نبوت و شایستگی ذاتی

پرسشپاسخ
آیا این که خداوند پیامبران و امامان«علیهم السلام» و صالحان را از طینت پاک و کافران را از طینت ناپاک آفریده است، به معنای جبری بودن اعمال انسان نمی شود و آیا با این حال می توان کافران را سرزنش کرد و کیفر داد؟این اشکال در روایات سعادت و شقاوت نیز به چشم می آید؛ زیرا در آنها نیز آمده که خداوند اراده کرده است برخی خوشبخت شوند و برخی بدبخت.
مرحوم علاّمه طباطبائی در توضیح این روایات می نویسد:
قضای خداوند درباره یک انسان که طینتی پاک یا ناپاک داشته باشد[یا فردی سعادتمند یا شقیّ بشود] به صادر شدن اعمال از انسان از روی اختیار تعلّق می گیرد.
اعمال در عین اینکه اختیاری هستند وقوع آنها حتمی نیز هست. [امّا توضیح اینکه چگونه اختیاری هستند با وجود اینکه قضای الهی به آن تعلّق گرفته و وقوع آن حتمی است این است که خداوند با علم نامحدود و محیط خود که به همه موجودات و همه زمانها احاطه دارد می داند که انسان با اختیار خود در چه راهی قدم خواهد گذاشت؛ از این رو قضای الهی با توجّه به اعمال انسان که از روی اختیار از او سر می زند تعلّق گرفته است ] نه اینکه قضای الهی به خود اعمال چه انسان آن را از روی اختیار انجام دهد و چه آن را اختیار نکرده باشد تعلق بگیرد(1).
بنابراین، خداوند می داند که هر کس از روی اختیار و انتخاب قدم در چه راهی خواهد گذاشت؛ و از این رو قضای الهی بر این قرار می گیرد طینت او پاک یا ناپاک باشد قضای الهی بر این تعلّق می گیرد که سعادتمند یا شقی باشد.
البته این امر به معنای این نیست که انسان در اعمال خود به طور کامل مختار و آزاد است و قضای الهی صرفاً به انتخاب انسان تعلّق می گیرد، بل به این معناست که خداوند در انسان اندازه ها و حدود و ضوابط تکوینی و تشریعی قرار داده است که اگر انسان با انتخاب خود از این حدود ضوابط تخطی کند دچار شقاوت و بدبختی و عذاب خواهد شد و در مقابل اگر این حدود و ضوابط را رعایت کند به سعادت و ثواب الهی خواهد رسید.
بنابراین، قضای الهی درباره طینت پاک یا ناپاک انسان و نیز سعادت یا شقاوت انسان دارای دو وجهه است: اول وجهه اختیاری انسان، دوم وجهه حتمی و لازم بودن تبعیت از حدود و ضوابط تشریعی مثالی که تنهای برای روشن شدن مطلب مفید است اینکه: فرض کنید شما می دانید که اگر پول هنگفتی در اختیار شخصی قرار دهید آن شخص در آن امانت خیانت نخواهد کرد. آیا علم شما به خیانت نکردن او، اختیار را از وی سلب می کند؟ به طور حتم خیر. خداوند نیز با علم بی منتها و با احاطه بی حد و حصر خود می داند که با ودایعی که نزد انسان ها گذارده، چگونه رفتار خواهد شد. اگر انسان این ودیعه ها را قدر بداند و آن را به زیادی و رشد برساند قضا و مشیّت الهی بر این قرار گرفته که سعادتمند شود وگرنه موجودی بدبخت و شقی شود که هم رنج و عذاب را در این دنیا و هم در آخرت خواهد چشید که این امر نیز خارج از قضای الهی نیست.

« بخش پاسخ به سؤالات »

1) اصول کافی، ج 2، پاورقی ص 3.
چرا از میان آدمیان تنها شماری اندک از جانب خداوند به پیامبری یا امامت رسیده اند؟برای رسیدن به پیامبری و امامت برخورداری از ویژگیهایی لازم است که در همه کسی یافت نمی شوند. این ویژگیها تنها در شماری اندک از آدمیان هست. البته، از قرآن و نیز روایات برمی آید که خداوند این فضل خویش را به هر کس بخواهد می دهد، ولی شکّی نیست که کارهای خداوند همه از روی حکمت است و عبث و بیهوده نیست. بنابراین، مصلحتهایی در کار است که عقل ما از توان راه یافتن بدان بی بهره است. هر چند خدا ترسی و پرهیزگاری و پاکی از نخستین شرطهای رسیدن به پیامبری و امامت است، ولی نمی توان گفت که علّت رسیدن آن گروه اندک به پیامبری و امامت، تنها همین شرطهاست.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا نبّوت، موروثی نیز هست؟نبّوت موروثی نیست؛ یعنی چنین نیست که مقام پیامبری به عنوان ارث به فرزند پیامبران رسد؛ بلکه این مقام را خداوند بدانان که شایسته اند، می بخشد. البته ممکن است کسی پیامبر باشد و فرزندانش نیز به دلیل شایستگی، پیامبر شود؛ مانند بسیاری از پیامبران چون حضرت ابراهیم و اسماعیل و یعقوب و یوسف و داود و سلیمان«علیهم السلام» در این صورت، ممکن است علومی که پیامبر داشته است، به فرزندش منتقل شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا خداوند پیامبر یا امامی از میان زنان بر نگزیده است؟همچنان که در برخی روایات آمده است، پیامبران در میان انسانها از نظر عقل، در رتبه ای بالا جای دارند(2). بنابراین، برخورداری از عنصر عقل در حدّ بالا، یکی از ویژگیهای پیامبران است. ولی باید توجّه داشت که عقل در فرهنگ دینی مفهوم و معنایی است غیر از فکر(=نیروی نتیجه گیری) و هوش(=درک موقعیّت) و دانش(که نتیجه به کاربردن فکر است). عقل در آیات و روایات به معنای نیروی ارزیابی و سنجش است که بر راههایی که فکر برای یافتن مطلوب به دست می دهد، نظارت می کند. عقل آشکار می سازد که کدام راه خوب و کدام راه بد است. افزون بر این، عقل بر اصل خوبی و بدی، ارزش و ضد ارزش نظارت و ارزیابی دارد؛ یعنی این که خوبی چیست و بدی چیست.
از آن جا که عنصر عقل در زنان سخت تحت تأثیر عواطف است، گاه کاستی می یابد؛ همچنان که در روایتی امیرمؤمنان«علیه السلام» نقل است: «العاقل من یملک نفسر اذا غضب، و اذا رغب، اذا رهب(3)؛ عاقل کسی است که چون به خشم آید، یا به چیزی گراید و یا از چیزی هراسد، اختیار خویش در کف دارد.» بنابراین خشم و گرویدن و ترسیدن اگر بسیار باشند و لگامشان از کف خارج شود، در کاستی عقل تأثیر دارند.
همچنان که گذشت عواطف در زنان شدید و بر جسته است که این امر به خودی خود نه تنها ناپسند نیست، بلکه برای کمال جامعه انسانی و خانواده لازم و مفید است. در روایتی از امیرمؤمنان«علیه السلام» این کاستی عقل در زنان نسبت به مردان تصریح شده پذیرفته شدن شهادت دو زن به جای یک مرد، یکی از نشانه های آن ذکر شده است(4).
بنابراین مقام نبوّت نیاز دارد که در جنس مرد، آن هم در افرادی خاص و نادر به وقوع پیوندد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

2) نگاه کنید به میزان الحکمه، ج 6، ص 398.
3) همان، ص 420 .
4) نگاه کنید به: نهج البلاغه، خطبه 80 .

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی