطب قرار نداده است؛ چنانکه سیره عملی پیامبران«صلی الله علیه وآله» و ائمه اطهار«علیهم السلام» برخورد یگانه با همه افراد بوده است.
بله آنچه که باید اذعان نماییم، این است که تفاوت هایی از لحاظ ظرفیت وجودی افراد، وجود دارد. اما این تفاوت، معیار ارزش نیست. چنانکه افرادی تفاوت آشکار دارند، بلکه مسؤولیت آنان بیشتر و باید بازدهی بهتری داشته باشند. در این زمینه مطالعه آیات قرآنی و احادیث و زندگی انسان هایی که به دعوت دین پاسخ گفته و به مقامات عالی دست یافته اند، لازم است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
رابطه ایمان و بلا چیست؟ آیا بلاها ایمان آدمی را زایل نمی کنند؟در سیر و سلوک دینی بلاء یک چیز اجتناب ناپذیر است. زیرا هنگامی که به خداوند ایمان می آورد باید ایمان و اعتقادش خالص باشد که نام این ایمان خالص توحید است. یعنی انسان وقتی مؤمن می شود خیال می کند موحّد هم هست در حالی که موحّد بودن درجه ای بلند است که نیاز به سازندگی دارد. در قران آمده است «و ما یُؤمن اکثرهم باللَّه لا و هم مشرکون(12)؛ اکثر اینان به خداوند ایمان نمی آورند مگر که ایمانشان با شرک آمیخته است.
علّامه طباطبائی«رحمه الله» در این باره فرموده اند این آیه نشان می دهد ایمان با شرک هم جمع می شود امّا با توحید خیر!
شرک ما چیست؟
امیدها و ترس ها که ما را وابسته به خلقِ ناتوان کرده است یعنی اعتماد به خویش و امکانات خود یا دیگران. در حالی که مؤمن گرچه از اسباب استفاده می کند امّا به غیرخدا تکیه و اعتماد نمی کند. بهترین راه شکستن این بُتها در دل و روح ما، بلاست هنگامی که از آن امیدها، ناامید برمی گردیم و به آنچه دل بسته ایم، از ما گرفته می شود به ناتوانی غیرخدا پی برده و تنها به او دل می بندیم. ضعف، عجز و حمل آنها ما را به قدرت و احاطه حق توجّه می دهد و بخل آنها ما را به وسعت رحمت حق که همه زندگی ما را فرا گرفته است، می رساند.
دوّمین فایده بلا و امتحان، آشکار شدن نقطه ضعف های ماست که برای خودمان برملا می شود و راه درمان را آسان می کند. و ای کاش به آنجا برسیم که مثل ابراهیم«علیه السلام» در میان آتش ندای توحید سر داد. زیرا وقتی جبرئیل امین«علیه السلام» برای نجات او آمده و گفت آیا کمک نمی خواهی، فرمود: «أمّابک فلا! امّا به تو نیازی ندارم! یعنی فقط خدا»!
مشکل ما ضعف در جهان بینی است که دنیا را محل خوشی می دانیم و با اوّلین ضربه ها و بلاها که می خواهند ما را حرکت دهند، برمی آشوبیم که چرا؟
به هر حال این سنّت خداوند است که با 5 چیز ما را می آزماید:
1. خوف.
2. جوع.
3. نقص در مال.
4. جان .
5. ثمرات(13).

« بخش پاسخ به سؤالات »

12) سوره یوسف، آیه 106.
13) سوره بقره، آیه 155.
عوامل بوجود آورنده ایمان چیست؟ایمان در وهله اوّل یک پایگاه درونی در انسان دارد که می توان گفت محبوب و مطلوب آدمی است به این مطلب آیه ای از قرآن تصریح دارد «حبَّبَ الیکم الایمان و زینه فی قلوبکم؛خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در قلب های شما مُزیّن کرد».
پس آتش این احساس در دل ما افروخته شده است. کار انبیاء«رحمه الله» این است که انسان را به خداوند حقیقی هدایت کنند و از بت پرستی نجات دهند.
انسان نیز می تواند با شناخت، این احساس خود را بارور و تقویت کند. عمل به دستورات ایمان را ثبات می بخشد و زنده نگه می دارد.
دعا نیز نقش مهم و اجتناب ناپذیری در جذب ایمان و تثبیت آن دارد چنانکه می خوانیم «ثَبِّتْ قُلوُبَنا عَلی دینِک یا أمسئلک الْأَصْنَ وَ الْایمانَ».
پس خلاصه عوامل بعد از سرمایه های باطنی عبارتند از:
شناخت.
عمل.
دعا.
در ضمن، جایگاه توسّل و زیارت اهل بیت«رحمه الله» در نزد شیعه آن قدر مجرّب است که نیاز به اثبات ندارد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
ارکان ایمان چیست؟اگر منظور آن چیزهایی باشد که باید به آنها ایمان داشته باشیم در قرآن سوره بقره، آیه 177 چنین فهرست شده است:
ایمان به خدا.
به قیامت.
به فرشتگان.
کتاب آسمانی.
همه پیامبران.
البته برای مسلمان شدن شهادت به وحدانیّت خدا و رسالت پیامبر«صلی الله علیه وآله» کافیست. امّا ایمان کامل، همانطور که در قرآن آمده است به اضافه آنچه گذشت ایمان به امام علی«علیه السلام» و یازده فرزند ایشان«رحمه الله» می باشد. دلیل این مورد از قرآن و حدیث در جای خود آمده است.
امّا ممکن است منظور ارکان داخلی ایمان و ویژگی های تحکیم و حفظ کننده ایمان باشد که علی«علیه السلام»در روایتی ارکان کفر و ایمان را بر شمرده اند و آنجا 4مورد را رکن ایمان دانسته اند که عبارتند از:
1. صبر.
2. یقین.
3. عدل.
4. جهاد(14).
سپس به تفسیر هر یک از این موارد پرداخته اند که بسیار زیبا و رهگشاست.

« بخش پاسخ به سؤالات »

14) نهج البلاغه صبحی صالح، بخش کلمات قصار، شماره 31.
ایمانی که به دنبال تفکّر منطقی باشد چه خاصیّتی دارد؟اگر منظور پرسش کننده این باشد که انسان در کسب ایمان، می تواند به استدلالات صرفاً عقلی و قیاس های منطقی اکتفا کند، جواب منفی است. زیرا در دین کامل ما انسان از عقل و قلب و جوارح برخوردار است که هر کدام باید تغذیه شوند. از آنجا که دین باید با براهین و بیّنات پایه ریزی شود عقل با این تمهیدات سرشار می شود و سپس قلب که کانون احساس و ایمان است «لمایدخلی الایمان فی قلوبکم»(15)با موعظه ها و عبرت ها در ستبر خوف و رجاء سیراب از ایمان می شود و اعضاء و جوارح با عمل و اقدام(اطاعت) به ثبات ایمانی کمک می کنند. بر همین اساس است که اصطلاحات دینی هم معرّف درجات است. اسلام، ایمان تقوی که مسلم و مؤمن و متّقی را می سازد در غیر این صورت ایمان به تعبیر روایت، ایمانی عاریتی خواهد بود که با اوّلین نسیم ها، نه طوفان ها متزلزل می شود و به ما توصیه شده است که در دعا بگوییم «لا تَجْعَلنی مِن المُعارین؛ خدایا مرا از مُعارین قرار نده»!
از امام صادق«علیه السلام» پرسش می شود معارین چه کسانی هستند؟
می فرماید: آنان که ایمان در نزد آنها عاریه است(16).

« بخش پاسخ به سؤالات »

15) سوره حجرات.
16) اصول کافی، باب دعا.
درجات ایمان را اجمالاً بیان فرمائید.در این باره چند روایت داریم که هر چند اختلافی ناچیز دارند امّا جواب را دربردارد. پیامبر اکرم«صلی الله علیه وآله» فرموده اند: «الایمان مبثوث علی الجوارح؛ایمان پراکنده در جوارح انسان است». یعنی گاه هست که قلب ایمان می آورد امّا چشم نه و گاهی دست ایمان آورده ولی گوش خیر! و به همین ترتیب، تا ایمان بر همه وجود انسان جاری شود(17).
و از طرفی بعد از تمامیّت ایمان در وجود آدمی باز شدّت و ضعف درجاتی دارد. این موضوع در روایاتی آمده است:
ایمان مانند نردبانیست که ده پله دارد و مؤمنین پله ای را بعد از پله ای بالا می روند پس کسی که در درجه دوّم ایمان است نباید به کسی که در درجه اوّل اوست بگوید تو ایمان نداری... و سپس امام«علیه السلام» دستور به ملایمت در دعوت به درجات بالاتر و رعایت حال مؤمنین را می فرماید(18).
و در حدیثی دیگر امام صادق«علیه السلام» می فرماید: خداوند متعال ایمان را هفت سهم قرار داده که عبارتند از:
1.نیکوکاری 2.راستی 3.یقین 4.خشنودی از خدا 5.وفا 6.دانش 7.بردباری.
هر کس در او تمام این هفت سهم باشد از نظر ایمان کامل است و هر کس بعضی از آنها را نداشته باشد به همان نسبت ایمانش ناقص خواهد بود(19).
شاید بتوان گفت که عدد ده و هفت خصوصیّتی ندارند، بلکه اشاره به درجات مختلف ایمان است و مؤمن باید نسبت به کسب درجات تلاش کند.

« بخش پاسخ به سؤالات »

17) اصول کافی، ج 3، ص 56.
18) همان، ج 3، ص 74.
19) -
نشانه ایمان حقیقی به خدا، در انسان چیست؟روشن است که ایمان یک امر قلبی است و این قابل دیدن نیست. امّا چنان نیست که هیچ نشانی هم نداشته باشد. مؤمن به واسطه ایمان به امن روحی و باطنی دست می یابد و در انگیزه او برای کارهای نیک تحوّلی راه می یابد که محرّک او دیگر خودنمایی و ریاکاری و شیطنت نیست. چنین است که امام رضا«علیه السلام» فرمود ایمان به خداوند سه مرحله دارد:
1. اقرار زبانی به یگانگی خداوند.
2. اعتقاد قلبی به آنچه اعتراف نموده.
3. عمل به دستورات الهی با اعضاء و جوارح.
امّا از نظر مصادیق، آیات و روایات، نشانه هایی را فهرست کرده اند و تأکید دارند که ایمان صادقانه این است. برای مثال: «انما المؤمنون الذین...؛همانا مؤمنان فقط کسانی هستند که: 1.ایمان به خدا 2.رسول او دارند 3.تردیدی نمی کنند 4.جهاد با مال و جان در راه خدا می کنند(20)».
در آیه ای دیگر: «قد افلاح المؤمنون...؛1.خشوع در نماز 2.دوری از بیهودگی 3.زکاة دادن 4.حفظ خویش از آلودگی جنسی و ارضاء از راه حلال، امانتداری، رفای به عهد، محافظت بر نمازها از نشانه های مؤمنان راستین است»(21).
در روایات نیز: اخلاق نیک، درآمد از راه حلال، انفاق به تهیدستان، انصاف، خودداری از آزار، استقامت چون کوه - امین بودن برای مردم در مال و جان(22)- صداقت در گفتار از این نشانه هاست. برای جامعیّت، به کتاب های تفسیری و روایی مراجعه شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »

20) سوره حجرات، آیه 15.
21) سوره مؤمنون، آیه 1 و... .
22) اصول کافی، ج 1.
نقش ایمان در سعادت فردی و اجتماعی چیست؟در ابتداء لازم است بدانیم نباید به ایمان به عنوان یک ابزار نگاه کرد بلکه، ایمان یک ضرورت است. نگاه ابزاری به ایمان باعث می شود هر چیزی متعلق ایمان باشد انسان موجودی است که ساختار نیازمند دارد. امّا ایمان جزء نیازهای عالی انسان است آدمی به ظاهر عالم و زندگی مادّی و مشهود راضی نمی شود و غیب هستی را جستجو می کند و به قول فرانکل روانکاو معاصر: انسان در جستجوی معناست. بنابراین جواب روشن است که اگر ایمان نباشد! نیاز اساسی انسان خود آگاه پاسخ داده نشده و اضطراب و پوچی آدمی را درهم می شکند. به تعبیر زیبای قرآن «معیشة ضَنْک(23)؛زندگی در بن بست و تنگنا قرار می گیرد». و اینها تمام به واقعیّت خداوند هستی و نیاز نامحدود آدمی بستگی دارد. و این کشتی نیاز جز در کناره دریای ایمان پهلو نمی گیرد و به آرامش نمی رسد. زیرا هر چیزی هدف انسان قرار گیرد محدود است و به خستگی و وازدگی می انجامد. گرایش دنیای غرب که ایمان را از زندگی کنار گذاشت و اکنون دوباره بازگشت، اوج گرفته است از همین نیاز عظیم انسان برخاسته است. و از زاویه ای دیگر انسان بدون ایمان دلیلی برای مسئولیّت ندارد. آنجا که خدا نباشد همه چیز مجاز است. تعبیر زیبای قرآن از خداوند به نور، نشانگر این است که، خداوند نور هستی و معیار است. اگر نور نباشد هیچ رنگی با دیگر تفاوت ندارد. در شهر نابینایان چه عریان باشی چه با لباس! پس مسئولیّت فردی و اجتماعی نیز پشتوانه ای جز ایمان ندارد.
و رویکرد جوامع به ویژه غرب به قانونگرائی و مجازات به همین دلیل است. وقتی محور انسان و ارزشی که او تبیین می کند، باشد، دیگر چاره ای جز کنترل انسان با رادار و چشم های الکترونیکی نیست. جامعه اگر ایمان واقعی داشته باشد آثار آن امنیّت، تعاون، صداقت، ایثار و محبّت خواهد بود. کتاب انسان و ایمان نوشته استاد مطهری به تفصیل در این موضوع پرداخته است. بررسی محققانه سوره والعصر، نقش اساسی ایمان را شفاف می کند و زوایای پنهان این نیاز اصیل را آشکار می نماید.

« بخش پاسخ به سؤالات »

23) سوره طه، آیه 24.
آیا یقین و ایمان با هم تفاوت دارند؟اگر به طور دقیق مفهوم یقین و ایمان را بررسی کنیم خواهیم دید این دو با یکدیگر فرق دارند یقین در برابر شک و تردید است کسی که یقین به چیزی دارد یعنی صددرصد آن را درست می داند و به هیچ وجه احتمال خلاف آن را نمی دهد ولی ایمان در برابر کفر است و به آن احساس قلبی گفته می شود که بعد از شناخت حاصل خدا می شود. شاید بتوان گفت یقین، آن درجه بالای ایمان است که دیگر تردیدی در آن راه نمی یابد و در حدیث آمده است که انسان ها سهم کمی از یقین دارند و در قرآن کریم برای یقین نیز درجاتی ذکر شده است که به علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین تعبیر شده است. تفاوت این موارد هم چنین است گاهی شما فقط از آتش خبر دارید «علم» آگاهی آنرا می بینید «عین» و زمانی به آن دست می زنید «حق» یقین محسوب می شود. در این باره به احادیث زیبایی در اصول کافی مراجعه شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
ایمان و تقوی چیست؟ و چگونه ایمان و تقوی تقویت می شود؟حقیقت ایمان، اعتقاد قلبی به وجود خدا و تمام صفات کمال وی و وجود قیامت و نبوّت پیامبران راستین و امامت رهبران معصومین و حبّ قلبی نسبت به خدا و اولیاء خدا و دین خدا و بغض نسبت به کفر و دشمنان خداست.
و تقوی این است که انسان از آنچه برای سعادت و کمال وی زیان بخش است خویشتن را مصون داشته و با انجام اوامر الهی و ترک نواهی خدا که رستگاری کامل انسان در تمام شؤون زندگی وابسته بدان است خود را از تباهی و عذاب و کیفر خداوند برحذر دارد.
پس ایمان حدّ قلبی دین و دارنده آن مؤمن و تقوی حدّ عملی مکتب و دارنده آن متّقی است. همچنان که اسلام حدّ ذهنی مکتب و پذیرنده آن مُسلم نامیده می شود.
راه تقویت ایمان عبارتست از:
1. افزودن شناخت از اصول دین؛
2. انجام دستورات دینی؛
3. قرائت قرآن؛
4. مطالعه زندگی اولیاء دین علیهم السلام و مؤمنان و اصحاب واقعی؛
5. دعا.
و راه با تقوی شدن:
1. شناخت اینکه گناه آثار تخریبی بر زندگی دارد و درگیر شدن با نظم هستی است و اعتقاد داشته باشیم که گناه بازتاب و بازگشت دارد در ما مواظبت و مراقبت می آورد. چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرموده اند: هر چه می خواهی انجام بده، اثر آن را خواهی دید.
2. شناخت آثار خوب تقوی عبارتند از:
نورانیت؛
رفع مشکلات؛
زیاد شدن روزی؛
بهشت؛
زیاد شدن علم و دانش؛
آسان شدن امور؛
به دست آوردن قدرت تشخیص حق از باطل و محبوب شدن آثاری شگفت که در قرآن آمده؛
3. تمرین و مراقبت بر مستحبات و مکروهات؛
4. نماز شب؛
5. توسل به اهل بیت علیهم السلام؛
6. قرائت قرآن؛
دعا.

« بخش پاسخ به سؤالات »
راه افزایش نور ایمان در قلب چیست؟از تعریف ایمان، که همان گرایش قلبی است می توان بدست آورد هر چه قلب را یاری دهد و به مقصد نزدیک کند از عوامل زیادت ایمان محسوب می شود. پس شناخت و عمل به دستورات دینی دو عامل زیادی ایمان هستند. در قرآن به چنین رهنمودی دست می یابیم .
و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایماناً . وقتی بر آنان آیات قرآن تلاوت می شود ایمانشان زیاد می گردد.(24)
طبیعی است که آیات، نشانه های خداوند هستند و تائید فکری و قلبی دارند چون آدمی را به علامات الهی و خداشناسی نزدیک کرده و با پندها و مواعظ خویش دل را سرشار می کنند، بعد از آن انسان به انجام دستورات می پردازد و کمال ایمان حاصل می شود چنانکه در حدیث می خوانیم.
لایستکمل العبد الایمان حتی یحسن خلقه ... ایمان عبد کامل نمی شود مگر اخلاقش را نیکو گرداند و خشم خویش را کنترل کند.(25)
یا کسی از رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» می پرسد می خواهم ایمانم کامل شود، پیامبر«صلی الله علیه وآله» می فرماید: اخلاقت را نیکو گردان، ایمانت کامل می گردد.(26)
لازم به ذکر است آیات الهی محدود در آیات قرآن نیست بلکه هر آنچه را که بتوان در آن به قدرت خدا پی برد جزء آیات است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

24) انفال آیه 2.
25) میزان الحکمه جلد 1 ص 196.
26) میزان الحکمه جلد 1 ص 196.

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی