سعادت

پرسشپاسخ
آیا نام در سعادت یا شقاوت و به طور کلی در وضعیت روحی انسان تأثیر دارد؟اولاً، در نامهایی که از شخصیتها انتخاب می شود به طور معمول معنی و مفهوم لغوی مورد نظر نیست، بلکه انتساب نام با شخصیت، مورد توجه است؛ به عنوان مثال آسیه همسر فرعون یکی از بانوان گرامی و مورد تمجید قرآن مجید و اسوه ی صبر و مقاومت است و انتخاب این نام بسیار شایسته و مطلوب است هر چند آسیه، همسر فرعون، اگر کلمه ای عربی باشد، به معنای زن اندوهگین است. و ممکن است آسیه کلمه ای عبری باشد.
ثانیاً، شخصیت انسان با تلاش و اراده خود انسان ساخته می شود و وجود یک نام در انسان نمی تواند حاکی از چیزی باشد. سعادت یا شقاوت معیارهایی دارد که اسم و لفظ در آن دخالت ندارد. انسان باید تلاش کند که با ایمان و عمل صالح سرنوشتی شایسته برای خود فراهم آورد و در آن صورت منشایی برای نگرانی وجود ندارد البته در اسلام تأکید شده است که نام خوب برگزیده شود. انسانی که با خدا ارتباط دارد و وظایف دینی را به طور کامل انجام می دهد و با نیایش و استعانت از خدا و توسل به پیامبر و امامان، مخصوصاً امام زمان«علیه السلام» همواره به زندگی خویش معنویت و روح می بخشد، انسانی سعادتمند است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
مصادیق سعادت کدامند و راه های دست یابی به آن ها چیست؟در احادیث پاسخ صریح مصادیق سعادت و خیر دنیا و آخرت آمده است که ذکر می شود. اما این مصادیق دارای مقدماتی است؛ یعنی در به دست آوردن خیرات و سعادت باید مراتبی از قبیل معرفت - آن هم شناختی که با ایمان و حداقلی از یقین همراه شود تا التزام عملی ایجاد کند- طی کرد تا آن مصادیق و ویژگی ها در انسان ایجاد شود.
اکنون به چند مورد بر گرفته از احادیث اشاره می شود.
امام صادق«علیه السلام»فرمودند: اگر می خواهی خیر دنیا و آخرت به تو رسد و چشمت روشن گردد؛ پس:
1.طمع خویش را از آن چه در دست مردم است ببر.
2. خود را در زمره مردگان حساب کن(به فکر مرگ باشد).
3. هرگز خود را بالاتر از دیگران مپندار.
4. زبانت را نگه دار همان طور که مالت را حفظ می کنی.(1)
و بر همین اساس عوامل دیگری بر شمرده شده، مثل انتخاب نکردن خشنودی مردم به خشم خدا، کتمان سرّ، صداقت با دوستان، گفتن لااله الا الله؛ ربنا لانشرک به شیئاً، رضا به قضاء و صبر بر بلا، شکر در برخورداری از نعمت و حسن خلق و نیت.
هم چنین رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» فرمودند: هر کس چهار خصلت را داراست.
1. قلبی شاکر.
2. زبانی ذاکر.
3. منزلی متوسط الحال و در حدّ نیاز.
4. زنی صالح و نیکوکار.
و نمونه های بسیار دیگری که در روایات آمده است. شایان ذکر است که روایات نسبت به اشخاص فرق می کنند و شاید مورد یا مواردی تطیبق نکند؛ مثلاً همین روایتی که گذشت درباره حضرت نوح«علیه السلام» لااقل بخشی صدق نمی کند؛ چون ایشان از همسر صالحی برخوردار نبود. و البته چه بسا خیر آن حضرت چنین بوده است. چنان که وقتی از یکی از پیامبران پرسیده شد، چگونه به این مقام رسید؟ فرمود از صبر بر اخلاق نادرست همسرم. به هر حال، با مجموعه ی این روایات باید به مطلب نگاه کرد. آیاتی که از حیات طیبه گفتگو می کنند، همان سعادت دنیوی و اخروی را مّد نظر دارند. در ضمن، از مراجعه به تفاسیر به نتایج بهتری دست می یابیم.

« بخش پاسخ به سؤالات »

1) میزان الحکمه، ج 2.
دینی که برای سعادت انسان آمده، چطور انسان را در برابر خاک بی ارزش به سجده می آورد، آیا این باعث قداست و پرستش خاک نمی شود؟اگر ما خداوند را دارای علم گسترده و بی نهایت، و موجودی حکیم بدانیم، خواهیم پذیرفت که هیچ دستوری را بی حساب نمی دهد و حتماً محاسبه آثار آن شده است، مگر این که مادر این زمینه دارای مشکل باشیم.
امّا درباره سجده بر خاک، اولاً؛ این کار ارزشی برای خاک نیست؛ چون انسان برای اظهار تواضع نسبت به خداوند چنین عملی را ارتکاب می کند و دلیل آن ذکری است که می گوییم و علت سجده را بیان می کنیم. و می بینیم که مهر نماز در بین ما احترامی ندارد و فقط برای سجده بر خاک استفاده می شود. و اگر هم کسی احترام می گذارد و می بوسد، دلیلی ندارد؛ البته مهر امام حسین«علیه السلام» مشهور به تربت کربلا دلیل خاص دارد که استثناء می شود.
ثانیاً؛ این حرکت، یک مفهوم زیبا و سمبلیک دارد که از علی«علیه السلام» پرسش شد و ایشان چنین جواب فرمودند:
سجده اول؛ یعنی اعتراف به این که خدا من چیزی نبودم، جز همین خاک سرد، اما تو به من هستی دادی.
با سجده دوم، یادآوری این معنا می شویم که دوباره به همین خاک باز می گردیم.
و هنگامی که سر از سجده بر می داریم، اذعان می کنیم که در خاک نمی مانیم و باید پاسخگوی اعمال خویش در فرصت بین تولد تا مرگ باشیم.

« بخش پاسخ به سؤالات »
رسیدن به کمال معنوی از راه دین میسر است یا علم؟علم و دین با یکدیگر ملازمند؛ دین بخشی از علم را تشکیل می دهد و علم هم بخشی از دین را، و از این رو در ایدئولوژی اسلامی نمی توان این دو را از یکدیگر جدا کرد. بنابراین، برای دست یافتن به کمالات انسانی هم باید علم باشد و هم دین و بدون هر یک از این دو، انسان نمی تواند مراحل عالی کمال را طی کند. در کتاب انسان و ایمان استاد مطهری«رحمه الله» این رابطه بسیار خوب بیان شده است. از آنجا که دانش، توانمندی انسان را بر بهره مندی از امکانات جهان زیاد می کند و سلاح قدرتمندی را به دست انسان می دهد، و پشتوانه و ضامن اجرایی برای رعایت و مرزبندی از امکانات حاصل از علم ندارد، باید دین به کنترل و جهت دادن انسان کمک کند. دین به انسان جهت می دهد و حوزه هایی را که از دسترس علم خارج است، روشن می سازد. علم هرگز به روابط گسترده و ناشناخته انسان با عوالم شناخته شده یا ناشناخته احاطه ندارد. در حالی که انسان باید با آگاهی به این روابط، زندگی کند. در این جا وحی و دین عهده دار این نیاز انسان هستند.
بنابراین معیار، علم و دین هرگز نمی توانند از هم جدا باشند؛ گرچه دین برتر از علم است، اما ضدّ علم نیست. دین به دانش و دانشمند جهت می دهد که دنیا و تنعمات و امکانات را آیت بداند نه غایت. بن بست های انسان معاصر با همه توسعه علمی، حاصل جدایی دین از علم است. البته نه دین تحریف شده و ناتوان از پاسخ به انسان معاصر؛ مثل ادیان جاری کشورهای غربی، بلکه دین جامع و پاسخگویی مثل اسلام. نیاز به دین، در این راستا یک نیاز اجتناب ناپذیر است و انسان مضظرّ به دین است؛ زیرا حتّی اگر روابط محتمل با هستی را قبول کند، نیاز به ضوابط حاکم بر هستی و انسان را می یابد و این دسترس علم که با تجربه حرکت می کند، نیست و یا دیر حاصل است؛ و اما دین، با ارتباط با وحی و خدای مسلط و مسیطر بر هستی، انسان را بی نیاز می کند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
سعادت واقعی انسان در چیست؟سعادت واقعی هر فرد آن است که به کمال مطلوبی که دست قدرت الهی در او نهاده است برسد. می دانیم که هر موجودی در راه کمال پویاست و برای هر چیزی مراحلی از کمال است؛ مثلاً یک هسته گیلاس در طبیعت مدارجی از کمال برای او مقدر شده است و کمال او به این است که سبز شود، درخت گردد و بار آورد و گیلاس بدهد.
پس نهایت کمال یک هسته گیلاس، در رسیدن به آخرین درجه رشد آن است. برای بشر نیز چون سایر موجودات مراحلی از کمال است؛ منتها وسیع تر، بی کرانتر و عمیق تر و گفتنی است که مرحله کمال بشر قابل سنجش با مدارج کمال غیر از او نیست.
اگر بشر استعدادهای نهفته خود را بکار اندازد و بتواند خود را به کمال عقلی و روحی خود برساند، سعادتمند است و هر قدر فردی از کمال خود دور افتد، به همان نسبت از سعادت خود دور مانده است.
امّا این که بشر از چه راهی بهتر می تواند به کمالات خود برسد و چه عاملی می تواند استعدادهای نهفته او را خوب بارور و شکوفا کند، پرسشی است در خور و به مورد. جای تردید نیست که پیروی از قوانین آسمانی و الهی اسلام می تواند این نقش را به عهده بگیرد. راستی بشر تنها در سایه دین می تواند به کمالات عقلی، فکری و روحی خود برسد. آری، در سایه دین؛ دین صحیح و جامعی مانند اسلام عزیز، پس می توانیم بگوییم عمل به قوانین اسلام عامل وصول بشر به کمال همه جانبه است، چه آنکه در دین اسلام جهات رشد فکر، عقل، جان، عواطف انسانی و اخلاق همه رعایت شده است. نتیجه این که یک مسلمان کامل، کوشا و عامل به دین، کمال واقعی را درک کرده و به سعادت واقعی رسیده است. دین آمده تا استعدادها و نیروهای فطری آدمی را به کمال برساند؛ پس دین راه کمال است و سعادت جز حصول کمال چیزی نیست.
در خاتمه یک آیه را از قرآن مجید در این زمینه می خوانیم: «الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذین یجدونه مکتوبا عندهم فی التوریة والانجیل یامرهم بالمعروف و ینهیهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم، فالذین آموا به و عزّروه و نصروه و اتبعوا النور الذی انزل معه اولئک هم المفلحون(2)؛ افراد با تقوایی که مورد رحمت خدا هستند، همان کسانی هستند که آن رسول و پیامبر درس ناخوانده را که اوصافش در تورات و انجیل نوشته می یابند، پیروی کنند؛ پیغمبری که آن ها را به کار نیک واداشته و از کار بد آنها جلوگیری می کند؛ پیغمبری که جیزهای پاکیزه را بر آنها حلال و چیزهای پلید را بر آنها حرام می نماید و تکلیف سخت و قید و بندهای گرانی که بر آنها بوده است بر می دارد ؛ پس کسانی که به او ایمان آورده و گرامیش داشته و یا ریش کرده اند و از نوری که به او نازل شده، پیروی کرده اند آنها بی تردید رستگار و سعادتمندند».

« بخش پاسخ به سؤالات »

2) سوره اعراف، آیه 157.

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی