ولایت / تاریخ ولایت

پرسشپاسخ
بحث ولایت از چه زمانی در اسلام مطرح شد؟آقای سروش به این پرسش این گونه پاسخ داده است: «روز غدیر سرآغاز اتّفاقات بسیار مهم و شگرفی در عالم اسلام بود. هم در تئوری های کلامی مسلمانان تأثیرات عظیم نهاد و هم در سرنوشت اجتماعی آنان مؤثّر افتاد و نهایتاً بدل به عنصری شد که عظیم ترین و ماندگارترین شکاف را در میان مسلمانان پدید آورد و به تنهایی مولد مفهوم بسیار فربهی به نام «ولایت» شد. حادثه غدیر هم از نظر کلامی و هم از جهت سیاسی تأثیر ماندگاری در امّت پیامبر«صلی الله علیه وآله» بر جای نهاد، سرّ آن این بود که مسلمانان در تفسیر حادثه غدیر به اختلاف افتادند و دست کم دو تفسیر اساسی و مهم از این حادثه به دست دادند که همچنان تا امروز پا برجا مانده است و هیچ یک میدان را به نفع دیگری خالی نکرده است»(1).
z z z
روز غدیر یکی از روزهائی است که بحث ولایت در آن روز مطرح گردید نه تنها روز آن. و البته یکی از برجسته ترین روزهای آن است. در سال دهم هجری در حجّةالوداع حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» به هنگام بازگشت به مدینه در روز هجدهم ذیحجّه حضرت علی«علیه السلام» را به عنوان «ولیّ» به مردم معرّفی کردند و حدیث معروف و متواتر غدیر و حدیث ثقلین را که متعلّق به آن روز است، بیان فرمودند. ولی بحث ولایت حضرت امیر«علیه السلام» و ولایت به طور کلّی و مبانی آن چیزی نیست که از آن روز شروع شده باشد و فقط منحصر به آن روز باشد که آقای سروش می گویند: «به تنهایی مولّد مفهوم بسیار فربهی به نام «ولایت» شد» بلکه از آغاز بعثت حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» تا زمان رحلت ایشان می بینیم و در تاریخ هم هست که ایشان در جاهای متفاوت و برحسب شرائط مختلف حضرت علی«علیه السلام» را به عنوان جانشین خود و بعنوان ولیّ خدا معرّفی کرده اند از زمانی که حضرت کوچک بودند در قضیّه یوم الدار تا زمان رحلت حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» که حضرت قلم و دوات خواستند و از داستان تبلیغ سوره توبه گرفته تا صدقه در رکوع و... حضرت بارها این وظیفه را که از جانب خداوند معیّن شده بود انجام دادند که آیات آن در قرآن و روایات آن در مجامع روائی و تفاسیر شیعه و سنّی موجود است.
همه اینها نشان می دهد که قصه از روز غدیر آغاز نشده بلکه از همان آغاز بعثت «طرح ولایت» مطرح بوده چنانکه بحث ولایت نبی هم و ولایت خدا هم.
در طول جریان بعثت از حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» روایات متعدد و متواتری را فریقین(شیعه و سنّی) نقل کرده اند که در آن حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» خلفاء بعد از خود را معرّفی می کنند که مضمون آنها تقریباً یکی است که: «یکون من بعدی اثنا عشر امیراً کلهم من قریش»(2). تفاوت این روایات به اجمال و تفصیل آنهاست والاّ محتوای تمامی آنها با توجّه به کثرتشان یکی است. در بعضی حضرت به طور کلّی می فرمایند: دوازده امیر و در بعضی به تفصیل نام دوازده نفر را می برند.
این روایت در زمان حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» و بعد از ایشان معروف بود به همین جهت دسیسه چینان با اینکه خواستند، نتوانستند در آن ها دست ببرند و آنها را تحریف کنند. بعدها اموی ها و عبّاسی ها سعی کردند که این روایت را بر خلفاء خود منطبق کنند امّا موفق نشدند(3). به هر حال چنانکه می بینید قصه ولایت و خلافت از غدیر نبود که آغاز شد بلکه در زمان حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» مطرح بوده. و ایشان خود در صدد طرح و تثبیت ولایت بودند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
1) کتاب بسط تجربه نبوی، صص 243 - 244.
2) منتخب الاثر، لطف اللَّه صافی، ایشان روایات را دسته بندی و مشخص کرده اند و روایاتی را که به تفصیل همه دوازده نفر یا بعضی را گفته اند جداگانه آورده اند. جویندگان می توانند به کتاب ایشان و دیگر کتب معتبر در این زمینه مراجعه نمایند.
3) همان.
واقعه غدیر چه بود؟ و صحّت روایتی که در آن روز حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» فرمودند تا چه اندازه است؟آقای سروش به این پرسش این گونه پاسخ می دهند که: «روایات متقن تاریخی و متواترات به ما می گویند که پیامبر«صلی الله علیه وآله» در روز غدیر، علی«علیه السلام» را به مسلمانان معرّفی کردند و گفتند: هر کس که من مولای او هستم علی هم مولای اوست «من کنت مولاه فهذا علیٌّ مولاه. اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه».
خداوندا، دوست کسی باش که دوست علی«علیه السلام» است و دشمن کسی باش که دشمن علی«علیه السلام» است.
این حدّ از خطبه پیامبر«صلی الله علیه وآله» متواتر است و فریقین(شیعه و سنّی) آن را نقل کرده اند. پاره ای از محدّثان و مورخان شیعی خطبه بسیار بلندی از پیامبر«صلی الله علیه وآله» در روز غدیر نقل کرده اند که کاملاً مضمون شیعی دارد و با اعتقاداتی که بعدها شیعیان بر آن پافشاری کردند و به مدد آنها میان خود و دیگر فرق اسلامی تمایز افکندند، موافقت تام دارد»(4).
z z z
همان طور که مشهور و متواتر است. و در جوامع روایی مسلمانان(شیعه و سنّی) هم آمده که حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» در سال دهم هجری در حجةالوداع هنگام مراجعت به مدینه حدود ظهر دستور توقّف دادند و ایشان بر بلندایی که از حجاز شتران تهیه شده بود رفتند و حدیث معروف غدیر را فرمودند ولیّ معرّفی ولی فقط در آن روز نبود که مطرح شد که در طول بعثت خداوند در قرآن و حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» در جریان قضایای مختلف و به طرق گوناگون سعی در معرّفی و تثبیت ولایت داشتند. داستان یوم الدار مشهور است و در کتب تاریخ و تفسیر اهل سنّت وجود دارد، این قصّه در آغاز بعثت اتّفاق افتاد. این معرّفی ها در طول بعثت همچنان ادامه داشت. در آیه: «انما ولیکم اللَّه و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة هم راکعون»(5) هم این ولیّ معرّفی شده و در کتب تفسیر اهل سنّت هم آمده که این آیه در شأن حضرت امیر«علیه السلام» نازل گردیده.
از نظر تاریخی در مورد مسأله ولایت جای شبهه ای نیست که حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» در مواضع مختلف سعی می کردند که ولایت حضرت امیر«علیه السلام» را به مردم معرّفی و آن را تثبیت کنند.
آنچه مهم است مبنای این ولایت است - که حتّی اگر در روایات و تاریخ مناقشه شود در این مبنا نمی توان خدشه نمود که آیه فوق ولایت حضرت علی«علیه السلام» را در ردیف ولایت حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» و خداوند مطرح می نماید. ولایت حضرت رسول چه مبنای دارد؟ حتّی اگر همین حد از نقل را بپذیریم، در این مقدار، ولایت چه معنایی دارد؟
آنچه شیعه و سنّی نقل کرده اند این است که پیامبر«صلی الله علیه وآله» در روز غدیر ابتدا سؤالی را مطرح می کنند که: «الست اولی بکم من انفسکم؟»
«فقلنا بلی یا رسول اللَّه قال من کنت مولاه فعلی مولاه...»(6).
اگر این مبنا و معنا روشن شود. معلوم خواهد شد که اختلاف شیعه و سنّی به چه دلیل است و آنچه در طول تاریخ اتّفاق افتاده به چه دلیل اتّفاق افتاده است.
نقطه آغاز داستان ولایت نیست که دین است و اساس پذیرش دین است که انسانی است در هستی قانونمند و امکاناتی دارد و روابطی، امکانات او غریزه و علوم اوست و روابط او گسترده و نامحدود، او با خود با دیگران و با اشیاء و مجموعه هستی ارتباط دارد و جان کلام همین است که امکانات او پاسخ گوی روابط او نیست. علوم آدمی به دلیل خطا و عدم احاطه نمی تواند پاسخ گوی این همه روابط گسترده و پیچیده باشد. در حالی که انسان در هستی یی زندگی می کند که قانونمند است و نمی تواند بی توجّه گام بردارد که هر گامی ممکن است در ورطه ای هولناک باشد ناچار چنین انسانی محتاج دین است و محتاج کسی است که بر مجموعه هستی احاطه داشته باشد و حضور و آگاهی او توجیه گر آدمی در عمل به قوانین او باشد. اینجاست که خدا و دین ضرورت می یابد و انسان محتاج به دین می شود دینی که از این منبع محیط حاضرِ آگاه نازل شده نیاز بشریّت است و در نتیجه دین نه یک راه در کنار راه های دیگر که تنها راه مطرح باقی می ماند.
انسانی که در این هستی قانونمند زندگی می کند و محدود به این دنیا نیست و عوالم دیگری را پیش رو دارد، محتاج به دین است چه هر عمل او ممکن است در این عوالم تأثیرات سوئی را داشته باشد نه تنها تأثیرات سوء که تأثیر مورد انتظار را در صورتی می توان توقّع داشت که با توجّه به آن قوانین باشد والّا نتیجه حاصل نخواهد شد.
این انسانِ قانونمندِ غیرمحدودِ به این دنیا با چنین روابط گسترده و نامحدود و با این امکانات کم محتاج به دین است و بر همین اساس ولایت و سرپرستی خداوند محیط حاضر و آگاه را قبول می کند و خداوند با انتقال این آگاهی و احاطه به معصومین«علیهم السلام» است که ولایت شأن را مطرح می نماید. ولایت رسول«صلی الله علیه وآله» و اولویّت او از چنین مبنایی به دست می آید. و به همین جهت است که حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» ابتداء از اولویت خود بر نفوس سؤال می کنند، سزاوارتر از خود شخص بر خودش، ولایت او مقدّم است حتّی از خود شخص بر خودش و حق تصرّف او بر شخص مقدّم است. و دلیل آن هم آگاهی و احاطه رسول اللَّه«صلی الله علیه وآله» است و معصومین«علیهم السلام» به دلیل برخورداری از همین آگاهی و احاطه و مصونیّت از اولویت بهره می برند.
ضرورت ولایت هم بر همین اساس مطرح می شود. که ولی کسی است که آگاهی و احاطه را دارد و هوی، خطا، نسیان و... را ندارد، او که رئوف و رحیم است و بر هدایت خلق حریص و مشتاق است(7).
معصوم آگاهی و آزادی را دارد و به همین دلیل وجوب تبعیّت دارد و ولایت و سرپرستی را بر عهده دارد. دیگران به همین دلیل که یا آگاهی و احاطه را ندارند و یا مصونیّت را حق ندارند عهده دار امر و عهده دار دین شوند.
به هر حال واقعه غدیر به دلیل تواتر روایات امری است که مورد اتّفاق مسلمین است و در آن ولایت حضرت علی«علیه السلام» مطرح گردید. ولی نقطه آغاز طرح ولایت از آنجا نبود که از آغاز بعثت بود و آن هم با انتخاب حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» نبود که حضرت مأمور ابلاغ دستور خداوند بودند. «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالة»(8) در نتیجه کار حضرت در روز غدیر نصب نبود بلکه معرّفیی بود که در طول بیست و سه سال انجام رسالت خود در جایگاه های مناسب به آن پرداختند. به هر حال آنچه که اهمیّت غدیر را نشان می دهد مبنای پذیرش غدیر است که براساس قانونمندی هستی - محدود نبودن آدمی به این دنیا، روابط گسترده و ناتوانی امکانات غریزی و علمی اوست. مبنای پذیرش دین، مبنای پذیرش نبوّت و ولایت هم هست. سرّ اختلاف و تمایز میان شیعه و سایر فرق اسلامی همین بینش است و این بینش است که به شیعه اجازه نمی دهد که تن به ولایت غیر ندهند و برای ولایت جان ببازند و کشته بدهند. و همین مبنا و معنای از ولایت است که شیعه را تنها دین می بیند و دین و اسلام را تنها در شیعه می بیند و غیر از شیعه اسلامی نمی ماند.
در این مبنا حتّی نیاز به بحث از روایات و تواتر روایات و تاریخ و اثبات تاریخی ولایت هم نیست. چه با این مبنا انسان محتاج و مضطر به ولیّ است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
4) کتاب بسط تجربه نبوی، صص 244 - 245.
5) سوره مائده، آیه 54.
6) منسد احمد، ج 1، صص 119 - 120؛ ج 4، صص 270 و 281؛ ج 5، صص 347 و 366.
مستدرک حاکم، ج 3، صص 109 - 110 و... منابع دیگری هم وجود دارد. امّا به همین مقدار برای جوینده کفایت می کند.
7) سوره توبه، آیه 128.
8) سوره مائده، آیه 67.
پیامبر در روز غدیر علی«علیه السلام» را به چه کار نصب کردند؟ و مسلمانان در قبال علی«علیه السلام» چه وظیفه ای دارند؟آقای سروش به این پرسش این گونه پاسخ می گویند(9): «مدلول کلمات پیامبر«صلی الله علیه وآله» در آن موقعیّت(در داستان غدیر) که ادا شد چیست؟ «مولا» دقیقاً چه معنائی می دهد و ایشان علی«علیه السلام» را به چه امری نصب کرده اند و مسلمانان در قبال علی«علیه السلام» به چه کاری مکلّف و موظّف شدند؟ آیا همان طور که شیعیان بعدها مدّعی شدند، پیامبر«صلی الله علیه وآله» در روز غدیر نظریه امامت را ابداع و مطرح کردند؟ و آیا مولا به همان معنا بود که در آیه شریفه قرآن آمده است که: «النبّی اولی بالمؤمنین من انفسهم»(10).
آیا پیامبر شخص معینی به نام علی(و از طریق علی، فرزندان او) را به این منصب منصوب کردند و مسلمانان را در مقابل یک اصل اعتقادی تازه ای قرار دادند؟ با نزاع های تاریخی و حل نشده شیعیان و اهل سنّت در این خصوص آشناییم و حاجتی به اعادت ذکر آنها نیست. سخن ما ناظر به جوانب دیگری از این موضوع است و در پی اثبات حقانیّت تشیع و تسنن نیستیم... با در میان آمدن روز غدیر و با عبارتی که پیامبر«علیه السلام» در این روز بیان کردند، مفهوم مهمی به نام «ولایت» در صدر مسائل مورد بحث مسلمانان قرار گرفت. البته پیشتر در قرآن مسأله «ولایت» به نحو صریحی آمده بود که خداوند خود ولی مؤمنان است: «اللَّه ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور»(11)
ولایت الهی بر سر مؤمنان گسترده است و یکی از پیامدهای آن ولایت این است که خداوند مؤمنان را از تاریکی بیرون می آورد و به آنان روشنایی می بخشد. علاوه بر ولایت الهی، ولایت شیطانی و طاغوتی هم داریم. آیات قرآن متضمن این معناست که طاغوت ولیّ کافران است و آنان را از نور به در می آورد و در تاریکی می برد(12). شیطان بر کسانی که مؤمن اند و متوکّل بر خدای خود هستند، سلطه و ولایتی ندارد. «لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکّلون»(13).
سلطنت و سلطه شیطان بر کسانی است که متولّی اویند. یعنی شیطان را به ولایت برگرفته اند و او را ولیّ خود می دانند. «انّما سلطانه علی الذین یتولّونه»(14).
امّا، آنچه پیامبر«علیه السلام» در مورد علی«علیه السلام» گفتند، باعث شد تا مساله ولایت در مورد شخص و بعداً اشخاص خاصّی مورد توجّه مسلمانان قرار گیرد. و به طور وسیعی در ادبیات دینی و اسلامی به کار رود و بُعد کلامی پر ماجرایی به خود بگیرد.
z z z
در مورد ولایت به تاریخ آن و مفهوم و مبنای آن و انواع و آثار آن باید توجّه داشت، گرچه آقای سروش در این قسمت در صدد اثبات حقانیّت تشیع نیستند امّا بحث از ولایت ناچار این همه تحقیق را در پی دارد و باید به این همه توجّه شود والا ذکر مصادیق ولایت که ولایت شیطانی داریم و ولایت خدایی مشکلی را حل نخواهد کرد از نظر تاریخی بحث ولایت را حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» از ابتدای بعثت مطرح می کنند و حضرت در بسیاری از حوادث از ولایت حضرت علی«علیه السلام» می گویند.
در قرآن نیز گذشته از آیاتی که در مورد حضرت امیر«علیه السلام» نازل شده آیاتی هم ولایت آن حضرت را می گویند «اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرسول و اولوالامرمنکم(15) ولایت حضرت علی«علیه السلام» و فرزندان او را در عرض ولایت خداوند و رسول او مطرح می کند. در روایاتی که در ذیل آیه فوق آمده معصومین«علیهم السلام» می فرمایند که اولوالامر ما هستیم(16). و این آیه و آیه «انما ولیّکم اللّه و رسوله» را در یک ردیف آورده اند(17).
آیه «انما ولیکم اللَّه و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون»(18). در مورد حضرت علی«علیه السلام» نازل شده این آیات و آیاتی که اتباع و اطاعت و ولایت این بزرگان را مطرح می کند همگی حاکی از این است که بحث ولایت فقط از غدیر شروع نشد و با غدیر هم ختم نشد بلکه امری بود که خدا و پیامبر او در صدد بیان آن بودند که شرح آن در تاریخ و تفاسیر شیعه و سنّی موجود است و محقق را بی نیاز می کند.
تاریخ، قرآن، روایات حضرت رسول که فریقین آن را نقل کرده اند و روایات خاصّه منبع سرشاری برای رفع شبهات در اختیار محقق حق جو و بدون غرض قرار می دهد.
با این مقدّمه کوتاه این توضیح مختصر را هم باید افزود که: پیامبر در غدیر یک اصل اعتقادی تازه ای بنیاد ننهادند و نظریه امامت را ابداع و مطرح ننمودند بلکه با معرّفی حضرت علی«علیه السلام» و بیان مبنای ولایت ایشان آنرا برجسته نمودند تا در تاریخ ثبت شود. و دین کامل گردد قبل از غدیر، پیامبر«صلی الله علیه وآله» از روز شروع به تبلیغ دین در «یوم الدار» و با نزول آیه «انذر عشیرتک الاقربین»(19). در همان زمان که حضرت علی«علیه السلام» سیزده سال بیشتر نداشتند مسأله ولایت و جانشین خود را عنوان نمودند در خیبر، در نزول سوره توبه در داستان حدیث منزلت(20) و... و از جلمه در غدیر سعی در معرّفی و تثبیت ولایت حضرت علی«علیه السلام» داشتند. و نه پیامبر که خداوند در قرآن خود این ولایت را مطرح می نماید و ولایت حضرت علی«علیه السلام» را در عرض ولایت خود و رسولش می آورد. چنانکه آیه «انما ولیّکم اللّه و رسوله و الذین امنوا» به اتّفاق شیعه و سنّی در شأن حضرت علی«علیه السلام» نازل شده و ولایت را برای ایشان اثبات می کند.
قرآن، رسول اللَّه«صلی الله علیه وآله» و تاریخ در این باب بوضوح سخن گفته اند و برای منصف حق جو جای هیچ گونه تردیدی را باقی نمی گذارند. با این حال می توان حدیث غدیر را نقل کرد و اندکی در پیرامون آن به بحث پرداخت تامعلوم گردد حضرت علی«علیه السلام» به چه کار نصیب شدند و تکلیف و وظیفه مسلمانان در قبال ایشان چیست.
پیامبر«صلی الله علیه وآله» در آخرین حجّی که انجام دادند در سال دهم هجری هنگام بازگشت به مدینه حوالی ظهر به محلی بنام غدیر خم رسیدند و دستور دادند تا بلندایی از جهاز شتران بسازند و ایشان بر بالای آن حدیثی را فرمودند که شیعه و سنّی بر آن اتّفاق دارند. این روایت به دلیل تواتری که دارد احتیاج به نقل سند ندارد جویندگان می توانند به کتب مفید اهل تسنن مراجعه نمایند(21) امّا در اینجا بنابر ضرورت به یکی از این احادیث و به همان قسمت که مورد اتفاق است اکتفا می کنیم تا کمی پیرامون آن به بحث بپردازیم.
ابتدا تذکّر این نکته لازم است که روایت غدیر در کتب اهل سنت یک جا نیامده و به اصطلاح روایت تقطیع و بریده، بریده شده امّا با توجّه به قرائن کلامی موجود در روایات معلوم است که این سخنان مربوط به یک قضیه بوده است.
در کتب معتبر اهل تسنن چنین آمده است که:
«انّا سمعنا رسول الله«صلی الله علیه وآله» یقول یوم غدیر خم: الست اولی بکم من انفسکم فقلنا بلی یا رسول الله قال من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وآل من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله»(22) و در جای دیگر از همین کتاب آمده است که بعد از آن عمربن الخطّاب پیش حضرت علی«علیه السلام» آمد و گفت که: اصبحت و امسیت مولی کل مؤمن و مومنه(23).
اهل تسنن این روایت را متواتراً از پیامبر نقل می کنند. بنابراین جای هیچ شبهه ای در اصل مضامین این روایات نیست.
آنچه در اینجا ضرورت دارد که بدان پرداخته شود این است که مضمون این حدیث شریف چیست به چه دلیل پیامبر«صلی الله علیه وآله» ابتدا سؤال می کنند که «الست اولی بکم من انفسکم» و بعد از اقرار گرفتن از مردم فرمودند: «من کنت مولاه فعلی مولاه» و بعد دعا فرمودند: «اللهم و آل من والاه و عاده من عاداه. و انصر من نصره و اخذل من خذله».
اولویت پیامبر در چیست؟ اگر این مفهوم روشن، معلوم می شود که آیا با طرح ولایت، پیامبر شیعیان را در مقابل یک اصل اعتقادی تازه قرار دادند چنانکه آقای سروش می گویند، یا خیر؟ و آیا پیامبر در روز غدیر نظریه امامت را ابداع کردند و آیا مولا به همان معناست که در آیه شریفه «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم»(24) آمده، یا خیر(25)؟
آقای سروش می گویند که در پی اثبات حقّانیّت تشیع و تسنن نیستند ولی مگر می شود از ولایت باطنی و عرفانی دم زد امّا از مفهوم و تاریخ و مبنای ولایت هیچ نگفت و بدون مبنا ولایت باطنی را پذیرفت آن هم فقط با مراجعه به احساس فردی احساس کور و بدون ملاک. با روشن شدن مبنای ولایت است که معلوم می شود که آیا می شود ولایت عرفانی را پذیرفت یا نه در غیر این صورت چه جای بحث می ماند و چه جای صحبت از ولایت، عرفانی باشد یا غیر عرفانی.
بحث ولایت از این نقطه آغاز می شود که آدمی است که محدود به این دنیا نیست و روابطی دارد و امکاناتی و امکانات او پاسخگوی روابط او نیست در نتیجه نیاز به کسی دارد که از این روابط و قوانین حاکم بر آن آگاه باشد.
آدمی که خود را فقط محدود به دنیا می بیند، نیاز به دین و نیاز به ولی ندارد که این دنیا را با غریزه و فکر هم می شود اداره کرد و گذراند. چنانکه حیوانات می گذرانند. امّا اگر انسان، را در تمامی وسعت هستی مطرح کردیم و برای او راهی تا بی نهایت را ترسیم نمودیم راهی که او از آن و از قوانین حاکم برآن آگاهی ندارد، آن وقت است که وجود آگاه و خبیر مطرح می شود.
انسان روابطی دارد، با خود، با دیگران، با اشیاء و با مجموعه هستی، بر این روابط ضوابطی حاکم است که جستجوی آدمی از قوانین علمی دال بر وجود این ضوابط است او امکاناتی هم دارد غریزه و علوم او امکانات او هستند. امّا این امکانات به دلیل عدم احاطه به مجموعه قوانین و خطائی که دارند قابل اعتماد نیستند.
آدمی که محدود به این دنیا نیست و می خواهد راهی تا بی نهایت و تا خدا را طی کند و روابطی گسترده و نامحدود دارد به طوری که در کوچکترین حرکت خود با مجموعه هستی مرتبط می شود و در حرکت احتمال دارد(26) با عواملی مرتبط شود که از قوانین آن مطلع نیست و امکانات او نمی تواند پاسخگوی آن روابط محتمّل باشد. چنین انسانی محتاج ولیّ و سرپرست است و بحث ولایت خدا و رسول«صلی الله علیه وآله» و ائمه اینجاست که مطرح می شود ولیّ کسی است که آگاه و محیط بر هستی و مجموعه قوانین حاکم بر هستی است و مصون از هوی و خطا.
اولویت بر انفس پیامبر که در آیه «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم» مطرح می شود بر همین اساس است من به عنوان انسان غیر محدود به این دنیا که محتملاً مرتبط با تمامی عوالم هستم و امکانات علمی - غریزی ام پاسخگوی روابطم نیست محتاج دین و کسی هستم که بر من و هستی و راه و قوانین آن آگاه و محیط است و مصون از هوی و خطا و رئوف و رحیمی که رنج من بر او سخت است بر هدایت من در این دنیای منظم و هماهنگ حریص است(27).
با این مبنای از ولایت است که ولایت خدا و پذیرش دین او می آید و با همین مبناست که ولایت نبیّ و اولویت او مطرح می شود. شهود نبیّ تا اینجا و این اندازه است. او به دلیل آگاهی و احاطه ای که از من و از مجموعه هستی دارد و راه و مقصد را می شناسد بر من ولایت پیدا می کند و حتّی از من بر من سزاوارتر می شود و مگر ما خود در اداره زندگی دنیای خود چه می کنیم؟ مگر اختیار ماشین خود را بدست مکانیک یا سازنده ماشینمان نمی سپاریم؟ چه او را از خود آگاهتر یافته ایم.
به همین دلیل است که خود خود را در اختیار نبیّ و ولیّ خدا قرار می دهیم که او از ما به ما آگاهتر است و اوست که حقّ تصرّف دارد.
با این بینش آیا پیامبر«صلی الله علیه وآله» در غدیر اصل تازه ای تأسیس کردند؟ نظریه امامت آیا در غدیر ابداع و مطرح گردید؟ و آیا همین مقدار از نقل روایت که شیعه و سنّی بر آن اتّفاق دارند و مبنای قرآنی دارد و از نظر تاریخی از ابتدای بعثت هم مطرح بوده، کفایت نمی کند؟ آیا می شود هیچ سهم و حظی برای دیگران در نظر گرفت؟ وقتی این مبنا مجهول است، می شود از ولایت عرفانی گفت و می شود با این مقدار از جهل دست ارادت به شیخ داد و خدمت او را کرد و خود را در مقابل او بی اختیار دانست آن هم به دلیل اینکه آدم را گرم می کند و آدمی نزد او همه چیز را فراموش می کند(28). این مبنای از ولایت هم وظیفه مسلمانان را نشان می دهد و هم اینکه حضرت علی«علیه السلام» از جانب خدا به چه نصب شدند. دامنه عملکرد حضرت علی«علیه السلام» براساس همان آگاهی و احاطه است و همان طور که اولویت رسول«صلی الله علیه وآله» مطرح است اولویت علی«علیه السلام» و معصومین دیگر، و همان طور که دین تمامی عرصه های فردی و اجتماعی را شامل می شود ولایت تمامی این عرصه را در برمی گیرد و مسلمین موظف به اطاعت و تبعیت اند چه بفرموده قرآن: «ما کان لمؤمن ولا مؤمنه اذا قضی الله و رسوله امراً ان یکون لهم الخیرةُ من امرهم»(29) بنابراین بعد از قضاوت خدا و ولیّ خدا برای مؤمنین فقط اطاعت می ماند و بس چه این قضاوت و حکم براساس همان آگاهی و عصمت و اولویت صورت گرفته و امّا قبل از حکم ولیّ خدا می تواند مردم را مورد مشورت قرار دهد اگر چه تصمیم با اوست. مشورت جمع آوری اطّلاعات است و الاّ خدا و رسول او حکم می کنند(30) در امور حضرت مشورت می کنند نه اینکه حق تصمیم گیری را هم به شورا بدهند چه اوست که به حکم واقف است در آیه آمده «اذا عزمتَ» نه «اذا عزموا» معلوم می شود که تصمیم گیری با رسول اللَّه«صلی الله علیه وآله» است.
همان طور که گفته شد پیامبر«صلی الله علیه وآله» در غدیر با معرفی حضرت علی«علیه السلام» مسلمانان را در مقابل یک اعتقادی تازه قرار ندادند بلکه معرّفی حضرت علی«علیه السلام» به عنوان ولیّ امری بود که از ابتدای دعوت پیامبر مطرح بود و حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» وظیفه داشتند که این معرفی را انجام دهند و آنرا تثبیت کنند و تاریخ گواه بر این مطلب است و حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» هیچ گونه کوتاهی در این مورد نکردند. اما آنچه در غدیر اتّفاق افتاد فقط برجستگی خاص آن بود و ثبت آن در تاریخ آن هم با وجود جمع زیادی از مسلمانان تا اهیمّت قضیه ولایت به خوبی نمایان شود. پس ابداعی در کار نبود چنان که آقای سروش می خواهند بگویند. دلیل دیگر این مطلب روایات زیادی است که به اتّفاق مسلمین(شیعه و سنّی) از پیامبر«صلی الله علیه وآله» نقل شده که مضمون واحدی هم ندارند و در آن ها پیامبر خلفای بعد از خود را معرّفی می کنند که تعداد آنها دوازده نفر است و این طور نیست که این روایات در روز غدیر گفته شده باشد، بلکه اینها را پیامبر«صلی الله علیه وآله» در طول بیست و سه سال رسالت خود بیان فرموده اند که این روایات در مجامع روائی شیعه و سنّی وجود دارد که ذکر آنها خارج از حوصله این نوشته است(31).
آقای سروش گفته اند: آیا پیامبرشخص معینی به نام علی(و از طریق علی، فرزندان او) را به این منصب منصوب کردند؟ همانطور که ولایت حضرت علی«علیه السلام» فقط در روز غدیر نبود که مطرح شد، ولایت فرزندان آن حضرت هم فقط از ناحیه حضرت علی«علیه السلام» مطرح نگردید، این ولایت از ناحیه حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» مطرح گردید چنانکه اشاره شد در بعضی از این روایات حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» نام تمامی ائمه و خلفای بعد از خود را می برد و در بعضی به صورت کلّی می گویند چنانکه در بعضی نام حضرت علی «علیه السلام» و امام حسن«علیه السلام» و امام حسین«علیه السلام» را می گویند و می فرمایند که نُه خلیفه دیگر از نسل فرزندم حسین اند(32). در بعضی از روایات هست که پیامبر«صلی الله علیه وآله» از ابوبصیر می خواهند که سلامشان را به امام باقر«علیه السلام» برسانند که جانشین پنجم ایشان است. روایات در این مورد بسیار است و نیاز به تطویل نیست. این روایات به قدری زیاد و واضح است که بسیاری از حکام و علمای بنی امیه و بنّی عبّاس برای اینکه نشان دهند که غاصب نیستند سعی ناموفقی در تفسیر و توجیه و تطبیق این روایات بر خود نمودند امّا استحکام و اتقان این روایات بسی بیش از این بود که بتوان آنها را با دسیسه تحریف نمود.
بد نیست شمه ای هم از پیامدهای ولایت بگویم. ولایت معصوم با آگاهی و احاطه و مصونیّت از هوی و خطا تعریف شد و با رحمت و رأفت معصوم همراه است. و با این ولایت است که آدمی از تاریکی و ظلمات بیرون می آید و این ولایت است که به ما روشنایی می بخشد ولایتی که این همه را به همراه دارد. با این ولایت انسان و قدر و اندازه و ارزش و برنامه او مشخص می شود و راه او و چگونگی سلوک در این راه معلوم می شود، جهان و قوانین حاکم بر آن تبیین می شود و مبدء و مقصد آدمی وضوح می یابد. با این ولایت آدمی از تاریکی که در آن، خودش و ارزش و اندازه اش و برنامه اش مجهول است، بیرون می آید و نظام مند بودن جهان و اجل داشتن و مهلت دار بودن آن را می یابد و زیبایی و اتقان را در این نظام می بیند. با این ولایت است که انسان هدایت ها را می یابد و از آن بهره مند می شود و راه و مقصد خود را می بیند تا با بصیرت گام بردارد. این ولایت با بیّنات و روشنگری ها همراه است، تا انسان در هر گامی که بر می دارد با بصیرت همراه باشد.
پیامد ولایت، پیامد پذیرش دین است و هدایت انسانی که در این هستی قانونمند خود و جهان پیرامونش مجهول است و باید خود و جهان و آداب حرکت و سلوک را در هر گام بیاموزد. در غیر این صورت باید غرامت سنگینی را بپردازد. نعمت دین و اتمام این نعمت(ولایت) برای ما این همه برکت را به همراه دارد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
9) کتاب بسط تجربه نبوی، صص 245 - 247.
10) سوره احزاب، آیه 6.
11) سوره بقره، آیه 275.
12) سوره بقره، آیه 257.
13) سوره نحل، آیه 99.
14) سوره نحل، آیه 100.
15) سوره نساء، آیه 59.
16) در تفسیر عیاشی و تفسیر صافی ذیل آیه فوق از حضرت صادق«علیه السلام» آمده است که: «ایّانا عنی خاصّة امر جمیع المؤمنین الی یوم القیامة بطاعتنا».
17) تفسیر عیاشی و تفسیر صافی ذیل آیه 59 از سوره نساء.
18) سوره مائده، آیه 55.
19) سوره شعراء، آیه 214.
20) انت منّی بمنزلة هارون من موسی الا انه لانبیّ بعدی. در صحیح مسلم، ج 7، باب فضائل علی بن ابیطالب.
21) صحیح مسلم، کنزالعمال، مستدرک حاکم نیشابوری، الدّرالمنثور، جامع ترمذی، فرائد السمطین، المناقب خوارزمی، ع ظالمعجم الکبیر طبرانی، سنن بیهقی و... .
22) مسند احمد، ج 1، صص 120 - 119.
23) مسند احمد، ج 4، صص 281 و 370.
بعضی از منابع دیگر حدیث غدیر؛ مسند احمد، ج 5 ، ص 347 و ص 366 مستدرک حاکم ج 3 ص 110 - 110 و در مجمع الزوائد و منبع الفوائد نورالدین الهیثمی، ج 7 ، ص 17 روایت «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم و آل من والاه و عاد من عاداه» را به نقل از پیامبر در ذیل آیه انما ولیکم الله نقل می کند، ج 9، ص 105 - 104 واقعه غدیر و روایت معروف پیامبر«صلی الله علیه وآله» الست اولی بکم من انفسکم را می آورد.
24) سوره احزاب، آیه 6.
25) سروش عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، ولایت باطنی و ولایت سیاسی.
26) دقّت شود نمی گویم یقیناً و حتماً و ظناً که حتّی احتمال وجود این ارتباط کفایت می کند.
27) لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ماعنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم. توبه 128.
28) سروش عبدالکریم، ولایت باطنی و ولایت سیاسی در بسط تجربه نبوی.
29) سوره احزاب، آیه 36.
30) و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکّل علی اللَّه.
31) جویندگان می توانند رجوع کنند به منتخب الاثر تألیف آیةالله صافی و همچنین کفایه الاثر و غایةالمرام و کتب روائی اهل سنّت.
32) منتخب الاثر، آیة اللَّه صافی.

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی