خواب دیدن

پرسشپاسخ
برای برخاستن از خواب در ساعتی خاص، چه دعایی باید خواند؟در کتاب مفاتیح الجنان در این باره آمده است. از آن دعاهاست دعایی که اگر کسی بخواهد برای نماز شب برخیزد، وقتی به رختخواب می رود، باید آن را بخواند: «أللّهم لا تؤمن مکرک ولاتنسی ذکرک ولاتجعلنی من الغافلین أقوم ساعة کذا و کذا.»
این دعاها را می توانیم برای برخاستن از خواب و گزاردن نماز صبح - به نیّت رجا - بخوانیم.

« بخش پاسخ به سؤالات »
وقتی انسان خواب می بیند که دوستش در کنار اوست، آیا آنچه در خواب دیده، روح دوست اوست؟خوابهایی که انسان می بیند بر دو گونه است: برخی رؤیاهای صادق است؛ یعنی خوابهای درست که دارای واقعیّتند. در این خوابها روح فعّالیّت می کند و چنین رؤیاهایی دارای تعبیرند و گاه انسان از گذر آنها واقعیّاتی را که در خارج روی خواهد دارد، پیش از وقوع مشاهده می کند. برخی دیگر از خواب ها هستند رؤیاهای صادق نیستند. این گونه خوابها تنها حاصل فعّالیّت خیالند. در رؤیاهای صادق، که انسان خواب می بیند مثلاً با دوستش به جایی می رود، ممکن است همان روح دوستش باشد که در خواب، نزد او آمده است. لازم نیست که دوستش نیز از این رویداد آگاه باشد؛ زیرا بسیار است که انسان خوابی می بیند و در بیداری اصلاً چیزی در یادش نمی ماند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
در مورد خواب های صادق، چگونه میان امری وجودی(رؤیا) و امری عدمی(حادثه واقع نشده) ارتباط برقرار می شود؟این ارتباط از این راه برقرار می شود که نفس شخص نائم(خواب) نخست با سبب حادثه ارتباط پیدا می کند؛ آن سببی که فوق عالم طبیعت قرار دارد و بعد از بر قرار شدن ارتباط میان نفس و آن سبب، میان آن و خود حادثه ارتباط دیگری برقرار می شود.
توضیح اینکه عوالم سه گونه اند:
اوّل، عالم طبیعت که عبارت است از عالم دنیا که ما در آن زندگی می کنیم و موجودات در آن صورت هایی مادّی هستند، و این عالمی است که بر طبق نظام حرکت و سکون و تغییر و تبدّل، جریان می یابد.
دوّم عالم مثال است که در ورای عالم طبیعت قرار دارد؛ به این معنا که مرتبه اش بالاتر از عالم طبیعت است - نه اینکه فوق مکانی باشد - و در آن عالَم نیز، صور موجودات هست، امّا بدون مادّه که آنچه حادثه در این عالم حادث می شود از آن عالم نازل می گردد و باز هم به آن عالم صعود می کند و آن عالم نسبت به این عالم و حوادث آن، سِمت علّیت و سببیّت را دارد.
سوم عالم عقل است که مافوق عالم مثال است؛ یعنی وجودش - نه جای آن - مافوق آن است. در آن عالم نیز حقایق این عالم و کلیاتش وجود دارد، امّا بدون مادّه طبیعی و بدون صورت مثالی؛ چرا که آن عالم نسبت به عالم مثال نیز حُکم علیّت و سببیّت را دارد. نفس آدمی به خاطر تجرّدش هم سنخیّتی با عالم مثال دارد و هم با عالم عقل؛ و وقتی انسان به خواب رفت و واسش دست از کار کشید، طبعاً از امور طبیعی و خارجی خدا شده، متوجّه عالم مثال و عقل که خود، هم سنخ آنهاست می شود. و در نتیجه پاره ای از حقایق آن عوالم را به مقدار استعداد و امکان، مشاهده می کند.
حال اگر نفس کامل و متمکن از درک عقلی بود، آن مجردات را درک نموده، اسباب کائنات را چنان که هست،(به طور کلیّت و نوریّت)، در پیش رویش حاضر می سازد. و اگر آن مقدار، کامل نبود، که بتواند به طور کلیّت و نوریّت استحضار کند به نحو حکایت خیالی و به صورت ها و اَشکالی جزئی و مادی که با آنها مأنوس است حکایت می کند. آن طور که خود ما در بیداری، مفهوم کلّی سرعت را با تصور جسمی (سریع الحرکه) حکایت می کنیم و مفهوم کلّی عظمت را به کوه و مفهوم رفعت و علوّ را به آسمان و اجرام آسمانی و شخص مکّار را به روباه و حسود را به گرگ و شجاع را به شیر و را به صورتهایی که با آنها آشناییم تشبیه و تجسّم می کنیم.
این صورتی است که نفس متمکن از ادراک مجردات آن طور که هست، بوده باشد و بتواند به آن عالم ارتقاء یابد و گرنه تنها از عالم طبیعت به عالم مثال، ارتقاء یافته و چه بسا در آن عالم، حوادث این عالم را به مشاهده علل و اسبابش مشاهده نماید؛ بدون اینکه تغییر و تبدیل، یا تصرفی در آن بکند.
و این گونه مشاهدات، نوعاً برای نفوسی اتفاق می افتد که سلیم و متخلّق به صدق و صفا باشند. این آن خوابهایی است که در حکایت از حوادث صریح است.
و چه بسا که نفس آنچه را که در آن عوالم مشاهده می کند، با مثالهایی که بدان مأنوس است مثل می سازد مثلاً ازدواج آینده را به صورت جامه در تن کردن حکایت می کند و افتخار را به صورت تاج، علم را به صورت نور، جهل را به صورت ظلمت و بی نامی و گوشه نشینی را به صورت مرگ مجسم می سازد و بسیار هم اتفاق می افتد که در آن عالم، هر چه را مشاهده می کنیم نفس ما به عکس آن می شود. همچنان که در بیداری هم با شنیدن اسم ثروت به فقر و با تصور آتش به یخ و از تصور حیات به تصور مرگ منتقل می شویم.
از آنچه گذشت، این معنی روشن گردید که خواب های راست در تقسیم اولی به خواب های صریحی که نفس قائم و صاحب رؤیا در آن هیچ گونه تصرفی نکرده و قهراً و بدون هیچ زحمتی با تأویل خود منطبق می شود تقسیم می شوند. و خواب های غیر صریحی که نفس صاحب خواب از جهت حکایت در آن تصرف کرده، رؤیایی حالا یا به تمثیل و یا به انتقال از معنای خواب به چیزی که مناسب آن و یا ضد آن است که محتاج به تعبیر است تا متخصصی آن را به اصلی که در رؤیا مشاهده نشده، برگرداند؛ مثلاً تاجی را که می گوید در خواب دیده ام افتخار و مرگ را به حیات و حیات را به فرج بعد از شدت و ظلمت را به جهل و حیرت را به بدبختی تعبیر کند.
آنگاه قسم دوم به دو قسمت دیگر تقسیم می شود: یکی از آن خواب هایی است که نفس صاحب خواب فقط یکبار در آن تصرف می کند و از آنچه دیده به چیز دیگری مناسب و یا ضد آن منتقل گشته و آن را حکایت می کند و یا فرقش از آن هم به چیز دیگری منتقل می شود؛ به طوری که برگرداندن آن به اصل و ریشه اش دشوار نیست.
قسم دوم آن رؤیایی است که نفس صاحبش به یک انتقال و دو انتقال اکتفا ننموده است؛ مثلاً از آنچه دیده به ضدّ آن منتقل شده و از آن ضد و همچنین بدون اینکه به حدّی کفایت توقف کرده باشد، بعد از هر انتقالی، انتقالی دیگر و پس از هر تصرّف، تصرّفی نو کرده است؛ به طوری که دیگر مشکل است که تعبیر گو بتواند رؤیای مزبور را به اصلش برگرداند. این گونه خواب ها را «اضغاث احلام» می نامند که تعبیر ندارد. برای اینکه یا دشوار است و یا ممکن نیست تعبیرش کرد.
از اینجا به خوبی روشن گردید که به طور کلّی خواب ها دارای سه قسم کلّی هستند: یکی خواب های صریحی که احتیاج به تعبیر ندارند. دوم اضغاث احلام که از جهت دشواری و یا تضرع تعبیر ندارد. و سوم خواب هایی که نفس در آن با حکایت و تمثیل تصرّف کرده است. این قسم از خواب هاست که تعبیر می شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی