هدف از خلقت انسان

پرسشپاسخ
آیا موجودات دیگر نیز مانند حیوانات و گیاهان می توانند به کمال برسند؟رسیدن به کمال یکی از سنّت های آفرینش است و هر موجودی به سوی کمال در حرکت است. باید توجّه داشت که کمال هر موجود، مناسب با خود او است؛ حیوان و گیاه هر یک دارای کمال مناسب خود هستند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
بالاترین درجه انسانیّت چیست؟بالاترین مقام انسانی در این جهان، دست یافتن به مقام قرب خداوند از طریق عمل کردن به دستورهای او است. به هر نسبت که تلاش و فداکاری انسان در راه انجام وظیفه بیشتر باشد، بهتر می تواند به مقام قرب الهی دست یابد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا بشر در آخرت نیز مسیر تکامل را طیّ می کند؟در آخرت هم تکامل وجود دارد؛ ولی عوامل تکامل در آخرت باید در دنیا تحصیل شده باشد. به عبارت دیگر تکامل در آخرت منهای تکامل روحی و معنوی در دنیا نیست. عقاید اخلاق و اعمال انسان در دنیا باعث تکامل در آخرت است و به هر نسبت که اعتقادات، اخلاق و اعمال دنیایی شایسته تر باشد، تکامل اخروی بیشتری حاصل خواهد شد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
در قرآن آمده است که هدف از خلقت انسان، عبودیّت است؛ همچنین در برخی از آیات «آزمایش و ابتلا» به عنوان هدف آفرینش انسان بیان شده است. این دو مطلب چگونه با یکدیگر سازگار است؟آزمایشی که در پاره ای آیات، از جمله آیه هفت سوره هود و آیه دو در سوره ملک، به عنوان هدف آفرینش مطرح شده است، احتمالاً به معنی بروز قابلیّت و استعداد انسان است و با هدف دیگر خلقت(عبودیّت) منافات ندارد؛ زیرا کسی که در این جهان به معنای حقیقی به عبادت خداوند بپردازد، قابلیّت خویش را برای اینکه مشمول عنایات خاصّ خداوند شود، نشان داده است و تنها چنین کسی است که از عهده آزمایش الهی بر خواهد آمد؛ به عبارت دیگر ابتلا و آزمایش الهی در جهت تحقّق عبودیّت در انسان است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
مکتب برای انسان است یا انسان برای مکتب؟می توان گفت مکتب برای انسان است؛ زیرا هدف مکتب، تکامل انسان است و اگر انسان نبود، مکتبی هم نبود.
همچنین می توان گفت انسان برای مکتب است؛ یعنی انسان در این جهان، رها نیست؛ بلکه باید در جهت تعالی و تکامل خویش گام بردارد. انسان آفریده شده تا در مسیر مکتبی که سعادت وی را در تمام ابعاد زندگی تأمین می کند، حرکت کند و برای حفظ و نشر معارف مکتب تلاش کند. با این توضیح روشن می شود که مکتب و انسان از یکدیگر جدا نیستند. انسان منهای مکتب، ارزشی ندارد و حیوان است؛ مکتب منهای انسان نیز معنا ندارد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا کمال منحصر به انسان است؟کمال منحصر به امور معنوی از قبیل علم و ایمان نیست؛ در امور جسمانی نیز کمال هست؛ مثلاً اگر سیبی به تدریج رشد کند و رنگ، طعم و دیگر خصوصیّات مطلوب را دارا شود، کمال یافته است؛ بنابراین کمال منحصر به انسان نیست و دیگر موجودات هم دارای کمال و نقصند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا گناه، حرکت بر ضدّ تکامل هستی است؟معنای صحیح این سخن این است که انسان همانند موجودات دیگر برای پیمودن راه تکامل آفریده شده است و تکامل انسان در پرتو عبادت خدا و فرمان بردن از او است؛ بنابراین، گناه تخلّف از دستورات خداست، حرکت برضدّ تکامل هستی است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
هدایت تشریعی و هدایت تکوینی در مورد انسان به چه معنا است؟رابطه انسان و خداوند رابطه مخلوق و خالق و رابطه عبد و مولا است. خداوند انسان را برای رسیدن به کمال معنوی آفریده است. این کمال، رسیدن به قرب خدا از طریق عبودیّت است؛ از این رو خداوند پیامبران را فرستاد تا انسان را به این طریق هدایت کنند و راه عبودیّت خدا را به او بیاموزند. این هدایت یکی از ارکان جهان بینی اسلامی است که از طریق پیامبران و رهبران معصوم صورت می گیرد. این هدایت، «هدایت تشریعی» است. اگر انسان هدایت خداوند را پذیرفت و به راه خدا گام نهاد، هدایت دیگر به نام «توفیق» که همان «هدایت تکوینی» است شامل حال او خواهد شد. این هدایت تکوینی مخصوص انسان ها است و خداوند دارای هدایت عامّه تکوینی نیز هست که براساس آن تمام موجودات جهان را به مسیری که باید طی کنند، هدایت می فرماید.

« بخش پاسخ به سؤالات »
برای نیل به مقامات معنوی باید وسایل مادّی مهیّا باشند؛ بر این اساس تکلیف اشخاص ضعیف چیست؟تکامل معنوی در پرتو بندگی خدا به دست می آید. هر کسی برای کسب رضای خدا کارهای نیک انجام دهد، از پاداش برخوردار خواهد بود. کسانی که از وسایل مادّی برخوردارند و از آنها در راه معنویّت استفاده می کنند، پاداش می گیرند. همچنین آنان که وسایل مادّی در اختیار ندارند می توانند از راه های دیگر وظیفه خود را انجام دهند، فی المثل فقیرانی که فقرشان در اثر تجاوز زورمندان است اگر برای خدا و برای گفتن حق خود با زورمندان مباره کنند، اجرشان محفوظ است و اگر فقرشان در اثر عوامل طبیعی باشد و از تجاوز به حقوق دیگران پرهیز کنند و صبر پیشه کنند، پاداشی نیک نزد خدا خواهند داشت؛ به علاوه، داشتن وسایل مادّی معمولاً ممکن است موجب سرگرمی شود و انسان را از یاد خدا باز دارد و کسانی که از وسایل مادّی بی بهره اند، از این آفت دورند و این خود موفقیّتی است. خلاصه این که این جهان - به تعبیری که در روایات آمده - میدان مسابقه است و هر کسی می تواند در این میدان از امکانات خویش برای رسیدن به کمالات معنوی استفاده کند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا ممکن است انسان آفریده شود و تکامل نداشته باشد؟ اگر چنین باشد، آیا مفهوم آن، تصادف نیست؟اعتقاد به استقلال انسان در آفرینش نه منافات با اصل تکامل دارد و نه لازمه آن تصادف است؛ امّا با اصل تکامل منافات ندارد؛ زیرا لازمه تکامل این نیست که یک موجود به تدریج پدید آید. معمولاً چنین است که تکامل پدیده های جهان به تدریج صورت می گیرد؛ ولی پدیده هایی نیز هستند که برخلاف این نظام عادی اند؛ معجزات پیامبران را می توان از این قبیل شمرد. توضیح اینکه ما با دو گونه نظام روبرو هستیم: نظام عادّی و نظام معمولی که جریان علل و عوامل طبیعی معمولاً طبق این نظام است؛ از این رو می بینیم که مثلاً نطفه انسان برای رسیدن به تکامل و یافتن صورت انسانی باید دوران های مختلفی را در رحم بگذارند. درخت نیز باید به تدریج رشد کند تا برای میوه دادن آماده شود.
نظام دیگری نیز هست که از آن به «نظام برتر» تعبیر می شود. در این نظام، مجموعه ای از علل و عوامل در خارج پدید می آیند، ولی سیر تکاملی آنها غیرعادّی و خارق العاده است؛ مانند اژدها شدن عصای حضرت موسی و تولّد حضرت عیسی از مریم بدون پدر و بسیاری دیگر از این گونه پدیده ها. نباید پنداشت که قانون علّت و معلول در این موارد نقض شده است. جریان علل و عوامل و سیر تکاملی در این پدیده ها به صورتی غیرعادّی است.
بر این اساس آفرینش حضرت آدم«علیه السلام» از خاک اگر چه طبق نظام عادّی نبوده است، امّا نباید آن را تصادفی و در غیر مسیر تکامل به حساب آورد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
خداوند در قرآن می فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ ألجِنَّ وَ ألاَنْسَ اِلاّ لِیَعبُدوُنَ». با این وجود چرا بسیاری از کودکان یا افراد غیرمذهبی بدون عبادت خدا از دنیا می روند؟هدف خداوند از خلقت انسان، عبادت بوده است. اگر عدّه ای به سوء اختیار خود، خدا را عبادت نکنند به ضرر خود عمل کرده اند و از این هدف الهی دور مانده اند.
مقصود خداوند از این آیه شریفه این نیست که همه در دنیا اهل عبادتند تا اشکال شود عدّه ای از مردم در دنیا اهل عبادت نیستند، بلکه منظور این است که جنّ و انس به منظور تکامل و عبادت آفریده شده اند؛ همچنان که مثلاً سازنده ماشین، آن را برای سوار شدن به آن ساخته است و از آن استفاده نشود با هدف سازنده آن تنافی ندارد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا نوع انسان پس از خلقت آدم و حوا تکامل یافته است؟انسان هایی که از نسل آدم و حوا به وجود آمده اند از لحاظ جسمی تکاملی نداشته اند، ولی از نظر عقلی کامل شده اند؛ زیرا طبیعی است که افکار و تجربه های پیشینیان، زمینه رشد فکری اقوام بعد را فراهم می سازد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا بشر در پایان به طبیعت باز می گردد؟اگر منظور بُعد مادّی انسان باشد، می توان گفت انسان در پایان به طبیعت باز می گردد و نهایت زندگی این جهانی او خاک شدن بدن اوست؛ چنانکه قرآن می فرماید: «مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فیها نُعیدُکُمْ(1)؛ شما را از زمین آفریدیم و به آن بازتان می گردانیم».
در ادامه این آیه چنین می خوانیم: «وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تَارَةً اُخْری؛ و بار دیگر شما را از آن بیرون می آوریم». با توجّه به این بخش از آیه و نیز با توجّه به این آیه معروف قرآنی «اِنّا للَّه وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ(2)؛ ما از آن خداییم و ما به سوی او باز می گردیم».انسان در پایان به طور مطلق به طبیعت باز نمی گردد و این سخن تنها شامل حیات دنیوی انسان است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
1) سوره طه، آیه 55.
2) سوره بقره، آیه 159
اومانیسم اسلامی چیست؟اومانیسم مکتبی برخاسته از غرب است به معنای اصالت دادن به انسان. این طرز تفکّر دارای ویژگیهایی است که از شرایط فرهنگی غرب الهام گرفته است. ترکیب«اومانیسم اسلامی»، که ترکیبی ابداعی از سوی برخی متفکّران مسلمان است، ظاهراً به معنای انسان مداری اسلامی و بیان کننده دیدگاههای اسلام درباره انسان است.
باید توجّه داشت که برخاستن چنین ترکیبهایی صحیح نیست. همچنان که گذشت، اومانیسم، مکتبی برخاسته از فرهنگ مادّی گرا و از دین بریده غرب است و پس از آن که انسان غربی از آسمان(=خدا و وحی و معنویّت) جدا شد و تمام توجّه خود را به طبیعت و تسخیر آن دوخت، مدار همه چیز برای او، انسان شد. می توان از دیدگاههای اسلام درباره انسان و انسان شناسی سخن گفت بی آن که نیازی به وام گرفتن اصطلاحات غریب و موهوم غربی باشد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
فرق«انسان مافوق» با «مافوق انسان» چیست؟کاربدر این دو اصطلاح و فرق گذاشتن میان آنها از سوی یکی از متفکّران مذهبی در سالهای پیش از انقلاب اسلامی صورت گرفته است که براساس آن، «مافوق انسان» یعنی موجودی که از انسان برتر است و هیچ انسانی به آن مقام نمی رسد. ولی «انسان مافوق» یعنی انسانی که از دیگر انسانها والاتر و بالاتر است. مبدع این دو اصطلاح بر این عقیده بود که امامان ما«علیهم السلام» انسانهای مافوق بوده اند نه مافوق انسان.

« بخش پاسخ به سؤالات »
هدف از جاودانگی انسان چیست؟جاودانگی انسان لازمه ساختار وجودی اوست. انسان بودن انسان به این است که با مرگ «نیست» نشود و به عالمی دیگر پای نهد؛ همچنان که لازمه جسم بودن یک چیز این است که دارای ابعاد باشد. اگر بپرسند که «هدف از وجود ابعاد برای جسم چیست؟»
این پرسش، پرسشی از لوازم ذاتی جسم است. لازمه ذاتی جسم، ابعاد است و جسم بودن جسم چنین اقتضایی دارد جاودانگی انسان نیز از لوازم ذاتی اوست و سخن گفتن درباره هدف از لوازم یک چیز، در واقع سخن گفتن درباره هدف از وجود نیست و پیدایش آن چیز است؛ زیرا هدف از جاودانگی، چیزی جز هدف از آفرینش انسان نیست. اگر انسان در دنیا بکوشد که به قرب الهی نایل شود، جاودانگی اش سبب می شود که حقیقت این قرب در عالم برزخ و به خصوص در قیامت ظهور و تجسّم پیدا کند. اگر از این هدف اصلی روی برتابد، جاودانگی او سبب ظهور گمراهی و تجسّم آن در برزخ و آخرت است: «من کان فی هذه اعمی ففی الاخرة اعمی و اضل سبیلاً(3)؛ کسی که در این دنیا کور(دل) باشد پس در آخرت(نیز) کور و از راه گمراه تر است.»
این که چرا خداوند انسان را جاودانه آفریده و او با مرگ نابود نمی شود. این براساس مشیّت و خواست الهی بوده است؛ همچنان که مشیّت و اراده الهی بر این تعلق گرفته که برخی موجودات، بی جان باشند و برخی گیاه و برخی حیوان.

« بخش پاسخ به سؤالات »
3) سوره اسراء، آیه 72.
چرا خداوند می خواهد اگر انسان با اوامر الهی مخالفت کند، او را از راه عذاب به کمال برساند؟نخست باید توجّه داشت که خداوند نمی خواهد انسان را از طریق کیفر و عذاب به کمال مطلوب برساند. خداوند می خواهد همه مردم با پیمودن راه سعادت به کمال انسانی برسند و این خواسته خداوند برای همه انسانهاست. امّا از آن جا که انسان دارای اراده و اختیار است می تواند راه خیر را برگزیند و یا راه شر را. چنانچه راه شر را برگزیند، از خداوند نافرمانی کرده و مستحق عقاب و کیفر می شود که عذاب و کیفر چیزی جز نتیجه و بازتاب عمل انسان و بلکه به تعبیر برخی از بزرگان چیزی جز خود عمل(نه نتیجه عمل) نیست.
این عذاب و کیفر، برای فرد گناهکار عین رحمت است و بنابر برخی آیات و روایات، گناهان انسان را پاک می کند و انسان را آماده برخورداری از نعمت بهشت ابدی می گرداند، مگر این که انسان هیچ گونه زمینه اصلاح و پاک شدن را در خود فراهم نکرده باشد؛ مانند مشرکان که در عذاب اخروی جاوید خواهند بود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
هدف از آفرینش انسان، تکامل است. چرا خداوند کمال انسان را به یکباره و یکجا به انسان نداده است؟مشیّت و اراده خداوند بر این تعلّق گرفته است که رشد و تکامل انسان در این دنیا تدریجی باشد. اگر موجودی آفریده می شد که از همان ابتداء کامل می بود، دیگر انسان نبود، بلکه موجودی شبیه به فرشته بود.
بنابراین، براساس حکمت و مشیّت؛ الهی برخی موجودات، مانند مواد و حیوانات، تکامل جبری دارند و برخی دیگر از موجودات، مانند جن و انسان، تکامل اختیاری، و برخی دیگر کمال دفعی، مانند فرشته، و برخی کمال تدریجی، مانند انسان، تدریجی بودن کمال لازمه ذاتی نظام طبیعت است که انسان جزئی از پیکره آن است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
انسان برای رشد استعدادهای خود به چه چیزهایی نیاز دارد؟رشد استعدادهای انسانی، به گونه متوازن و متعالی، تنها در سایه وحی و دین امکان پذیر است. رشد واقعی استعدادهای انسانی، آن گاه امکان پذیر است که انسان استعدادهای خود را در جهتی عالی تر از وجود خود به کار گیرد نه در جهتی مساوی یا پست تر جهت و هدف عالی تر، خدای غنّی حمید است.
برای این که انسان، در زندگی اش جهت خویش را خدایی کند و به عبارت دیگر خشنودی و خواست او را بخواهد، باید سرمایه هایی به دست آورد که عبارتند از:
الف - شناخت خود، جهان، آفریدگار هستی، معاد و...
ب - ایمان یا باور قلبی به شناخت ها و ارتباط عاطفی و قلبی با آنها.
ج - تقوا یعنی به کار بستن آنچه از شناخت ها و باورهای قلبی پدید می آید و عمل کردن به این آگاهی ها و ایمان ها در متن زندگی.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا کمال که هدف از آفرینش انسان است مطلوب بالذات است؟کمال، از آن رو که کمال است، برای همه انسانها مطلوب است. ولی در بسیاری موارد، تحصیل کمال ها با یکدیگر تزاحم دارند و گرد آوردن آنها برای انسان ممکن نیست. مثلاً انسان راحتی و آسایش فرزند خویش را می خواهد و تربیت درست او را نیز خواهان است، اما این دو در بسیاری موارد با یکدیگر گرد نمی آیند، یعنی تربیت فرزند مستلزم این است که برخی محدودیت ها و فشارها و تنبیه ها پیش بینی شود. در این گونه موارد عقل می گوید باید آن کمالی را پی جست که مهم تر است. نکته اساسی دیگر این است که نباید گمان بُرد که انسان آفریده شده تا هر کمالی را دریابد و همه برای او، هر چه باشد، فراهم گردد. بلکه هدف از آفرینش دستیابی به مهمترین و عالیترین کمال است که عبارت از رسیدن به قرب خداست. چنانچه گفته شود اگر این کمال معنوی هدف از آفرینش، رسیدن به این کمال معنوی به گونه جبری نیست، بلکه هدف این است که انسانها براساس اختیار و انتخاب و اراده، از راهی که خداوند برای دستیابی به این کمال والا و ارزشمند قرار داده است در صورتی نقض غرض پیش می آید که انسانها از امکانات و وسائلی که خداوند آفریده، استفاده کنند و در همان حال به این هدف نرسند. اما این هدف، هدفی است که نیل به آن برای همگان ممکن و وسائل لازم در دسترس است. هر کسی در هر شرائطی که باشد، می تواند به این هدف برسد. محرومیت ها و مصیبت ها و کمبودها و نگرانی ها و ناراحتی ها نه تنها در این مسیر سد راه نیستند، بلکه زمینه ساز نیز هستند.
نکته مهم این است که انسان از سرمایه لازم که ایمان و عقیده و اخلاق است برخوردار باشد و بتواند با محرومیت ها با روشی درست روبرو شود و در مسیر سازندگی از آنها بهره گیرد. به عکس، رفاه مادّی، با نبودن سرمایه معنوی، سد راه و بازدارنده انسان است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا هنگامی که انسان وحشی، در جامعه ابتدائی زندگی می کرده و خط و زبان نمی دانسته است، پیامبران نیز بوده اند یا نه؟بنا بر ظاهر آیات قرآن و احادیث، حضرت آدم«علیه السلام» نخستین پیامبر و پدر نسل انسان است. بنابراین، از هنگامی که خداوند انسانها را آفریده، برای آنان پیامبر فرستاده است و انسانها، از فرزندان حضرت آدم«علیه السلام» به بعد هر چند دارای زندگی ابتدائی بوده اند، ولی قدرت سخنگویی داشته اند. انسانهای ابتدائی موجوداتی شبیه به انسان بوده اند که از چگونگی زندگی آنان، تنها آگاهی اندکی در دست است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا خداوند، کسانی - چون شمر و یزید - را آفریده است که سراسر زندگی و کارهایشان، جز شرّ و زیان برای مردم در پی نداشته است؟هدف آفرینش چنین کسانی با هدف از آفرینش دیگر انسانها یکسان است. خداوند اینان را نیز برای عبادت و بندگی آفریده است، اما با اختیار خویش، راه فساد و طغیان را در پیش گرفته و سرمایه های خدادادی را در راه گمراهی گرفته اند. البته وجود همینان نیز مایه امتحان و آزمایش برای دیگر انسانهاست که می توانند با رویاروئی و مبارزه با اینان زمینه تکامل خویش را بوجود آورند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا این جهان نمی تواند مقصد نهایی انسان باشد؟وجود استعدادهایی که چیزی بیش از استعدادهایی است که برای زندگی این دنیا لازم است، نشان می دهد که وجود انسان محدود به دنیا و مقصد نهایی او نیست و حیات او پس از مرگ پایان نمی پذیرد.
انسان برای زندگی در این دنیا و حیات مادّی جز غریزه به استعدادی دیگر نیاز ندارد؛ همچنان که حیوانات چنینند. همچنین، برای این زندگی، به تفکّر، تعقّل، آزادی، وجدان و... نیاز ندارد. انسان در این استعدادها اگر در جهت خدایی به کار گرفته شوند، به رشد و تکامل می رسند انسان که به طور معمول باید این دنیا را ترک کند، وجود همین استعدادها خود دلیلی روشن بر وجود معاد و حیات اخروی است. برای روشن تر شدن مطلب این تمثیل مناسب است: جنین در دوران حیات جنینی در رحم، نیازی به دهان و اعضای گوارشی و تنفسی و دست و پا ندارد حیات او در رحم از طریق جفت مادر تأمین می شود. این استعدادها در آن به کار می روند. زندگی دنیایی نیز نسبت به زندگی اخروی چنین است با این تفاوت که در زندگی دنیایی، انسان با اراده و اختیار، به رشد و تکامل استعدادهای خود دست می زند و با ایمان به خدا و پیروی از تکالیف الهی، که همانا تنها راه رشد انسان است، خود را برای زندگی در عالم آخرت آماده می کند.
در قرآن کریم آمده است: «و انّ الاخرة لهی الحیوان لو کانوا یعلمون؛ همانا آخرت زندگی واقعی است. اگر آنان می دانستند.» بنابراین، باید به این جهان به عنوان گذرگاه و محل عبور نگریست و همان گونه که پل معبر جای ایستادن نیست، این جهان نیز نباید به عنوان جای ایستادن مورد نظر انسان قرار گیرد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا می توان این جهان را برای بشر چون آزمایشگاهی دانست؟آری همان گونه که آزمایشگاههای علمی، وسیله تکامل و رسیدن به مقامات عالی علمی اند، این جهان نیز وسیله تکامل انسانند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
ما از کجا آمده ایم و به کجا خواهیم رفت؟در روایات معصومان«علیهم السلام» آمده است که خداوند رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده و به کجا خواهد رفت.
ما با قدرت کامل خدای جهان، از نیستی به وجود آمده ایم. کائنات مراحلی بسیار طی کرده اند تا زمین به وجود آمده و زمین مراحلی بسیار پشت سر گذاشته است تا خداوند، آدم«علیه السلام»، نخستین انسان را، از خاک آفریده است. سپس، به صورت نطفه در صلب آدم«علیه السلام» درآمدیم. انسان مراحلی پرشمار را در رحم مادر پشت سر می گذارد و پا به دنیا می گذارد و سرانجام، پس از مرگ، در روز قیامت برانگیخته می شود و در پیشگاه خداوند در مقام محاسبه قرار می گیرد در این باره در قرآن آمده است: «ولقد خلقنا الانسان من سلالة من طین. ثم جعلناه نطفد فی قرار مکین. ثم خلقنا النطفة علقة مضغة فخلقنا المضغة عظاماً فکسونا العظام لحماً. ثم انشاءناه خلقاً اخر فتبارک الله احسن الخالقین. ثم انّکم بعد ذلک لمیّتون. ثم انّکم یوم القیامة تبعثون(4)؛ و ما انسان را از عصاره ای از گل آفریدیم. سپس او را نطفه ای در قرارگاهی مطمئن(= رحم) قرار دادیم. سپس نطفه را به صورت خون بسته و خون بسته را به صورت مضغه(= چیزی شبیه به گوشت جویده شده) و مضغه را به صورت استخوانهایی در آوردیم و بر استخوانها گوشت پوشاندیم؛ سپس آن را آفرینش تازه ای دادیم(و روح در آن دمیده شد) پس، بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است. سپس شما بعد از آن می میرید. سپس در روز قیامت برانگیخته می شوید».
بنابراین، انسان از نیستی پا به عرصه هستی نهاده است و در وجود خویش و در قوانینی که بر او حاکم است، محکوم است و حاکم و قاهر، خداست که به او و همه موجودات، که در ذات خود اقتضای هستی را ندارند، هستی داده و با قوانینی، که بر آنها حاکم کرده است، جهان خلقت را تدبیر می کند و به بیان قرآن: «انالله و انا الیه راجعون». پس از آن که دریافتیم «ما از خدا هستیم» و در وجود و تدبیر زندگی خود مقهور و تابع خداییم بهتر در می یابیم که با وجود بُعد معنوی در انسان، جهت زندگی باید خشنودی خداوند باشد و زندگی انسان محدود به این دنیا نیست و انسان معادی دارد و معاد و مآل انسان، در روز قیامت امری لازم و قطعی است.
بنابراین، انسان باید درباره آغاز و مبداء وجود خود تفکر کند تا حاکم و ربّ خود را بشناسد و دریابد که در دنیا چه نقشی دارد. او باید در انجام و پایان زندگی خود نیز تفکر کند تا معاد و زندگی اخروی و لقای خداوند را دریابد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
4) سوره مؤمنون، آیات 16 - 12.
چرا انسان باید در پی رشد و تکامل باشد؟ترکیب انسان و استعدادهای او با هدف رشد تناسب دارد؛ زیرا انسان استعدادهایی دارد بیش از استعداد لازم برای نیل به هدف رفاه و برخورداری مادّی. انسان، از فکر و عقل و وجدان و آزادی و... برخوردار است و این استعدادها اگر در جهت هدفی درست و بالاتر از رفاه و برخورداری مادّی به کار گرفته نشوند خود، مشکل زا خواهند بود و حتّی رفاه و آرامش ظاهری انسان و جامعه انسانی را بر هم خواهند زد.
فکر انسان، پرسشهای اساسی بسیاری را برای او مطرح می کند. پرسشهایی مانند چرا به دنیا آمده ایم؟ چرا از دنیا می رویم؟ پس از مرگ چه بر سر ما خواهد آمد؟
اگر انسان در پی پاسخ درست و منطقی به این پرسشها نباشد و بخواهد فکر خود را تنها در راه رفاه و خوشگذرانی به کار بندد، این پرسشها او را رها نخواهند کرد و کام او را تلخ می کنند به گونه ای که برخی مردم در اوج برخورداری و رفاه دست به خودکشی می زنند. این درباره رشد فکری انسان بود و این که انسان باید بداند آفرینش او هدفی داشته و باید خالق خود را بشناسد، معاد و مال خود را دریابد و... در دیگر استعدادها نیز چنین است.
بنابراین؛ انسان و جامعه انسانی برای زندگی سعادتمند و همراه با آرامش، راهی جز پیمودن راه رشد و تکامل ندارد. آن گاه که انسان در این راه قدم بگذارد، مورد توجّه و عنایات خاصّ الهی قرار می گیرد. امّا اگر چون گندمی باشد که در مسیر رشد قرار نگرفته، به جای رشد و شکوفایی می گندد و به هرز می رود. گندم با هدایت تکوینی و انسان با هدایت تشریعی الهی و پذیرش اختیار به رشد و کمال می رسد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا خداوند شیطان را در پیش راه انسان قرار داده است؟خداوند شیطان را در برابر انسان قرار نداده است، بلکه او خود از روی تکّبر و برتری خواهی از فرمان الهی سرباز زد و در برابر انسان ایستاد و خداوند او را از درگاه خویش راند. او، که لعنت شده بود، در پی برآمد که به وسوسه انسان بپردازد و او را با خود در نافرمانی خدای متعال فرو برد.
از آن جا که ساخت وجودی انسان با اختیار و آزادی هماهنگی دارد انسان، موجودی آزاد و مختار است، شیطان برای نمودن راه نادرست، و انبیای الهی برای نمودن راه درست زندگی در فراروی انسان قرار گرفته اند.
شیطان با فریب و وسوسه، خواسته های نفس را زنده می کند و جلوه های دنیا را می آراید. این تمامی حربه های شیطان است. ولی او هیچ گاه در این راه بر انسان تسلط ندارد و بر او حاکم نیست. بلکه انسان است که خود، اگر بخواهد، به وسوسه های شیطان تن در می دهد. در این باره قرآن کریم فرموده است:«انَّ عِبادی لیس لَکَ سُلطان؛ همانا تو بر بندگان من تسلطی نخواهی داشت.»

« بخش پاسخ به سؤالات »
هدف از خلقت انسان و سایر موجودات زنده چیست؟هدف خلقت از استعدادها و توانائی موجودات شناخته می شود.
مثلاً هدف یک اتاق را با نگاه به امکانات و اسبابهایش می شناسیم. اگر وسائل آشپزی بود، هدف آشپرخانه، تهیه خوراک.
اگر کتاب و میز و صندلی، قرائت کتاب هدف بوده است.
حال اگر به استعدادهای انسان نگاه کنیم؛ می بینیم، ترکیب عجیبی است.
فکر؛ دنبال استدلال و راه یابی است.
بعد عقل می آید و راههای فکر را بررسی می کند چون عقل قدرت ارزیابی است.
آنگاه غریزه بهتر طلبی به طرف بهترین ها می کشاند.
این استعدادها و درگیری شان، آدمی را به حرکت وا می دارند.
پس هدف حرکت و رشد است.
اما جهت حرکت کجاست؟
یعنی حرکت مقصد می خواهد و باید روشن شود.
اگر جهت حرکت پایین تر از خودم باشد، سقوط و تنزّل است.
اگر جهت حرکت مساوی خودم باشد، این تنوّع و دلخوش کردن است.
اگر جهت بالاتر از من باشد، این تحرّک و رشد است.
بالاتر از من کیست؟
لابّد کسی که حاکم و آفریننده هستی من و جهان هستی است.
این حرکت به سوی بی نهایت، یک تلاش شیرین و وصف ناکردنی است. که شما نمی توانید؛ با زبان آن را توصیف کنید؛ و بعد هم آن را محاکمه نمائید. این فهم، حرکت و تلاش می خواهد.
البته حق دارید، که بپرسید چرا آفرید؟
برای چه آفرید؟
از ما چه می خواهد؟
آنهم پاسخ دارد. اما برای مقدمه باید بدانیم؛ دریافت پاسخ بستگی به خداشناسی دارد و بنابراین باید از جایی شروع کرد. وقتی با خود و این جهان روبرو می شوید؛ باید بپرسید چه کسی این هستی را داد؟
اگر به خودمان رجوع کنیم. خود را ضعیف و محتاج می یابیم. چون اصولاً هر چیز که مادی است؛ اجزاء و ترکیب دارد. پس محتاج و نیازمند به اجزاء و به مکان و امداد است.
پس نتیجه می گیریم آفریننده باید این صفات را داشته باشد:
1. غیر مادی و بی ترکیب؛
2. بی نیاز؛
3. نامحدود؛
4. بی مانند باشد.
این همان خدا نیست که در سوره توحید معرفی می شود. یعنی، احد و صمد و تا آخر سوره. سپس در سوره حمد درباره صفات دیگر می خوانیم او مهربان و بخشنده است و بخیل نیست.

قدم دوم
حالا می توانیم بپرسیم از کجا آمده؟!
چرا آمده؟
اگر از ابتداء بوده قبل از آن چه بوده؟!
جواب این این سؤالها با همان چند خط قبل روشن می شود. چون وجودی که مادّی نبوده و بی نهایت است. نیاز به آفریننده ندارد. چیزی که نبوده محتاج آفریننده است و ابتدا می خواهد؛ و از کجا؟ برای موجودی مطرح می شود که محتاج مکان باشد. اگر جا داشته باشد آنوقت نیاز را برایش ثابت کرده اید و محدود می شود و خدا نیست.
پس او در ظرف مکان و زمان نیست و همیشه بود؛ و هست؛ و خواهد بود؛ و تصور شما و ما توان این را ندارد چنانکه حتی انبیاء نمی توانند ذات او را تصوّر کنند (حارت الانبیاء فی ذاته) شما مثل کودکی می مانید که کنار دریا نشسته بود و چاله ای از ماسه ها درست کرده بود. عابری پرسید پسرم می خواهی چه کنی؟
گفت: می خواهم دریا را در این چاله بریزم! محدود نمی تواند نامحدود را تصوّر کند.
قدم سوم
چرا آفرید؟
اینجا باید از خودت بپرسی چرا نیافریند؟
اگر کسی می تواند بیافریند(قادر) و نیافریند دو عیب دارد:
بخیل و احتکار نیروست و این با ذات مهربان و بخشنده ناسازگار است.
پس آفرینش رجحان پیدا می کند.
قدم چهارم
برای چه آفرید؟
که توضیح داده شد از استعدادها و امکانات آدمی معلوم می شود، برای خوردن و خوابیدن و خوش بودن نیامده و این هدف حیوانی است و هدف انسان، تحرّک است که آن هم حرکت به سوی بالاتر از خویش است. (سبحان ربی الاعلی و بحمده)
قدم پنجم
از ما چه می خواهد. او از ما می خواهد که نعمت ها و دارایی های خویش را به گونه ای استفاده کنیم که خود ما و نسل ما و جامعه و هستی صدمه نبیند. این حرکت باید به وسیله خود ما انجام شود. چون امکانات آن (هدایت درونی، عقل) و هدایت بیرونی (پیامبران علیهم السلام و امامان علیهما السلام) که خط سیر حرکت را روشن می کنند، را داریم و ما آزادیم که این راه را طی کنیم و به سعادت برسیم و می توانیم از آزادی و اراده سوء استفاده کنیم. اما خداوند جهان را منظم آفریده و اگر خلاف کنیم ضربه می خوریم و باید توبه کنیم چون بار کج به منزل نمی رسد.
پس هیچ ابهامی نیست.
اما چرا از اول کامل نیافرید؟
ریشه این ایراد به خاطر عدم توجه به این نکته است که؛ مقصود، کمال و رشد اختیاری بوده است والاّ کمال، زورکی و قالبی، قلابی هم هست و شایستگی بهشت و پاداش ندارد. به تعبیر روشن تر، کمال آن است که، انسان را با پای خود، اراده و تصمیم خویش بپیماید. اگر دست او را بگیرند و به زور ببرند نه افتخار است نه رشد. اگر آدمی یک ریال را با اختیار انفاق کند، راهی را رفته ولی اگر میلیون ها تومان را به اجبار به فقیر بدهد. حتی یک گام هم صعود روحی و روانی و اخلاقی نکرده است. در قرآن چقدر زیبا پاسخ داده است و لو شاء ربک لامن من فی الارض جمیعاً.(5)
یعنی اگر خدا می خواست؛ همه اهل زمین ایمان می آوردند. ولی او می خواست، این حرکت انتخاب خود آدمی باشد.
مرحله آخر و پاسخ نهایی
آخر کار چه می شود؟
همین عذاب و همین نعمت؟!
اولاً باید بدانید؛ حرکت آدمی توقف ندارد. چون مقصد بی نهایت است. خداوند بُعدی ندارد که بگویی بعد از آن چه؟ و در بی نهایت به هر جا برسی اول راه است. (بنابر آنچه از شناخت خداوند گذشت).
و روان شناسان امروزی که شما از تکنولوژی و علمشان یاد کرده اید گفته اند:
آنچه بر زندگی شور و شوق می بخشد، تعقیب است نه تسخیر؛
راه است، نه مقصد،
تلاش است، نه کامیابی.(6)
پس در دین مبین ما حرکت با نشاطی در پیش راه است که نمی توانید تصوّرش بکنید. این را هم بگویم ما طوری که شما از بهشت و نعمت الهی حرف می زنیم که گویی از باغچه منزل خودمان و یا پارک کوچک محلّه را توصیف می کنیم.
از بهشت چه می دانیم؟
ما آدمهایی که برای سایه یک درخت و چشمه ای کوچ سفری خسته کننده را بر خود می پذیریم چه فهمی از بهشت ناشناخته خدا و نعمات او داریم که چنین ساده برخورد می کنیم. این انسان در همین دنیا، اکنون برای همین نعمت های ظاهری و فانی، دیگران را به خاک و خون می کشد. مگر نه استعمار و استکبار هم اکنون تمامی جنگها را برای نفت و امکانات فانی دنیا، به راه انداخته.
پس سعی انسان برای یک نعیم ابدی که چشمی ندیده و گوشی نشنیده سزاوار است. بگذریم که ما برداشتی از قرب خدا و رضوان او نداریم؛ و بسیار ساده و سطحی می اندیشیم.
به امید مطالعه و تفکر بیشتر همه جوانان سر زمین اسلامی.

« بخش پاسخ به سؤالات »
5) سوره یونس، آیه 99.
6) روانشناسی کمال، ص 44

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی