محمد صلی الله علیه و آله / پس از بعثت / معراج رسول الله صلی الله علیه و آله

پرسشپاسخ
چگونه پیامبر عذاب و کیفر برخی زنان امت خویش (هنگامی که وی را به معراج برده بودند) در جهنم دید با این که در قیامت به حساب آنان رسیدگی می شود؟گناهان و کارهای زشت دارای یک صورت برزخی هستند که تنها افراد خاص و گروه ویژه ای مانند پیامبران و امامان و اولیاء خدا می توانند آن صورت را در همین جهان به بینند و عذاب و کیفر جهنم در واقع، احتمالاً چیزی جز همین اعمال انسانها نیست که در جهان آخرت به آن صورتها مجسم می شود. و آنچه پیامبر اسلام«صلی الله علیه وآله» در معراج مشاهده فرمود صورتهای باطنی اعمال زشت زنان امت وی بود(1).

« بخش پاسخ به سؤالات »
1) المیزان، ج 13، ص 29.
آیا به راستی در قرآن مجید، و روایات معتبر و گفته های دانشمندان بزرگ اسلام مدرک روشنی بر مساله معراج وجود دارد، و آیا معراج آن حضرت جسمانی و با بدن شریف وی بوده است؟در قرآن چنین می خوانیم:«سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا انه هو السمیع البصیر؛ پاک و منزه است آن خدایی که بنده ی خودش را در شبی از مسجد الحرام به مسجد الاقصی که در سرزمین مبارک و مقدسی واقع شده است برد، تا آیات و نشانه های(عظمت) ما را ببیند او شنوا و بیناست».(2)
در این آیه تنها به مقدمه ی معراج یعنی حرکت از سرزمین «مکه» به بیت المقدس اشاره شده است و درباره ی رفتن به آسمانها بحثی ندارد.
از این آیه چند نکته استفاده می شود و آن این که، سیر مزبور از خود مسجد الحرام صورت گرفته و تمام آن در یک شب واقع شده، و هدف این سفر عجیب مشاهده ی آیات عظمت خداوند بوده است، ضمناً ظاهر آیه این است که جریان مزبور در بیداری بوده نه در خواب زیرا مفهوم جمله ی اسری به عبده این است که خداوند بنده اش را به چنین مسافرتی برد، به علاوه شروع آیه با کلمه سبحان که نشانه ی اهمیت موضوع است نیز مؤید این مطلب می باشد چون خواب دین موضوع مهمی ، نیست که با این تعبیر ذکر شود.
«و لقد رآه نزله اخری. عند سدره المنتهی. عندها جنه الماوی. اذ یغشی السدره ما یغشی. ما زاغ البصر و ما طغی لقد رای من آیات ربه الکبری»(3) خلاصه مفاد این شش آیه آن است که پیامبر اسلام«صلی الله علیه وآله» برای دومین بار فرشته وحی(جبرئیل) را به صورت اصلی مشاهده ملاقات کرد(مرتبه ی اول در آغاز نزول وحی در کوه حرا بود) و این ملاقات در نزد بهشت جاویدان صورت گرفت و چشم پیامبر در مشاهده ی این منظره دچار خطا و اشتباه نشد و آیات و نشانه های بزرگی از عظمت خدا را مشاهده نمود.
گرچه در این آیات تصریحی به معراج و وقع و این ملاقات و مشاهده ی آن آیات عظمت در آسمانها نشده است، ولی قرائن موجود در آیات گواهی می دهد که این جریان هنگام سیر پیامبر«صلی الله علیه وآله» در آسمانها رخ داده است، از جمله اینکه تصریح می کند که ملاقات مزبور، نزد بهشت جاویدان صورت گرفت، لذا اکثر مفسران شیعه و سنّی این آیات را مربوط به معراج پیامبر«صلی الله علیه وآله» دانسته و شرح جریان معراج را در ذیل این آیات بیان کرده اند.
این آیات نیز ظاهر در این است که این حادثه در بیداری اتّفاق افتاده است و آیه: «ما زاغ البصر و ما طغی؛ چشم پیامبر دچار خطا و انحراف نشد» گواه دیگری بر این موضوع می باشد و آیه «و لقد رای من آیات ربه الکبری؛ قسمتی از آیات و نشانه های بزرگ عظمت خدا را مشاهده کرد» نیز هدف این سیر آسمانی را اجمالاً روشن می سازد که برای مشاهده ی آثار عظمت پروردگار در جهان بالا بوده است.
البته در تفسیر این آیات سخن بسیار است امّا خلاصه آنچه مربوط به بحث ما است همان بود، که در بالا اشاره شد.
از بحثهای فوق همین اندازه استفاده می شود که موضوع معراج در قرآن مجید به طور اجمال بیان گردیده است.
معراج رسول اللَّه«صلی الله علیه وآله» از نظر روایات معصومان«علیهم السلام» و دیدگاه علمای اسلامی آنچه از مطالعه ی کتب مختلف تفسیر و حدث و عقاید که به وسیله ی دانشمندان اسلام تألیف شده است استفاده می شود آن است که بر خلاف آنچه شاید بعضی تصوّر می کنند عقیده ی به معراج پیامبر«صلی الله علیه وآله» مخصوص دسته ی معینی از مسلمانان نیست، بلکه عموم مسلمین در این عقیده مشترکند، البته با تفاوتهایی که بعداً اشاره خواهد شد.
احادیث فراوانی از طریق شیعه و اهل سنّت در این زمینه نقل شده است که ذکر همه ی آنها، به طول می انجامد ولی همین اندازه باید دانست که بسیاری از علمای اسلام «تواتر» یا «شهرت»، این احادیث را تصدیق کرده اند به عنوان نمونه گفتار سه تن از دانشمندان بزرگ تفسیر و حدیث و عقاید شیعه و سپس گفتار بعضی از دانشمندان اهل تسنن را در اینجا می آوریم:
1. فقیه و مفسر بزرگ عالم تشیع «شیخ طوسی» در کتاب تفسیر خود به نام تبیان در ذیل آیه ی اول سوره ی اسرا چنین می گوید:
«دانشمندان شیعه معتقدند در همان شبی که خداوند پیامبرش را از مکه به بیت المقدّس حرکت داد او را به آسمان برد و آیات و عظمت خود را در آسمانها به او نشان داد و این در بیداری بود نه در خواب، ولی آنچه از قرآن برمی آید همان سیر از مسجدالحرام(مکه) به مسجداقصی(بیت المقدس است) و بقیه ی این مسافرت از اخبار معلوم می گردد.
گرچه نامبرده در ذیل آیه ی مزبور تنها قسمت اول معراج را مستند به قرآن و بقیه را مستند به اخبار می کند ولی در بیاناتی که در تفسیر شش آیه ی سوره «والنجم» ذکر نموده تعبیراتی دیده می شود که کاملاً منطبق بر قسمت دوم معراج یعنی سیر به آسمانها از بیت المقدس است گویا به این قسمت که، رسیده تغییر نظر داده و آنرا هم مستند به قرآن می داند ولی در هر صورت او دلالت اخبار را در این باره قطعی دانسته است.
2. مفسر عالی قدر مرحوم «طبرسی» در تفسیر «مجمع البیان» در ذیل آیات سوره ی نجم می گوید: ظاهر مذهب اصحاب و مشهور در اخبار ما این است که خداوند پیامبر را با همین جسم در حال بیداری و حیات به آسمانها برد و اکثر مفسران نیز بر همین عقیده اند.
3. محدّث شهید علّامه مجلسی در جلد ششم «بحارالانوار» می نویسد: سیر پیامبر اسلام از مسجدالحرام به بیت المقدس و از آنجا به آسمانها از جمله مطالبی است که آیات و احادیث متواتر شیعه و سنّی بر آن دلالت دارد و انکار امثال این مسائل یا تأویل و تفسیر آن به معراج روحانی یا خواب دیدن پیامبر«صلی الله علیه وآله» ناشی از عدم اطّلاع از آثار ائمه هدی«علیهم السلام» یا ضعف یقین است سپس اضافه می کند: اگر بخواهیم اخباری را که درباره ی این مسأله رسیده است جمع آوری کنیم یک کتاب بزرگ خواهد شد سپس خود او در احادیث بسیاری که شاید متجاوز از یکصد حدیث است در این زمینه نقل می کند که قسمت قابل توجهی از آن از کتاب «کافی» معتبرترین کتاب شیعه نقل شده است.
دانشمندان حدیث و تفسیر اهل سنّت نیز احادیث معراج را جزو احادیث مشهور معرّفی کرده اند و بسیاری از مفسران آنها در تفسیر سوره ی «اسرا» یا سوره ی «نجم» به نزول این آیات درباره ی معراج تصریح نموده اند.
در پایان این بحث یادآوری این نکته به منظور روشن ساختن سیر تاریخی این مسأله در میان مسلمین از نظر روایات و طرز تفکر دانشمندان اسلام لازم به نظر می رسد و آن اینکه «طبرسی» مفسر بزرگ اسلامی در کتاب تفسیر خود«مجمع البیان» می گوید، احادیثی که در موضوع معراج نقل شده است چهار دسته است:
1. روایاتی که به حکم تواتر قطعی است(مانند اصل موضوع معراج)
2. احادیثی که قبول آنها هیچ گونه مانعی عقلی و نقلی ندارد(مانند مشاهده ی بسیاری از آیات عظمت خداوند در آسمانها)
3. روایاتی که ظاهر آن زننده است ولی می توان آنها را توجیه و تفسیر نمود.
4. روایاتی که مشتمل بر یک سلسله امور نامعقول و باطل می باشد، و مفاد آنها گواه روشنی بر ساختگی بودن آنهاست.
همانطور که این دانشمند بزرگ تصریح نموده قبول مسأله ی معراج به این معنی نیست که هر خبری در هر کتابی در این زمینه نقل شده آن را بپذیریم یا تأیید کنیم، زیرا متأسّفانه مسأله ی معراج مانند بسیاری از مسائل دیگر از دستبرد جاعلان حدیث مصون نمانده و پیرایه های فراوانی به آن بسته اند باید به کمک مدارک عقلی و نقلی روشنی که در دست است این احادیث را صرافی نمود، و درست و نادرست آن را از هم جدا کرد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
2) سوره بنی اسرائیل، آیه 1.
3) سوره نجم، آیات 13 - 18.
آیا از نظر بحثهای علمی و منطقی معراج فاقد ارزش است؟پاسخ از نظر علم امروز مثبت است؛ زیرا سیر فضایی بشر نه تنها امکان دارد؛ بلکه قسمتهای قابل توجهی از آن تاکنون جنبه ی علمی به خود گرفته است، اگر در سابق ممکن بود کسانی بگویند چنین مسافرتی امکان عقلی و عملی ندارد، یا آن طور که طرفداران هیئت کهنه ی بطلمیوس تصور می کردند سیر انسان در آسمانها موجب خرق عادت و التیام افلاک است امروزه چنین سخنی اصلاً قابل قبول نیست.
زیرا موشکهای فضا پیما بعضی با سرنشین و بعضی بدون سرنشین سینه ی آسمان را شکافته و تا ستاره زهره که در هیئت بطلمیوس در فلک سوم قرار داشت، پیش رفته اند نه محال عقلی روی داده و نه خرق و التیامی به وجود آمده است.
درست است که این پیشرفت و موقعیّت در برابر عظمت کواکب و آسمانها و فواصل عجیب آنها بسیار ناچیز می باشد ولی هر چه هست مطلب را از صورت یک امر محال عقلی و علمی بیرون آورده است و همانطور که گفته اند بهترین دلیل برای امکان یک موضوع وقوع آن است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
اگر پیامبر دست به سیر آسمانی [معراج ] زده با چه وسایلی بوده است، با اینکه حتّی وسایل فعلی مسافرتهای فضایی در آن موقع وجود نداشته است؟باید اعتراف کرد که سفر فضایی نیازمند به وسائل گوناگونی است و باید به، کمک آنها بر موانع فراوانی که در این راه وجود دارد پیروز شد. این موانع بسیار زیاد است و از همه مهم تر شش مانع زیر می باشد.
الف) نخستین مانع بر سر راه مسافرتهای فضایی نیروی جاذبه ی زمین است که باید به وسایلی بر آن پیروز شد دانشمندان با یک محاسبه ی دقیق ثابت کرده اند برای شکافتن «زره جاذبه» و فرار از حوزه ی جاذبه ی زمین مرکبی لازم است که سرعت آن لااقل 40 هزار کیلومتر در ساعت و به عبارت، دیگر 2/11 کیلومتر در ثانیه باشد. اگر چنین سرعتی به ناو فضاپیما داده شود زره ی، جاذبه را شکافته و به سوی سیارات منظومه ی شمسی حرکت خواهد نمود به دست آوردن چنین سرعتی یا بیشتر از آن کاملاً ممکن است ولی ساده و آسان نیست.
ب) مانع دیگر فقدان هوا در محیط ماوراء جو است بلکه در جو زمین که قطر آن در حدود یکصد کیلومتر است قطع نظر از چند کیلومتر هوای مجاور زمین که به اندازه کافی اکسیژن دارد و متراکم است بقیه به واسطه رقیق بودن قابل تنفس نیست، و اگر انسان از آن بالاتر برود، بر اثر کمبود اکسیژن به زودی دچار خفقان می گردد.
تجربه نشان می دهد که یک فرد عادّی در 15 کیلومتری از سطح زمین در عرض چند ثانیه بیهوش می شود و اگر به او نرسند هلاک خواهد شد، لذا فضا پیمایان ناچارند اکسیژن لازم را، برای مسافرتهای فضایی با خود از زمین ببرند.
پ) مانع دیگر، موضوع گرمای سوزان و سرمای کشنده ای است که در فضا وجود دارد به این معنی آن قسمتی از جسم که آفتاب بر آن نمی تابد بی اندازه سرد خواهد بود، زیرا در آنجا هوا وجود ندارد تا از یک طرف حرارت سوزان آفتاب را تعدیل و از طرف دیگر قسمتی از آن را در خود ذخیره کند و یک حرارت نسبتاً ملایم در اطراف جسم به وجود آورد.
ت) مانع دیگر پرتوهای مرگبار و اشعه های خطرناکی است که در ماوراء جو وجود دارد مانند اشعه ی ماوراء بنفش، اشعه ی ایکس و اشعه ی کیهانی. این پرتو اگر به مقدار کم بر بدن انسان بتابد اثر زیان بخش بر ارگانیسم بدن ندارد، امّا چون در فضای بیرون جو به مقدار فوق العاده زیاد موجود است برای انسان کشنده و مرگبار است.
ث) مانع دیگر اجسام فراوان شهابهایی است که با سرعتهای مختلف و بسیار شدید در این فضای بیکران در حرکتند برخورد یکی از ذرات کوچک آنها با بدن انسان ممکن است به مراتب مؤثّرتر و خطرناک تر از گلوله های مسلسل باشد چه اینکه می دانیم هر قدر سرعت یک جسم بیشتر گردد نفوذ و تأثیر آن زیادتر خواهد بود و به همین جهات قدرت تأثیر انواع گلوله ها را با سرعت سیر آنها اندازه گیری می کنند نه با جنس و شکل آنها.
راه مبارزه با این اجسام نیز ساختمان مخصوص ناوفضاپیما و لباسهای مخصوص فضاپیمایی است که در موارد عادّی می تواند در برابر این اجسام مقاومت کند.
ج)بالاخره مانع دیگری که در این راه وجود دارد مسأله «بی وزین» است. می دانیم که نیروی جاذبه با مجذور فاصله نسبت معکوس دارد یعنی اگر فاصله ی جسمی از، مرکز زمین دو برابر گردد، وزن آن به یک چهارم تقلیل می کند زیرا وزن چیزی جز تأثیر نیروی جاذبه بر بدن انسان یا سایر اجسام نیست و به این ترتیب به جایی می رسیم که وزن بدن انسان به چند کیلومتر، و کم کم به چند گرم و سپس به صفر می رسد و مسافر فضایی کاملاً احساس بی وزنی می کند حتّی به اندازه ی یک پر کاه احساس وزن نمی نماید به علاوه خود سرعت نیز یکی از عوامل بی وزنی است.
عوارض و ناراحتی های حاصل از بی وزنی گرچه خطرناک نیست ولی تحمّل آن برای افراد عادّی، مشکل و طاقت فرسا می باشد. فضانوردان برای تحمّل آثار بی وزنی ناچارند پیش از دست زدن به سفر فضایی تمرینهای مشکل و مختلفی انجام دهند و ورزیده شوند.
اینها موانع گوناگونی است که بر سر راه مسافران فضا وجود دارد ولی همانطور که گفته شد، چنان نیست که وجود این موانع مسأله ی سفر فضایی را به صورت محال و لاینحل درآورد بلکه می توان، با وسایل لازم بر آنها پیروز شد، نمونه ای از این وسایل را امروز بشر در اختیار دارد ولی بدیهی است نباید وسیله را منحصر به اینها دانست و کاملاً ممکن است طرق و وسایل دیگری نیز برای درهم شکستن این موانع وجود داشته باشد.
این در مورد سفر فضایی بشر امروز، امّا در مورد معراج پیامبر اسلام«صلی الله علیه وآله» یادآور می شود که: ما می دانیم پیامبر ما با نیروی یک بشر عادّی این راه را نپیمود بلکه با نیروی عظیمی که از جهان ماوراء طبیعت در اختیار داشت و با وسیله ی کاملاً مجهزی این راه را طی کرد و در این قسمت هیچ، مشکل لاینحلی به چشم نمی خورد.
آیا هیچ فرد خداپرستی که ایمان به قدرت لایزال و بی پایان خداوند دارد(البته روی سخن در این بحث با خداپرستان است) می تواند انکار کند که برای خداوند هیچ مانعی ندارد و وسیله ی مرموزی که از فکر محدود ما بیرون است در اختیار پیامبرش بگذارد تا بتواند در آسمانها سیر کند و عجایب و شگفتیهای جهان بالا را ببیند؟

« بخش پاسخ به سؤالات »
اگر قبول کنیم پیامبر اسلام مسافرت به تمام نقاط آسمان بی کران کرده یک مشکل بزرگ از نظر زمان پیش می آید، زیرا زمان لازم برای این کار آنقدر زیاد است که نه تنها آنچه درباره ی معراج پیامبر می گویند تطبیق نمی کند بلکه با تمام عمر پیامبر اسلام هم ممکن نیست؟اگر جسمی بخواهد با سرعتی معادل سیر نور به نخستین ستارگان ثوابت(ستارگانی که بیرون منظومه ی شمسی هستند) سفر کند یعنی هدف آن جسم ستاره «پروکیسما» که از تمام ستارگان ثوابت به ما نزدیک تر است باشد طبق محاسبه ای که علمای هیئت کرده اند بیش از چهار سال وقت لازم است تا به ستاره ی مزبور برسد، بدیهی است این موضوع مشکل بزرگی در راه معراج(آنهم در یک شب ایجاد می کند.
برای حال این مشکل دو راه وجود دارد:
1. ممکن است معراج تنها در داخل منظومه ی شمسی صورت گرفته باشد. چرا که ایراد فوق در صورتی متوجّه می شود که مسیر پیامبر را در معراج در منطقه ای بیرون منظومه شمسی بدانیم در حالی که دلیل قاطعی بر این مطلب در دست نیست زیرا مانعی ندارد این سفر فضایی در، درون سیارات با عظمت منظومه ی شمسی صورت گرفته باشد، در این صورت اشکال کاملاً برطرف خواهد گردید. زیرا دورترین سیارات منظومه شمسی که با چشم غیرمسلح دیده می شود «زحل» است که قد ما نام آسمان هفتم بر آن می نهاده اند(زیرا فاصله ی آن از ما بیش از فاصله ی ما تا عطارد، زهره، مریخ، مشتری و کره ی خورشید می باشد). فاصله ی این سیاره از ما کمی بیش از 1400 میلیون کیلومتر است، این فاصله برای مرکبی که کمتر از سرعت سیر نور حرکت کند فاصله ی کوتاهی است که پیمودن آن در مدّت بسیار کوتاهی میسر می باشد بنابراین اگر معراج پیامبر«صلی الله علیه وآله» در درون سیارات منظومه شمسی صورت گرفته باشد مشکل زمان کاملاً حل خواهد شد و مخالفتی با کشفیات علم فیزیک نخواهد داشت و اطلاق آسمانها بر کرات منظومه شمسی یک اطلاق معمولی است زیرا یکی از معانی آسمانها همین کرات منظومه ی شمسی می باشد.
جالب توجّه اینکه در احادیث شیعه و سنّی برای سفر پیامبر به آسمانها نام مرکبی به عنوان «براق» دیده می شود و «براق» از ماده ی برق است علمای حدیث می گویند: «علّت این نام گذاری شاید این بوده که مرکب مزبور بسیار سریع مانند برق حرکت می کرده است جالب تر اینکه در توصیف این مرکب فضایی درپاره ای از احادیث وارد شده که خطا مد بصره یعنی هر قدم او به اندازه ی مقدار دید او بوده است و با توجّه به اینکه رویت اشیاء به وسیله ی «نور» صورت می گیرد و طول زمانی که برای دیدن هر چیز لازم است برابر با سرعت سیر نور آن است، از این حدیث استفاده می شود که مرکب مزبور سرعتی نزدیک به سرعت نور داشته است.
2. سرعت سیر نور بالاترین سرعتها نیست.
بررسی و مطالعه در گفتگوهای دانشمندان امروز نشان می دهد این نظریه که هیچ چیز در تحت هیچ عاملی نمی تواند بالاتر از سرعت نور حرکت کند، صد در صد قطعی و مسلّم نیست بلکه احتمال می رود در ماوراء سرعت نور نیز سرعتهایی باشد.
از جمله در مورد امواج مرموز جاذبه عده ای از دانشمندان معتقدند این امواج برای پیمودن فاصله ها مطلقاً نیازمند به زمانی نیست، بلکه در یک لحظه می تواند سرتاسر جهان را بپیماید.
دانشمند مزبور(کیورکیو) در همان بحث به این موضوع اعتراف می کند و چنین می نویسد: «...ولی یک سرعت وجود دارد که آنی نیست و در یک لحظه از یک سر جهان به طرف دیگر اثر می کند و آن سرعت تأثیر امواج نیروی جاذبه می باشد.»
اگر در همین آن، در انتهای جهان یک کهکشان که دارای دها میلیون خورشید است ناگهان جدا شده و مبدل به امواج گردد نیروی جاذبه به طوری عکس العمل نشان می دهد که در همین لحظه نظام جهان متعادل می شود و اگر این طور نبود همان ثانیه که آن کهکشان تفکیک و مبدل به امواج گردید دنیای خورشید ما هم باید نابود گردد.
همانطور که ملاحظه می فرمایید در اینجا بحث درباره سرعتهای مافوق سرعت نور در مورد انبساط کهکشان هاست و این خود می رساند که تئوری سرعت نهایی(نور) یک نظریه قاطع و مسلّم نیست و ممکن است در پرتو اکتشافات آینده این مطلب روشن شود که حتّی جسم خاکی در شرایط خاصّی(نه در هر شرایطی) بتواند سرعتهای مافوق سرعت نور داشته باشد و در این صورت مشکل زمان در مسأله ی معراج حتّی در صورتی که مسیر پیامبر ماوراء منظومه شمسی بوده است حل خواهد گردید. و از نظر علم مانعی نخواهد داشت که پیامبر سراسر پهنه ی آسمانها را در یک شب سیر کرده باشد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
منظور از سیر پیامبر به آسمانها[معراج ] چه بوده است؟متأسّفانه جریان معراج پیامبر«صلی الله علیه وآله» مانند بسیاری دیگر از جریانهای صحیح تاریخی آمیخته با، خرافاتی شده است که قیافه ی اصلی آن را در نظر کسانی، که مطالعات کافی در این قسمت ندارند ناپسند نشان داده است.
قرآن از روی این حقیقت پرده برمی دارد و در هر حال بهترین سند زنده و دست نخورده برای درک هدف اصلی معراج پیغمبر«صلی الله علیه وآله» و برای درک همه ی حقایق اسلامی همین قرآن مجید است.
ما می توانیم هدف این سیر شبانه را به خوبی از آیات قرآن استنباط کنیم که کاملاً با موازین با اینکه آیات اصلی مربوط به معراج در قرآن به ده آیه نمی رسد، در عین حال در دو آیه هدف معراج توضیح داده شده است: «سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله، لنریه من آیاتنا؛(4) منزه است خدایی که بنده ی خود را در شبانه از مسجدالحرام به مسجد اقصی همان مسجدی که اطراف آن را پربرکت ساختیم برد تا آیات خویش را به او نشان دهد.»
در این آیه هدف این سیر شبانه را مشاهده ی آثار عظمت خداوند در جهان بالا معرّفی نموده است و و در آیه ی 18 سوره «النجم» می فرماید: «لقد رای من آیات ربه الکبری؛ پیامبر در این سفر آیات بزرگ خدا را مشاهده نمود.»
از این دو آیه به خوبی برمی آید که هدف این سیر فضای بار یافتن به بارگاه سلطنت خداوند یا شنیدن صدای قلم او یا مشاهده ی جمالش نبوده است.
اصولاً به عقیده ی ما مسلمانان خداوند محل خاصّی ندارد او در همه جا و در تمام جوانب عالم هست «اینما تولوا فثم وجه اللَّه؛ به هر سو رو کنید خدا در آنجا هست.»
«وسع کرسیه السموات و الارض؛ کسی او به وسعت آسمانها و زمین می باشد.» یعنی منظور از کرسی چیزی جز مجموعه ی جهان پهناور آفرینش نیست.
بنابراین منظور از معراج همان مشاهده ی آثار عظمت خدا در جهان بالا بوده است تا قلب نورانی پیامبر در پرتو مشاهده ی این آثار حیرت انگیز نورانی تر گردد و فکر و روح بلند او وسیع تر شود و برای رهبری و هدایت خلق به سوی خدا آمادگی بیشتری پیدا کند.
بدیهی است این مشاهده یک مشاهده حضوری بوده است و مشاهده حضوری برای یک موجودی که جسم دارد جز به حاضر شدن او در نزد موجودی که می خواهد آن را مشاهده کند ممکن نیست، و اینکه پیغمبر«صلی الله علیه وآله» بدون سیر به آسمانها از وضع آنها باخبر است، اینگونه علم و اطّلاع با مشاهده از نزدیک از نزدیک فرق بسیار دارد؛ درست مثل اینکه حادثه ای در شهر واقع شده باشد و ما از وقوع آن مطلع شده باشیم ولی در محل وقوع حادثه نبوده ایم و جریان را با چشم ندیده ایم؛ البته حضور در محل و مشاهده جریان حادثه تأثیر بسیار عمیق تری در وجود انسان خواهد داشت در حالی که اطّلاع غیابی آن اثر را ندارد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
4) سوره اسراء، آیه 1.

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی