تجرید روح

پرسشپاسخ
آیا نفس بدون بدن می تواند تکاملی داشته باشد؟نفس همان گونه که در عالم مادّه و جسم بدون حرکت و تکامل جسمانی تحقق و وجودی ندارد، بدون ابزار مادّی یعنی بدن، تکامل و رشد نمی یابد. و از آنجا که حرکت از قوّه به فعل یا حرکت از نقص به کمال، در جهان مادّه و در ظرف زمان و مکان انجام می گیرد، تکامل نفس، تنها در عالم مادّه معنی و مفهوم پیدا می کند و زمانی که نفس از بدن مفارقت حاصل کند آنچه وجود پیدا می کند در عالم برزخ و عالم قیامت تجسّم کمال ها و نواقص است.
البته کمال انسانی نفس در شعاع حرکات معنوی است. به عبارت دیگر، حُسن فاعلی، انگیزه انسان و عقیده درست و صحیح او می باشد.
عالم برزخ، عالم مادّه و استعداد نیست، بلکه مثال عالم مادّه است و مرحله تجسّم اعمال دنیوی است نه مرحله عمل کردن.

« بخش پاسخ به سؤالات »
به چه دلیل نفس، مجرد است؟هر یک از انسان ها خود را به علم حضوری ادراک می کنیم؛ در نتیجه ذات ما به وجود خارجی خود(و نه به صورت ذهنی اش برای خود) حاضر است و هر چه برای خود حاصل باشد، قائم به ذات خود خواهد بود. زیرا نه نیازمند موضوعی است که بر آن عارض شود و نه نیازمند مادّه است تا صورت جسمانی آن باشد. پس نفس، جوهری مجرد است.
شاهد اینکه، نفس ناطقه انسان در بعضی افعال هم چون ادراک خود و ادراک ادراک خود و نیز ادراک قوای خویش از بکارگیری ابزار مادّی(بدن) بی نیاز است و آنچه در فعل خود از ابزار خود مادّه بی نیاز باشد. در ذرات خود نیز از آنها مستغنی است.
همچنین قوای جسمانی در اثر کار زیاد خسته و فرسوده شده از عمل باز می مانند. همچنین وقتی که فعل دوم این قوانین ضعیف تر از فعل اولشان باشد، قادر به ادراک نخواهند بود. مثل اینکه قوه شنوایی پس از شنیدن اصوات بلند، قادر به درک آوای ضعیف نیست امّا قوای غیر جسمانی از بسیاری افعال خسته نمی شوند و در عین حال توانایی ادراک امور قوی بعد از ضعیف و بالعکس را دارند.
از آنجا که قوّه عاقله از کثرت تعقلات فرسوده نمی شود و همچنین قادر به درک معقولات ضعیف پس از ادراک معقولات قوی است، از سنخ قوای جسمانی نخواهد بود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا ممکن است در این جهان روح انسانی از جسم جدا شود؟آری برای کسانی که به مقام والایی از تزکیه نفس و تهذیب روح رسیده باشند، چنین امری ممکن است.
آنها به اداره خویش(البته به اذن و مشیت الهی) روح را از بدن جدا می کنند و بدن را همچون لباسی به گوشه ای انداخته و در عالم ملکوت به پرواز درمی آیند.
این همان مرگ ارادی است که به آن تجرید نیز می گویند؛ که انسان سالک واصل، به اختیار خویش می میرد و دوباره روح را به بدن باز می گرداند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
به چه دلیل نفس از بدن متمایز است؟در فلسفه و کلام اسلامی، دلایل و شواهد متعددی برا ثنویت نفس و بدن اقامه شده است که برخی از آنها بدین قرار است:
1. گاهی انسان از بدن و اعضا و جوارح خود غافل است و در عین حال به خود، آگاه است. این بدان معنی است که نفس، غیر از بدن است.
2. اعضای بدن آدمی، پیوسته در حال دگرگونی و تغییرند؛ در حالی که هویّت شخص، هماره ثابت می ماند. و چون بازگشت تغییر و ثبات، هیچ کدام نمی تواند به امر واحدی باشد نفس غیر از بدن است.
3. همه دلایل تجرّدِ نفس، یا تجرّد علم ثابت می کند که نفس غیر از بدن است.
4. نحوه آگاهی انسان به نفس خود، غیر از آگاهی او به بدن خود است. زیرا علم انسان به بدن و اعضای آن از رهگذر حسن است امّا علم انسان به نفس خویش نه از طریق حس است و نه از راه تفکّر؛ بلکه از طریق علم حضوری است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آنچه با سرعت 000/300 کیلومتر در ثانیه حرکت کند، نور تولید می کند. پس، چرا روح با سرعتی سریع تر از نور حرکت می کند، ولی نور تولید نمی کند؟حرکت در بستر عالم مادّی معنا می یابد. در تعریف حرکت گفته اند: «خارج شدن تدریجی شی ء از قوّه به سوی فعلیّت.» و این از ویژگیهای امور مادّی است. شتاب و کُندی نیز از ویژگیهای حرکت است. از این رو، تعبیر سرعت و حرکت برای امور مجرّد - مثل روح و فرشتگان - درست نیست.
با فرض درستی مقدّمه پرسش، مقایسه روح با نور درست نیست؛ چرا که طیّ کردن زمان و مکان برای مجرّدات - که فوق عالم مادّه اند و نسبت به آن، دارای شرافت وجودی اند - تدریجی نیست، بلکه به یکباره است. و چون به یکباره است، حرکت برای آنها مفهومی ندارد. و چون حرکتی نیست، زمان نیز نیست؛ زیرا زمان عبارت از مقدار حرکت است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
در آیه «تَنزّل الملائکة و الرّوح» منظور از روح کیست؟قرآن کریم در مواردی روح و فرشتگان را با هم آورده است؛ مانند آن جا که می فرماید: «تیزّل الملائکة بالرّوح من أمره؛(1) فرشتگان را با روح به فرمان خود فرو می فرستد.» نیز می فرماید: «تنزّل الملائکة والرّوح فیها بإذن ربّهم؛(2) فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان.» همچنین می فرماید: «تعرج الملائکة والرّوح إلیه؛(3) فرشتگان و روح به سوی خدا عروج می کنند.»
اینک باید پرسید که آیا این روح از سنخ فرشتگان است یا برتر از آنان و یا پایین تر است؟ در روایت آمده است که: «الرّوح خلق أعظم من جبرئیل؛ روح آفریده ای است بس بزرگتر از جبرئیل.» شاید از برخی روایات دیگر نیز برآید که نام یکی از فرشتگان بزرگ، روح است. از این رو، عطف مذکور و این همراهی روح و فرشتگان از نوع «ذکر خاصّ پس عام» است. خداوند در این آیات، فرشتگان را ذکر می کند همراه با یکی از آنان که سرپرست یا فرمانده آنان است؛ چنان که درباره جبرئیل فرموده است که او فرمانده فرشتگان است: «مُطاع ثمّ أمین؛(4) در آن جا[هم ] مُطاع [و هم ] امین است.» اگر مصداق روح در آیه جبرئیل باشد، ذکر خاصّ پس از عام است. نیز احتمال دارد که روح، موجودی عظیم تر از فرشتگان و حتّی جبرئیل باشد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

1) سوره نحل، آیه 2.
2) سوره قدر، آیه 4.
3) سوره معارج، آیه 4.
4) سوره تکویر، آیه 21.

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی