دیگران

پرسشپاسخ
مختصری درباره حافظ شیرازی توضیح فرمایید؟خواجه شمس الدین محمّد معروف مشهور به حافظ شیرازی، صاحب دیوان غزلیات، در اوایل قرن هشتم در شیراز متولّد و به سال 791 یا 792 در همان شهر جهان خاکی را وداع گفته است.
چنانچه از اشعارش برمی آید، وی قرآن را به قرائات هفتگانه قرّاء سبع، حفظ بوده و از این رو ملقّب به حافظ گشته است.
حلبی در کشف گفته است: حافظ در اثر اشتغالش به حاشیه زدن بر کشاف زمخشری و مطالعه و تدریس، فرصت ترتیب و تنظیم دیوان خویش را نیافته و پس از درگذشت او به دستور قوام الدین عبداللَّه، دیوانش تنظیم گشته است.
دیوان او در میان فارسی زبانان، متداول و مشهور است و بسیاری به آن تفأل می زنند و اشعارش را مطابق احوال خود می دانند و حافظ را لسان الغیب گویند.
تاریخ وفاتش را به حروف ابجد چنین آورده اند:
چراغ اهل معنی، خواجه حافظ
که شمعی بود از نور تجلّی
چو در خاک مصلی یافت منزل
بجو تاریخش از خاک مصلی(791)

« بخش پاسخ به سؤالات »
مختصری از زندگی ابوریحان بیرونی را بیان نمائید؟ابوریحان محمدبن احمد خوارزمی بیرونی از اجله مهندسین و بزرگان علوم ریاضی است او یکی از نوادر روزگار و نمونه کامل علم و دانش است قدر و جلالت وی نزد ملوک بدان حد بود که شمس المعالی قابوس بن وشمگیر خواست تمام امور مملکت را به وی بسپارد. وی سرباز زده و قبول نکرد.
ابوریحان در کسب علم و دانش آنقدر کوشش داشت که در تمام مدت شب و روز مشغول فراگیری، تفکر و تحقیق بود. و در تمام ایام سال مشغول بود(یا مشغول نوشتن یا درس گفتن) وفات ابوریحان را حدود سال 430 دانسته اند، نوشته اند ابوریحان در حال احتضار بود فقیه ابوالحسن علی بن عیسی الولواجی به عیات او آمد ابوریحان از او سؤالی کرد، آن فقیه در پاسخ گفت: اکنون جای سؤال نیست گفت ای مرد کدام یک از این دو امر بهتر است، این مسئله را بدانم و بمیرم یا ندانسته و جاهل درگذرم من آن مسئله را باز گفتم و فراگرفت و از نزد وی بازگشتم و هنوز قسمتی از راه را نپیموده بودم که شیون از خانه او برخاست.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چه کسی جنازه سلمان فارسی را غسل داد و او را کفن و دفن نمود؟چنانچه بر طبق روایات(زاذان) که افتخار خدمتگزاری سلمان را داشت می گوید من کنار بستر سلمان بودم، وقتی آثار مرگ در چهره او آشکار شد، گفتم: چه کسی شما را غسل خواهد داد؟ فرمود: همان کسی که پیامبر«صلی الله علیه وآله» را غسل داد. گفتم او علی امیرالمومنین«علیه السلام» بود که اکنون در مدینه است و شما در مدائن هستند؟ فرمود:
تعجب مکن او حاضر می شود. وقتی که فوت کردم تو چانه مرا بستی صدای پایی خواهی شنید، چون سلمان بدرود حیات گفت چانه اش را بستم دیدم، امیرالمومنین«علیه السلام» از پله ها بالا می آید.
حضرت علی«علیه السلام» داخل اطاق شد سلام کرد و از من حال سلمان را پرسید و بر بالین سرش آمد و قطیفه را از روی او برچید، سلمان تبسمی کرد و حضرت فرمود: آفرین بر تو ای عبد صالح خدا، وقتی که رسول خدا را ملاقات کردی به او بگو که از قوم تو بر برادرت چه گذشت، آنگاه جنازه سلمان را غسل داد و کفن کرد و نماز خواند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
لقمان حکیم کیست؟در مورد لقمان گفته ها مختلف است. برخی او را غلامی سیاه پوست از مردم سودان مصر می دانند که با وجود چهره سیاه، دلی روشن و روحی مصفی داشت برخی او را عموزاده حضرت ابراهیم خلیل پسر نامور می دانند. نام او در قرآن مجید آمده:«ولقد اتینا الحکمه...؛ما به لقمان حکمت دادیم».«و اذ قال لقمان لابنه...؛هنگامی که لقمان به فرزندش گفت».(1)

« بخش پاسخ به سؤالات »
1) سوره لقمان، آیات 12و 13.
آیا لعن بر یزید جایز است نظر اهل سنت در این باره چیست؟اهل تسنن و تشیع نظر اتفاق دارند، در این که کسی که باعث آزار خدا و رسولش شود مورد لعن خداوند متعال است و لعنش جایز است، و یزید از کسانی است که با به شهادت رساندن امام حسین«علیه السلام» و به اسارت بردن امام زین العابدین«علیه السلام» و خاندان رسالت و اهل بیت«علیهم السلام» سبب آزار رساندن به رسول خدا«صلی الله علیه وآله» و خدا است.(2)
آنها که خدا و پیامبرش«صلی الله علیه وآله» را آزار می دهند خداوند آنان را در دنیا و آخرت مورد لعن قرار داده و از رحمت خود دور ساخته است و برای آنها عذاب خوار کننده ای آماده کرده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
2) سوره احزاب، آیه 57.
تاریخچه ای از زندگی ویل دورانت را بیان فرمایید؟ویل دورانت به سال 1885 در نورث آدامز متولد شد و پس از طی مراحل تحصیل دانشگاه کولومبیا به اخذ دانشنامه موفق گردید. مدتی خبرنگار یک روزنامه نیویورک بود و بعد به کار تدریس زبان لاتین و فرانسه و انگلیسی در کالج(سیتون هال) پرداخت.
به سال 1912 قاره اروپا را گشت و به سال 1913 در دانشگاه کولومبیا مشغول تحصیل زیست شناسی و فلسفه شد و از محضر استادانی همچون دیویی استفاضه کرد.
به سال 1917 از آن دانشگاه درجه دکتری گرفت و یک سال در همان دانشگاه به تدریس فلسفه پرداخت.
از سال 1914 در کلیسایی از شهر نیویورک به ایراد خطابه هایی در باب فلسفه تاریخ و ادبیات پرداخت و با ایراد همین خطابه ها آماده تألیف (تاریخ فلسفه) و (تاریخ تمدن) شد.
و به سال 1921 مدرسه(لیبرتپل) را بنیاد نهاد که در کار تربیت بزرگسالان توفیق عظیم یافت.
به سال 1927 از کار کناره گرفت تا همه وجود خود را وقت تدارک کتاب(تاریخ تمدن) کند. دوباره به اروپا سفر کرد و برای شناختن مصر و خاور نزدیک و هند و چین و ژاپن گرد جهان گردید.
بار دیگر به سال 1932 جهان گردی آغاز کرد تا از ژاپن، منچوری، سیبری، و روسیه دین کند. ره آورد این سفرها، (مشرق زمین گاهواره تمدن) مجلد اول(تاریخ تمدن) بود پیش از انکه مجلد دوم(یونان باستان) آغاز کند، یک سال تمام در یونان ماند و از مراکز تمدن آن سرزمین دیدن کرد.
در تابستان سال 1948 شش ماه در ترکیه، عراق، ایران و اروپای خاوری توقف کرد. به سال 1951 از نو به ایتالیا رفت.
و به سال 1954 باز به آلمان و سوئیس و فرانسه و انگلستان سفر کرد. در هریک از این سفرها، خرج مجلدات بعدی را فراهم آورد. تعدا این مجلدات به ده می رسد. چند سال بعد از سلسله طولانی(تاریخ تمدن) کتب (درسهای تاریخ) را نوشت و در آن تجارت و نتایجی را که طی سالیان بسیار و تحقیق حاصل کرده بود شرح داد. آخرین کتاب دورانت(تفسیرهایی بر زندگی) نام دارد(1970) در این اثر نویسنده تاریخ نگاری را کنار گذاشته است و به نقد گونه ای پیرامون برخی نویسندگان مهم مغرب زمین می پردازد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
کتاب افسانه آیات شیطانی سلمان رشدی درباره چیست؟افسانه خرافی که دور از شأن و مقام بلند نبی گرامی اسلام حضرت محمد«صلی الله علیه وآله» است در تاریخ طبری ج دو، ص 76و ص 75 نوشته شده، که متن داستان نشان می دهد که داستانی اسرائیلی است. و دشمنان سرسخت اسلام برای نفی قداست مقام والای حضرت محمد«صلی الله علیه وآله» و لکه دار ساختن مسأله وحی و ایجاد جّو عدم اعتماد آن را ساخته اند. داستانی تحت عنوان«غرانیق» خلاصه داستان این است که پیامبر عظیم الشان اسلام«صلی الله علیه وآله» روزی کنار کعبه سوره نجم را می خواندند هنگامی که به این دو آیه رسیدند:«افرایتم اللات و الغزی و مناه الثالثه الاخری (مرا از لات و عزی و منات نام بتهای مورد توجه زیاد مشرکین بودند، خبر دهید) ناگهان شیطان بر زبان او این دو جمله را جاری ساخت «تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهن لترتحی؛اینها غرانیق عالی مقام هستند، شفاعت آنها مورد رضایت است. سپس باقی آیات سوره نجم را خواند. پناه به خدا از چنین تهمتی به رسول خدا«صلی الله علیه وآله» سازندگان این داستان بسیار احمق بوده اند زیرا این مطلب با آیات ابتداء همین سوره و آیات بعد از دو آیه فوق بسیار در تضاد است و نیز با آیاتی که دلالت بر عصمت رسول خدا«صلی الله علیه وآله» دارد، در تضاد است.
سلمان رشدی این جیره خوار دنیاپرست، این داستان را به قلمی نو برای درهم شکستن عظمت اسلام و آورنده آن و مسلمانان نوشت و در سطح گسترده ای با یاری کفار و مشرکین غربی نشر داد. و شکی نیست که چنین شخصی را اگر هزار مرتبه بکشند و زنده اش کنند و باز با بدترین نحو بکشند او را هنوز به مجازاتش نرسانده اند قطعاً در جهنمی که خداوند برایش مهیا ساخته به عذاب ابدی گرفتار خواهد شد. او در مصاحبه ها اقرار کرد که بخاطر شهرت و مقام و دنیاپرستی به چنین جنایت و ظلمی (نسبت به یک میلیارد مسلمان) دست زده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آصف بن برخیا کیست؟آصف پسر برخیا،نام وزیر یا دبیر حضرت سلیمان«علیه السلام» و یا دانشمندی از بنی اسرائیل است. گویند که او همان کسی است که علمی از کتاب داشته و در قرآن کریم ذکرش رفته است. او تخت بلقیس، ملکه سبا، را از دو ماهه راه به کمتر از یک چشم به هم زدن در پیشگاه حضرت سلیمان«علیه السلام» حاضر ساخت.
به نقل از ابن عباس وی وزیر خواهرزاده حضرت سلیمان«علیه السلام» و صدیق بود و اسم اعظم خدا را که چون خداوند را بدان بخوانند اجابت می فرماید، می دانسته است.
از امام هادی«علیه السلام» روایت است که می فرماید:«اسم اعظم خداوند دارای هفتادوسه حرف است که آصف بن برخیا یک حرف آن را می دانسته است. چون آن را به زمان آورد، زمین میان او و شهر سبا شکافت و تخت بلقیس در حضور سلیمان حاضر شد و سپس به حال نخست بازگشت. همه اینها در کمتر از یک چشم به هم زدن انجام گرفت».
موسی مبرقع، فرزند امام جواد«علیه السلام»، گوید:«از برادرم، امام هادی«علیه السلام» پرسیدم که آیا سلیمان به علم آصف نیاز داشت که وی با اسم اعظم تخت بلقیس را نزدش حاضر سازد؟ فرمود: «نه، ولی چون آصف، وصیّ و خلیفه سلیمان بود، می خواست مقام او را بر جنّ و انس امّتش آشکار سازد تا حجت بر آنان تمام شود و پس از درگذشت سلیمان درباره اش اختلاف نکند»(3)

« بخش پاسخ به سؤالات »
3) مجمع البیان بحار، 14/113-127.
کَعب الاحبار کیست؟کعب بن ماتع، معروف به کعب الاحبار، در آغاز از علمای یهود حمیر بوده و در عهد عمربن خطاب اسلام آورده است. اخباری بسیار از او نقل کرده اند که بیشتر اسرائیلیات است. ابن ابی الحدید گفته است که او جزو دوستداران علی«علیه السلام» نبوده است. کعب در اواخر عمر به شام رفت و در حمص سکونت گزید و به سال 32هجری در 104 سالگی درگذشت.

« بخش پاسخ به سؤالات »
فرزدق کیست؟همّام بن غالب بن صعصعه تمیمی، مکنّا به ابوفراس و مشهور به فرزدق، شاعر معروف عرب است که در وصف شعر او گفته اند:«اگر او نبود، یک سوم لغت عرب از میان می رفت.» وی دیوانی مشهور دارد. فرزدق در سال 110ق.در بصره درگذشت.
فرزدق به اهل بیت پیغمبر«صلی الله علیه وآله» ارادتی خاص داشته و ماجرای زیر از او مشهور است: هشام بن عبدالملک مروان در دوران خلافتش به حج رفت. در حال طواف هر چه کوشید دست خود را به حجرالاسود برساند، از بسیاری جمعیت نتوانت. کنار طوافگاه، منبری به پا کرده بود و شامیان پیرامونش بودند. ناگهان امام سجاد«علیه السلام» با چهره ای نورانی و بوی خوش وارد طواف شد. مردم از هیبت آن حضرت راه را برایش می گشودند. آن حضرت به راحتی طواف کرد تا به حجرالاسود رسید. صف شکافته شد و به آسانی حجر را لمس کرد. این صحنه ناظران را شگفت زده ساخت. مردی شامی از هشام پرسید:«این کیست؟» هشام برای این که شامیان او را نشناسند، گفت«نمی دانم!» فرزدق، که در آن جا حاضر بود، از این گفتار هشام به خشم آمد و بالبداهه قصیده ای شامل بر 41بیت بسرود و در جمع ایراد کرد که مطلع آن چنین است:
هذا الذی تعرف البطحاء وطائة
والبیت یعرفه و الحلّ و الحرم
هشام چون اشعار فرزدق را شنید، به خشم آمد و جایزه او را قطع کرد و به وی گفت:«چرا چنین شعری در مدح من نگفتی؟!» فرزدق گفت:«توجدّی مانند جدّ او و پدری چون پدرش و مادری مانند مادرش بیاور تا چنین شعری برایت بگویم.» هشام دستور داد وی را در عسفان، میان مکّه و مدینه، زندان کردند. امام سجاد«علیه السلام» چون ماجرا را شهید دوازده هزار درهم برای او فرستاد و فرمود:«ما را معذور دار که اگر بیش از این می داشتیم، می دادیم.» فرزدق آن را نپذیرفت و گفت:«من این اشعار را برای رضای خدا و پیغمبر گفته ام و انتظار صله نداشته ام.» حضرت فرمود:«می دانم و عمل تو مقبول است، ولی به حقّی که بر تو دارم، باید قبول کنی.» فرزدق پذیرفت و در زندان اشعاری در ذم هشام سرود. هشام خبردار شد و او را آزاد کرد و به روایتی، وی را به بصره تبعید نمود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
کمیل کیست؟کُمیل بن زیاد نخعی یمنی(82-12ق.)، از خواص یاران امام علی«علیه السلام» و از اصحاب سرّ آن حضرت بوده است. وی چندی عامل آن امام«علیه السلام» درهیت بود، ولی در این امر ناتوان بواه و از دستبرد اصحاب معاویه در منطقه اش جلوگیری نمی کرده است که بدین سبب مورد توبیخ امیرمؤمنان«علیه السلام» نیز قرار گرفت. کمیل از کسانی بود که در محبّت حضرت سخت ایستادگی کرد و مورد تعقیب حجّاج بن یوسف واقع شد و چندی متواری بود و حجّاج از پرداخت حقوق قبیله او امتناع نمود. چون کُمیل شنید، گفت:«من سبب نشوم که کسی از حقّش محروم گردد!» از این رو، تسلیم شد و حجّاج او را به شهادت رساند. دعای کمیل، که دارای مضامینی بسیار عالی است و در شبهای جمعه خوانده می شود، منسوب به اوست و حضرت علی«علیه السلام» آن را بدو آموخته است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
جابربن عبدالله انصاری کیست؟جابربن عبدالله انصاری از بزرگان صحابه رسول الله«صلی الله علیه وآله» و از دوستداران خاندان پاک آن حضرت است. مادرش نسیبه، دختر عقبةبن عدی، است. او در پیمان عقبه دوم در مکّه که گروهی از اهل مدینه با پیغمبر«صلی الله علیه وآله» بیعت کردند، همراه با پدر شرکت جسته است. جابر خود گوید:«رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» خود، شخصاً، در بیست و یک غزوه حضور داشت و من در نوزده غزوه شرکت داشتم.»
جابر در بدر و اُحد شرکت نکرد، ولی به مسلمانان آب داد. پدرش به علّت خردسالی، او را از نبرد بازداشت. او در صفین در رکاب علی«علیه السلام» جنگیده و نخستین کسی است که قبر امام حسین«علیه السلام» را زیارت کرده و آخرین کسی از یاران رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» است که در گذشته است. جابر نسبت به خاندان رسالت ارادتی بسیار داشت و حدیث لوح فاطمه«علیها السلام»، مشتمل بر نام حضرات امامان معصوم«علیهم السلام» را او به امام باقر«علیه السلام» باز گفت و سلام پیغمبر«صلی الله علیه وآله» را به آن حضرت رسانید. وی در نود و چهار سالگی، به سال 78 ق. در مدینه درگذشت.

« بخش پاسخ به سؤالات »
بلعم باعور چه کسی بود؟چنان که در برخی تفاسیر آمده است، بلعم باعورا مردی بوده که در عصر حضرت موسی«علیه السلام» می زیسته و از دانشمندان و علمای مشهور بنی اسرائیل محسوب می شده است. حتی حضرت موسی«صلی الله علیه وآله وسلم» از او به عنوان یک مبلغی نیرومند سود می جسته و کارش در این راه چنان بالا گرفته که دعایش در پیشگاه خدا به اجابت می رسیده است. ولی سرانجام با گراییدن به فرعون و تاثیر از وعد و وعیدهای او، از راه حق باز می ماند و همه مقامات خود را از دست می دهد تا آن جا که در صف مخالفان حضرت موسی«علیه السلام» جای می گیرد. در حدیثی آمده است که چون فرعون در پی موسی حرکت کرد، به بلعم- که اسم اعظم را می دانست - دستور داد تا موسی و اصحابش را نفرین کند. وی بر الاغش سوار شد تا در پی موسی رود. الاغش سرباز زد و بلعم الاغ را کتک زد. خداوند الاغ را به سخن آورد که«چرا مرا می زنی؟! می خواهی با تو بیایم تا پیامبر خدا و گروه را مؤمنان نفرین کنی؟!» و بلعم آن قدر الاغ را زد تا مرد.(4)

« بخش پاسخ به سؤالات »
4) بحارالانوار، 377-13.
بلال کسیت؟بلال از صحابه راستین رسول اللَّه«صلی الله علیه وآله» بود. او به هنگام بردگی اسلام آورد. از این رو، از سوی اربابش سخت شکنجه شد. ارباب در گرمای نیمروز او را بر ریگهای تفتیده بیابان می خوابانید و سنگی بسیار بزرگ بر سینه اش می نهاد تا دست از پیامبر«صلی الله علیه وآله» بردارد و به پرستش بتان روی آورد. بلال در برابر تهدیدها و شکنجه ها پایمردی می ورزید و در پاسخ تنها یک کلمه را تکرار می کرد«اَحَدٌ ،اَحَدٌ؛ یگانه!یگانه!» یعنی خدا یگانه است و تنها باید او را پرستید.

« بخش پاسخ به سؤالات »
سجّاح و مسیلمه کذّاب کیانند؟سجّاع دختر حارث بن سوید، از قبیله تمیم، در زمان ابوبکر ادعای پیامبری کرد و گروهی پیرامونش گرد آمدند و در پی جنگ با خلیفه شد.
مسیلمه کذّاب، که او نیز ادعای پیغمبری کرد، نزد سجّاع آمد و با او ازدواج کرد. سجّاع مدّتی با او زندگی کرد و چون از جنگ با مسلمانان می ترسید، از مسیلمه جدا شد و به قبیله خود بازگشت و در این میان مسیلمه کشته شد و سجّاع اسلام آورد و به بصره رفت و در آن جا وفات یافت.

« بخش پاسخ به سؤالات »
سمیّه کسیت؟سمیّه مادر عمّار یاسر، نخستین زن یا از نخستین زنانی بود که در راه خدا به شهادت رسید.

« بخش پاسخ به سؤالات »
سلمان فارسی کیست؟سلمان فارسی یکی از مشهورترین صحابه پیغمبر«صلی الله علیه وآله» و شخصیتهای بسیار بزرگ اسلام است. وی ایرانی دهقان زاده ای از ناحیه «جی» اصفهان یا کازرون و یا رامهرمز بوده است.
نام اصلی اش«ماهو» یا «روزبه» است. در کودکی به دین عیسوی گرایید و چون از کشیشان شنیده بود که ظهور پیغمبر نزدیک شده است، خانه پدر را ترک گفت و در جست و جوی آن پیغمبر به سفر پرداخت. به سوریه رفت و چندی در شام و موصل و نصیبین اقامت جست تا آن که در بلاد عرب به اسارت بنی کلب افتاد و مردی از بنی قریظه او را خرید و به یثرب برد. در این شهر، از ظهور پیغمبر«صلی الله علیه وآله» آگاه شد و چون گفته ها و نشانه هایی را که از کشیش مراد خود شنیده بود، در آن حضرت بدید، به زودی اسلام آورد. رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» او را از خواجه اش بخرید و آزاد کرد. از آن موقع سلمان ملازم رسول«صلی الله علیه وآله» بود و نزد او منزلتی خاص یافت.
گویند کندن خندق در غزوه خندق به اشارت سلمان بوده است. کندن این خندق در باز داشتن تجاوز کافران به شهر مسلمانان اثری بزرگ داشت. بنابر روایتی مشهور، رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» سلمان را از اهل بیت«صلی الله علیه وآله» شمرده است. پس از وفات آن حضرت، سلمان در شمار اصحاب امام علی«علیه السلام» و از مؤمنان به خلافت بلافصل او در آمد و نزد امام علی«علیه السلام» نیز منزلتی بزرگ داشت.
در خلافت عمربن خطاب به حکومت مدائن منصوب گشت. در این دوران هنگامی که سهمش از بیت المال به وی می رسید، آن را به صدقه می داد و خود زنبیل می بافت و از کسب دست خویش معیشت می نمود.
سلمان افزون بر مقام بزرگی که نزد شیعیان دارد، نزد اهل سنّت و جماعت نیز دارای مکانتی والاست. او در مدائن وفات یافت و امام علی«علیه السلام» بر جنازه اش نماز خواند. مورخان در تاریخ وفاتش اختلاف دارند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
مقداد کیست؟مقداد بن عمر بن ثعلبة بن مالک بن ربیعه حضرمی زهدی کندی، از بزرگان صحابه حضرت رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» و مردی فاضل و دانشمند و شجاع و یکی از هفت نفری است که در آغاز بعثت اسلام آوردند. در حدیث رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» آمده است:«انّ اللّه عزّ وجلّ امرنی بحبّ اربعة و اخبرنی انّه یحّبهم: علی و المقداد و ابوذر و سلمان؛ خداوند مرا به دوستی چهار نفر امر فرمود و مرا خبر داد که ایشان را دوست دارد: علی و مقداد و ابوذر و سلمان.»
او در غزوات پیغمبر«صلی الله علیه وآله» از بدر و احد گرفته تا دیگر جنگها شرکت کرد و پیغمبر«صلی الله علیه وآله» دختر زبیربن عبدالمطلب، به نام ضباعه، را به ازدواج او در آورد. مقداد به سال 33ق. در جرف، یک فرسنگی مدینه، وفات یافت و جنازه اش را به بقیع بردند و در آن جا به خاک سپردند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
خوارج چه کسانی بودند؟«خوارج» نام فرقه ای است از مسلمانان که پس از جنگ صفین و ماجرای حکمیّت، که خود بر امیرمؤمنان«علیه السلام» تحمیل کردند، به مخالفت با آن حضرت برخاستند. چون از سوی امام علی«علیه السلام» ابوموسی اشعری(که گزینش او نیز به خواست آنان بود) و از سوی معاویه، عمروعاص به داوری گرفته شد. تا به مطالعه کتاب خدا و سنّت پیغمبر«صلی الله علیه وآله» بپردازند و از علی«علیه السلام» و معاویه یکی را برگزینند، داور شام، داور عراق را فریب داد و عراقیان دریافتند که از عمروعاص فریب خورده اند و به حضرت اعتراض کردند که چرا به حکمیّت تن در دادی؟
از آن پس، آنان فرقه ای تشکیل دادند و به مخالفت با امام علی«علیه السلام» پرداختند و سرانجام، فردی از همین فرقه به نام ابن ملجم مرادی، حضرت علی«علیه السلام» را در محراب عبادت به شهادت رسانید.

« بخش پاسخ به سؤالات »
دعبل خزاعی کیست؟دعبل بن علی بن رزین بن عثمان بن عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی کوفی، شاعری بلیغ و سخنوری ادیب و دانشمندی والامقام بوده که عمر خود را در مدیحه سرائی و ذکر فضایل اهل بیت عصمت و طهارت«علیهم السلام» و دفاع از حریم مقدّس ولایت سپری کرده است. مرحوم شیخ طوسی و مرحوم نجاشی او را از یاران حضرت رضا«علیه السلام» به شمار آورده و در کتب رجال خویش، وی را به غایت ستوده اند. دعبل برخلاف بیشتر شاعران، شخصیّتی شجاع و منیع الطبع داشته که چون می خواسته در هجو کسی شعری گوید، از مقام او باکی نداشته است؛ چنان که رشید و مامون. معتصم و واثق و دیگران را هجو کرد و سرانجام به دست معتصم به قتل رسید و چون کسی را به شعر خویش مدح و ستایش می کرد از خفقان روزگار واهمه ای نداشت؛ چنان مدایح او درباره اهل بیت پیغمبر«علیهم السلام» آن هم در حکومت بنی عبّاس بزرگترین گواه بر این مدّعاست. خود او می گفته:«پنجاه سال است که چوبه دار خود را بر دوش دارم و کسی را نمی یابم که مرا بر آن کشد.»
او به سال 148ق. در کوفه متولّد و سپس در بغداد ساکن شد و به سال 264ق. در طیب(شهری میان واسط و اهواز) و به نقلی در شوش به سَمّ معتصم عبّاسی به قتل رسید.
از جمله قصاید دعبل، قصیده مشهور «مدارس آیات» است که در مدح حضرت رضا«علیه السلام» سروده است. این قصیده مشتمل بر حدود صدوبیست بیت است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
زهّاد ثمانیه(=زاهدان هشت گانه)چه کسانند؟زهّاد ثمانیه، هشت تن بوده اند که به زهد شهرت داشته اند و نام آنان از این قرار است:
1. ربیع بن خثیم؛ 2. هرم بن حیّان؛3. اویس قرنی؛4. عامربن عبدقیس؛
این چهار تن از اصحاب حضرت علی«علیه السلام» بوده اند. چهار نفر دیگر عبارتند از:
5. ابومسلم خولانی؛6. مسروق بن اجدع؛7. حسن بصری؛8. اسودبن یزید)یا جریربن عبداللّه)

« بخش پاسخ به سؤالات »
پدر و مادر عمّار کیستند؟پدر عمّار، یاسر و مادرش، سمیّه است. چنان که در تاریخ آمده است، عمّار و پدر و مادر و برادرش، عبداللّه، در همان آغاز دعوت پیامبر«صلی الله علیه وآله» مسلمان شدند. از اینرو، مشرکان قریش آنان را شکنجه می کردند. پیامبر«صلی الله علیه وآله» نزد آنان رفت و دلداری شان می داد و به شکیبایی و پایداری امر می کرد. روزی بدانان فرمود:«صبراً یا آل یاسر فانّ موعدکم الجنّة؛ ای خاندان یاسر، پایداری کنید که وعدگاه شما بهشت است»
و بارها فرمود:«خدایا بیامرز آل یاسر را چنان که آمرزیده ای.»
برخی مورخان نوشته اند که کفّار قریش، یاسر و سمیّه و فرزندانشان عمّار و عبداللّه را همراه با بلال و برخی دیگر از صحابه می گرفتند و زره های آهنین بر تنشان می پوشانیدند و در صحرای سوزان مکّه در آفتاب نگاه می داشتند به گونه ای که آفتاب بدن آنان را مجروح می کرد و طاقتشان تمام می شد. سرانجام، پدر و مادر عمّار در راه اسلام شهید شدند. عمّار نیز در جنگ صفین(=جنگ با معاویه) در رکاب حضرت علی«علیه السلام» به شهادت رسید.

« بخش پاسخ به سؤالات »
عاص بن وائل کیست؟عاص بن وائل بن هاشم سهمی قرشی، از فرمانروایان جاهلیّت بود. او اسلام را درک کرد، ولی بر شرک باقی ماند و یکی از استهزاکنندگان رسول خدا«صلی الله علیه وآله» و از کسانی بود که با حال بت پرستی چشم از این جهان فرو بست. او در حرب فجار ریاست بنی سهم را بر عهده داشت.
خداوند، عاص را در سوره کوثر نکوهش کرده است؛ زیرا او پیامبر«صلی الله علیه وآله» را با عنوان «ابتر» یاد کرد. مرگ او در حدود سال 620م. و 3ق. در ابواء جایی میان مکّه و مدینه روی داد. او پدر عمروبن عاص(وزیر معاویه) است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
قاتل ابوجهل چه کسی بوده است؟قاتل ابوجهل، چنان که در سیره ابن هاشم آمده، عبداللّه بن مسعود بوده است. ماجرا چنین بود که معوّذ بر ابوجهل حمله کرد و او را به زمین زد، ولی آن که سرانجام او را کشت و سرش برید، عبداللّه بن مسعود بود. نام ابوجهل، عمروبن هشام بن مغیره مخزومی است. او از سرسخت ترین دشمنان پیامبر«صلی الله علیه وآله»بود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
خط فکری مرحوم استاد شهید مطهری چگونه بوده است؟خّطّ فکری مرحوم مطهری دقیقاً همان خط امام است و ایشان از شاگردان بزرگ امام بوده است. امام، مرحوم مطهری را بسیار تجلیل و تمجید می کرد و وی را یک اسلام شناس و متخصص در شناخت اسلام می دانست.

« بخش پاسخ به سؤالات »
مختصری درباره عقاید و نظریه های دکتر علی شریعتی بیان کنید؟در این باره شاید بهترین و گویاترین نظر، سخنان مرحوم آیت الله شهید مطهری باشد که در تاریخ 23/9/56 ایراد کرده است:(5)
بسم اللّه الرحمن الرحیم و به نستعین
نظر به این که مسائل مربوط به مرحوم دکتر علی شریعتی مدّتی است موضوع جنجال و اتلاف وقت طبقات مختلف و موجب انصراب آنها از مسائل اساسی و حیاتی و وسیله بهره برداری افراد و دستگاههای مغرض گردیده است، اینجانبان تبادل نظر در این مسائل را ضروری دانستیم و در پی یک سلسله مذاکرات به این نتیجه رسیدیم که تا حدود زیادی وحدت نظر داریم و با توجّه به این که بیشترین افرادی که دچار این سردرگمی و بیهوده کاری هستند، از قشر حقیقت طلب اند، وظیفه شرعی دانستیم عقاید و نظریات مشترک خود را در این زمینه نخست به طور اجمال و سپس به طور تفصیل به اطّلاع عموم و به ویژه این قشر برسانیم. باشد که وسیله خیری برای رهایی از این سردرگمی و بازگشت به وحدت و الفت میان مسلمانان گردد که البته موجب رضای خدای متعال خواهد بود.
آنچه درباره آن مرحوم شایع است، یا مربوط است به جنبه گرایشهایش و یا به استنباطها و اظهار نظرهایش در مسائل اسلامی که در آثار و نوشته های او منعکس است. اینجانبان که علاوه بر آشنائی با آثار و نوشته های مشارالیه با شخص او فی الجمله معاشرت داشتیم، معتقدیم نسبتهایی از قبیل سنّی گری و وهابیگری به او بی اساس است و او در هیچ یک از مسائل اصولی اسلام از توحید گرفته تا نبّوت و معاد و عدل و امامت گرایشی غیر اسلامی نداشته است.
ولی نظر به این که تحصیلات عالیه و فرهنگ او غربی بوده و هنوز فرصت و مجال کافی نیافته بود در معارف اسلامی مطالعه وافی داشته باشد تا آن جا که گاهی از مسلّمات قرآن و سنّت و معارف و فقه اسلامی بی خبر می ماند، هر چند با کوشش زیاد به تدریج بر اطّلاعات خود در این زمینه می افزود، در مسائل اسلامی(حتّی در مسائل اصولی) دچار اشتباهات فراوان گردیده است که سکوت در برابر آنها ناروا و نوعی کتمان حقیقت و مشمول سخن خداست که:«انّ الذین یکتمون ما انزلنا من البیّنات من بعد ما بینّاه للناس اولئک یلعنهم اللّه و یلعنهم اللاعنون»از این رو، با توجّه به استقبال فراوان جوانان به کتب مشارالیه و این که خود او در اواخر عمر در اثر تذکرات متوالی افراد بی غرض و بالاتر رفتن سطح مطالعات خودش متوجّه اشتباهات خود شد و به یکی از نزدیکانش وکالت تام برای اصلاح آنها داد، اینجانبان بر آن شدیم به حول و قوّه الهی ضمن احترام به شخصیّت او و تقدیر از زحمات و خدماتش در سوق دادن نسل جوان به طرف اسلام، بدون مجامله و پرده پوشی و بدون اعتنا به احساسات طرفداران متعصب و یا دشمنان مغرض، طّی نشریاتی نظریات خود را درباره مطالب و مندرجات کتابهای ایشان بالصژراحه اعلام داریم. از خداوند متعال مدد می طلبیم و از همه افرادی که بی غرضانه نظریات مستدل خود را در اختیار ما قرار دهند و ما را در این راه یاری نمایند، متشکر خواهیم شد.
والسلام علی من اتبع الهدی
مرتضی مطهری
لازم به ذکر است که در انتهای نامه مذکور در کتاب لمعاتی از شیخ شهید تنها نام استاد بزرگوار، شهید مطهری آورده، آمده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
5) لمعاتی از شیخ شهید، انتشارات صدرا، ص 38.
نمرود کیست؟نمرود بن کنعان بن کوش بن نوح، مردی دلیر و جبّار و بانی شهر بابل بود. برخی گفته اند: وی از سوی کیکاووس بر سرزمین بابل حکومت می کرده است و برخی او را پادشاهی مستقل دانسته اند. نمرود، مدّعی خدایی شد و حضرت ابراهیم«علیه السلام» را، که در عصر او مبعوث گشت و مردم را به یکتاپرستی فراخواند و بتان بابل را در هم شکست، به آتش افکند و خداوند آتش را بر ابراهیم سرد و سلامت فرمود. سرانجام خداوند پشه ای را به جنگ نمرود فرستاد که به بینی اش درآمد و مغز سرش را خورد و او را هلاک کرد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
زیدبن علی کیست؟زیدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب«علیه السلام»، مردی بزرگوار و دانشمند و پارسا و شجاع و پس از برادرش، امام باقر«علیه السلام»، از همه فرزندان امام سجاد«علیه السلام» با فضیلت تر بود. حضرت رضا«علیه السلام» او را عالم آل محمد«علیهم السلام» لقب داد و امام صادق«علیه السلام» او را شهید خواند و درباره اش فرمود:«او به راهی رفت که جدّش امیرمؤمنان«علیه السلام»رفت.» و هنگامی که خبر شهادتش را شنید، بسیار گریست و فرمود:«خداوند مرا در اجر یاری اش شریک گرداند.» همچنین فرمود:«او در قیامش با من مشورت کرد.»
زید به سال 120ق. هنگام حکومت هشام بن عبدالملک مروان برای امر به معروف و خونخواهی امام حسین«علیه السلام»قیام کرد و چون به کوفه رسید، مردم کوفه پیرامونش گرد آمده، با وی بیعت کردند. پانزده هزار نفر تنها از کوفه افزون بر مردم بصره و واسط و موصل و خراسان سپاه او را تشکیل می دادند و در آن هنگام دعوت خود را آشکار ساخت.
یوسف بن عمر، امیر کوفه، از سوی امویان لشکری گرد آورد و میان دو گروه جنگی سخت در گرفت و سرانجام لشکر زید پراکنده شد و او با گروهی اندک، پایمردی کرد تیری بر پیشانی اش نشست و بدان تیر درگذشت. یاران، او را دفن کردند و بر گورش آب راندند که پیدا نباشد، ولی یوسف بن عمر زمین را بکاوید تا جسدش را بیافت و به دار کشید و مدّت چهار سال بر چوبه دار بماند و یک تن از مردم کوفه اعتراض نکرد.
شهادت زید به روز دوم صفر 120ق. و حضرت صادق«علیه السلام» در مدینه بر او نماز خواند و مبلغ هزار دینار به یکی از یاران خود داد میان بازماندگان کسانی که با زید به شهادت رسیده بودند، تقسیم کند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
مختصری درباره جناب ابوذر بنویسید؟ابوذر یکی از صحابه پاک و یاران راستین پیامبر بزرگ«صلی الله علیه وآله» و امیرمؤمنان«علیه السلام» بود. از زبان پیامبر«صلی الله علیه وآله» ستایشهایی درباره او نقل شده است. از آن جمله است همان حدیث مشهور که «آسمان بر سر هیچ کس سایه نیفکنده و زمین کسی را در برنداشته است که راستگوتر از ابوذر باشد.» نقش ابوذر در دفاع از ولایت علی«علیه السلام» پس از رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» بسیار مهم بود و ابوذر یکی از مدافعان آن حضرت در برابر حکومت غاصب ابوبکر محسوب است.
در زمان خلافت عمر، ابوذر به شام رفت و تا زمان خلافت عثمان در آن جا ماند. در شام ابوذر مردم را درباره ولایت علی«علیه السلام» آگاه می ساخت؛ چنان که بسیاری از مردم شام به تشیّع گراییدند. هنگامی که عثمان از این ماجرا آگاه شد، به معاویه دستور داد تا ابوذر را به مدینه فرستد. معاویه او را با وضعی دلخراش و ناراحت کننده به مدینه فرستاد. چون به مدینه درآمد و عثمان را ملاقات کرد، زبان به انتقاد از او گشود و او را از اسراف در بیت المال برحذر داشت. او همواره بر این شیوه پای می فشرد تا سرانجام عقمان وی را به ربذه تبعید کرد و در همان جا با وضعی اسف انگیز از جهان رخت بربست.

« بخش پاسخ به سؤالات »
به اختصار درباره یاجوج و ماجوج توضیح دهید؟در قرآن، در دو سوره، از یاجوج و ماجوج سخن رفته است: یکی در سوره کهف، آیه 94 و دیگر در سوره انبیاء، آیه 96.آیات قرآن گواهند که این دو نام متعلّق به دو قبیله وحشی و خونخوار بوده است که آزاری بسیار به همسایگان خویش می رسانیده اند. اینان، به احتمال قوی همان اقوام بدوی تاتار هستند که در دورترین نقطه شمال آسیا زندگی می کرده اند. در تورات نیز از آنان با نام«گوگ»و «ماگوگ» یاد شده است. نام آنان در زبان یونانی، «گاک» و «ماگاگ» تلفظ می شده که به دیگر زبانهای اروپایی نیز با همین صورت راه یافته است.
در تاریخ از حرکت سیل آسای این اقوام در چند دوره یاد شده است که یکی از آنها هجوم آنان در قرن چهارم میلادی به زمامداری آتیلا بوده که تمدّن امپراطوری روم را از میان برد. واپسین هجوم بزرگ آنان در قرن دوازدهم میلادی به فرماندهی چنگیزخان صورت گرفت که بر ممالک اسلامی و عربی هجوم بردند و بسیاری از شهرها را ویران کردند. به نظر می رسد که یاجوج و ماجوج از همین قبائل وحشی بوده اند. مردم قفقاز نیز هنگام سفر دوالقرنین بدان جا، از او خواستند که برای جلوگیری از هجوم آنان، تدبیری بیندیشد و او نیز سد مشهور خویش را بنا کرد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
علاّمه مجلسی کیست؟ملاّ محمّد باقربن ملاّ محمّد تقی مجلسی، از بزرگترین و مشهورترین علمای شیعه در عهد صفویه است که به سال 1037ق در اصفهان متولد و در سال 1111ق در همان شهر وفات یافت. وی در اواخر عهد شاه سلیمان صفوی و شاه سلطان حسین، مقام شیخ الاسلامی و امامت جمعه و صاحب اختیار امور دینی کل کشور بود و نیز دارای ریاست علمی و سیاسی بود. شمار تالیفات او بیش از شصت کتاب است که معروفترین و مهمترین آنها بحارالانوار فی اخبار الاطهار است. این کتاب در حقیقت دائرة المعارف حدیث شیعه است. تالیفات دیگر او بیشتر به زبان فارسی است؛ مانند حق الیقین، حلیةالمتقین، حیوةالقلوب، عین الحیوة و جلاءالعیون.

« بخش پاسخ به سؤالات »
لقمان کیست؟لقمان مردی حکیم بوده اهل حبشه که در روزگار داوود پیامبر«صلی الله علیه وآله» می زیسته و در قرآن کریم نامش آمده است:«لقد آتینا لقمان الحکمة؛ بی گمان، ما به لقمان حکمت بخشیدیم.»
یکی از دوستانش به وی گفت:«مگر نه این که تو با ما چوپانی می کردی. این حکمت و دانش را از کجا و به چه سبب به دست آوردی؟!»
گفت«نخست خواست خداوند و تقدیرش و دیگر، صفاتی که در من بود و همان زمینه ساز لطف خدا گردید و آنها عبارتند از:امین و راستگو بودن و سکوت کردن از آنچه مرا سودی در آن نیست.»
او را گفتند:«چقدر زشت رویی!»
گفت: بر نقش چهره عیب می گیری،یا بر چهره نگار؟!»
در کتاب من لایحضره الفقیه آمده است که لقمان به فرزندش گفت:«ای فرزندم!همانا دنیا دریایی ژرف است که مردمان بسیار در آن به هلاکت رسیده اند. پس، کشتی خویش را ایمان به خدا و بادبانش را توکل بر خدا و توشه ات را خدا ترسی قرار ده، که اگر نجات یافتی، به رحمت خداست، و اگر به غرقاب هلاکت درافتادی بر اثر گناهانت باشد.»
مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان از رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» نقل کرده است که حضرت فرمود:«لقمان پیامبر نبود، لیک بسیار می اندیشید. او خدا را دوست داشت و خدا نیز او را دوست داشت و به او حکمت بخشید»

« بخش پاسخ به سؤالات »
هشام بن حکّم کیست؟هشام بن حکم در کوفه متولّد شده و در واسط می زیسته و در بغداد کسب و تجارت کرده است. وی از بزرگان شیعه و چشم و چراغ و چهره درخشان این طایفه و از یاران دانشمند و پرمایه علمی امام صادق«علیه السلام» و امام کاظم«علیه السلام» و سخنگوی شیعه در عصر این دو امام بوده است؛ از کسانی که در اثبات امامت و حقیقت مذهب تشیع، باب بحث و مناظره و استدلال با مخالفان را گشود و در رشته کلام و دلیل و برهان تسلّطی کامل داشت و در حضور جواب و سرعت انتقال نابغه بود و چون امام صادق«علیه السلام» به فداکاری او در این کار آگاه شد، او را دعایش کرد و از آن پس هرگز در بحث و جدل شکست نخورد. مرگ او به سال 179ق پس از وفات امام موسی بن جعفر«علیه السلام» روی داد و حضرت رضا«علیه السلام» چون شنید، به روانش رحمت فرستاد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
مختار ثقفی کیست؟مختار بن ابی عبیده ثقفی معروف به «کیسان» از مردم طائف بوده و هنگام خلافت عمر، همراه پدر به مدینه رفت. پدرش در واقعه یوم الحجر در عراق به قتل رسید. مختار به بنی هاشم پیوست و هنگام خلافت امیرمؤمنان علی«علیه السلام»، با آن حضرت در عراق به سر می برد و پی از شهادت آن حضرت، در بصره سکونت جست. پس از شهادت امام حسین«علیه السلام» با عبیدالله بن زیاد به مخالفت برخاست. ابن زیاد وی را تازیانه زد و به زندان افکند. سپس ابن زیاد به شفاعت عبدالله بن عمر، شوهر خواهرش، او را به طائف تبعید کرد و چون در سال 64ق یزید بمُرد و عبدالله بن زبیر به طلب خلافت برخاست، با او بیعت کرد و در برخی جنگهای او شرکت کرد و سپس از وی اجازه گرفت که به کوفه رود و مردم را به طاعت او بخواند. ابن زبیر پذیرفت و او به کوفه رفت و در آن جا مردم را به خوانخواهی امام حسین«علیه السلام» فراخواند. او محمّد حننننفیه را امام خود می دانست و در سال 66ق عامل ابن زبیر را از کوفه بیرون راند و از قاتلان امام حسین«علیه السلام» هر که را به دست آورد، به قتل رسانید و از کوفه تا موصل را به تصرف خود درآورد. عبیدالله زیاد از شام با لشکری مامور دفع او شد. در موصل با سپاه مختار به سرکردگی ابراهیم بن مالک اشتر بجنگیدند. ابراهیم او را شکست داد و خود ابن زیاد را بکشت و سرش را نزد محمّد حنفیه و امام سجاد«علیه السلام» به مدینه فرستاد و گویند که آن حضرت دعایش کرد. در همین هنگام، کار عبدالله زبیر در مکّه بالا گرفت و برادرش، مصعب، را به جنگ مختار فرستاد. مصعب با لشکری گران به کوفه امد و مختار را کشت و سپاهش را تار و مار کرد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
اندکی درباره علاّمه سیّد مرتضی عسکری توضیح دهید؟ایشان فرزند آیت الله حاج سیّد محمّد شیخ الاسلام ساوجی و از علمای بزرگ و نویسندگان متبحّر و ممتاز شیعه است. وی در سامرا نشو و نما یافته و از این رو، به عسکری شهرت یافته و از محضر آیات عظام سامرا و نجف اشرف استفاده کرده است. علاّمه عسکری سالها به امر مرحوم آیت الله العظمی حکیم در بغداد اقامت گزیده و وکالت مطلقه از ایشان داشته و به خدمات دینی، از قبیل اقامه جماعت و تالیف کتب مفید و ارشا مردم شیعی بغداد می پرداخته و بارها مورد حمله و اعتراض دولت شوم بعثی عراق واقع شده است. سرانجام در سال 1391ق. مجبور شد به ایران مهاجرت کند و در شمال تهران سکونت گزیند. او سالهاست که با تالیف و نقد و انتقاد کتب عامّه مشغول است. دو کتاب از آثار ارزنده او که به چاپ رسیده، عبارت است از: عبدالله بن سبا و احادیث عائشه.
شهرت خدمات و آثار علاّمه در عراق و ایران به اندازه ای است که دوست و دشمن را به تقدیر و تحسین واداشته است. نوشته ها و تالیفات او مورد توجّه دانشمندان بزرگ مصری و دیگر کشورهاست. از جمله، نویسنده بزرگ مصری، استاد محقق، شیخ ابوریّه، تقریظ مبسوطی به کتاب احادیث عائشه ایشان نوشته است که در خور توجّه است و ترجمه آن در مقدّمه کتاب عائشه در دوران علی«علیه السلام» به چاپ رسیده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
اویس قرنی کیست؟اویس بن عامر مرادی قرنی، از بزرگان تابعین، همان شخصیّتی که کسوت فقر را با مناعت طبع و اباء نفس برای خویش برگزید و بادیه نشینی را با کمال معرفت و ایمان وفقه و روایت خود سکّه اعتبار زد و به تشریف شریف«انّی لاَجِد روح الرحمن من قبل الیمن و تفوح روایح الجنّه من قبل قرن اویس؛ به راستی که بوی رحمن را از ناحیه یمن در میایابم و نسیم بهشت از سوی قرن می وزد(محل سکونت.»که پیغمر«صلی الله علیه وآله» درباره اش فرمود، مفتخر است.
در جائی دیگر پیغمبر«صلی الله علیه وآله» فرمود:«در میان امّت من کسانی اند که از برهنگی نتوانند به مسجد یا نمازگاه خود حاضر شوند و ایمانشان اجازه ندهد که دست نیاز به کسی دراز کنند. از آنان است اویس قرن و فرات بن حیّان.»
جناب اویس در میان مسلمانان از عامّه و خاصّه به ایمان و تقوا شهرت دارد و کسی درباره اش اختلافی ندارد. عبدالرحمن بن ابی لیلی گوید: در جنگ صفّین مردی از اهل شام در برابر لشکر امیرالمؤمنین«علیه السلام» فریاد زد که آیا اویس قرنی در میان شماست؟
گفتند:«آری. از او چه می خواهی؟»
گفت:«از رسول خدا شنیدم که فرمود:اویس قرنی از بهترین تابعین است.»سپس عنان اسبش را باز گردانید و به سوی لشکر امیرالمؤمنین«علیه السلام» آمد و جزو لشکریان و هواخواهان حضرت شد.
هنگامی که اویس در یمن بود، شتربانی و مادر پیرش را سرپرستی می کرد. وقتی سخت مشتاق دیدار پیغمبر«صلی الله علیه وآله»شد. از مادر اجازه خواست تا به حجاز آید و آن حضرت را زیارت کند. مادر اجازه داد، ولی به وی گفت:«اگر پیغمبر را در مدینه ندیدی، بیش از نیم روز در آن جا نمان.» اویس آن راه طولانی را پیمود و به مدینه و خانه پیغمبر«صلی الله علیه وآله» درآمد، ولی آن روز حضرت در مدینه نبود. وی به حضرت ابلاغ سلام نمود و عذر خود را گفت و بازگشت. چون پیغمبر«صلی الله علیه وآله» بازگشت، پرسید:«کسی به خانه ما آمده؟»
گفتند:«آری، شتربانی از یمن به نام اویس.»
فرمود:«آری، این نور اویس است که در خانه ما به هدیه گذاشته است.»
اویس در جنگ جمل در رکاب امیرمؤمنان«علیه السلام» بود و در جنگ صفّین نیز شرکت جست و در آن جا به شهادت رسید.
به اویس قرنی گفتند:«کیف اَصبحت؛ حالت چگونه است؟»
گفت: «چگونه باشد حال کسی که چون صبح شود، نداند تا شب زنده است، و چون شب شود، نداند تا صبح زنده است؟!»

« بخش پاسخ به سؤالات »
هدف مرحوم شیخ فضل الله نوری چه بود و چرا به شهادت رسید؟مرحوم آیت الله حاج شیخ فضل الله نوری، از علمای بزرگ شیعه و خود از پایه گذاران نهضت مشروطه بود، ولی هنگامی که دریافت بیگانگان می خواهند با نام مشروطه، اسلام را از میان برند یا تضعیف کنند، با آن مخالفت کرد. خواست وی مشروطه مشروعه بود؛ مشروطه ای که تعالیم و قوانین اسلام بر آن حاکم باشد. او تا پای شهادت در راه هدف خویش ایستاد. مرحوم علاّمه امینی در کتاب پر ارج شهداء فضیلت، از مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری با عنوان یکی از شهدای راه فضیلت یاد کرده و زندگی نامه او را آورده است.
قبر آن مرحوم در صحن مطهر حضرت معصومه«علیها السلام» همواره زیارتگاه علما و دانشمندان بوده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
بهلول کیست؟آیا او واقعاً مجنون بوده است؟ابو وهیب بهلول بن عمرو صیرفی کوفی، معروف به «بهلول مجنون» یکی از اصحاب راستین امام صادق«علیه السلام» و موسی بن جعفر«علیه السلام» بوده است. به دلیل گرایش به آن امامان بزرگوار و دفاع از خلافت آنان، از سوی خلفای غاصب وقت، منطور دوانیقی و هارون در خطر بود و تمارض به جنون-که به احتمال از سوی امام«علیه السلام» به وی پیشنهاد شده بود- افزون بر این که جانش وی را حفظ می کرد، به او مجالی می داد تا در فرصتهای مناسب آنچه را در شرایط عادّی نمی توان گفت، بازگوید و یادآور شود. بهلول در سال 190ق درگذشت.

« بخش پاسخ به سؤالات »
انوشیروان کسیت؟انوشیروان(به معنای جاویدان، دارای روان جاوید)، ابن قباد بن فیروز است. مادر وی دختری دهقان بود. قباد در نیشابور او را به زنی گرفت. لقب وی «کسری»است. او پس از قباد، بر سر پادشاهی با برادران خود، کابوس و جام، به ستیزه برخاست و به یاری مهبود وزیر به پادشاهی رسید. کتاب کلیله و دمنه در عهد او از هند به ایران آوردند.
ظهور خسرو اوّل، که در تاریخ به انوشیروان معروف است، مطلع درخشانترین دوره حکومت ساسانی است. در آن روزگار فرقه خطرناک مزدکی مغلوب و سرکوب شده بود و در کشور صلح و آرامش حکمفرما بود. در روایات شرقی، خسرو اوّل نمونه دادگستری و جوانمردی و رحمت است و مؤلّفان عرب و ایرانی حکایاتی بسیار دربارهئ جد و جهد او برای عدالت گستری نقل کرده اند.
مشهورترین بنایی که پادشاهان ساسانی ساخته اند، قصری است که ایرانیان«طاق کسرا» یا«ایوان کسرا» می نامند و هنوز ویرانه اش در محله اسپانبر موجب شگفت است. ساختن این بنا را به خسرو اوّل انوشیروان نسبت داده اند عهد بزرگ تمدّن ادبی و فلسفی ایران با سلطنت خسرو انوشیروان آغاز می شود. ایران در زمان انوشیروان چنان عظمتی یافت که حتّی از عهد شاهپوران بزرگ نیز درگذشت و گستره ادبیات و تربیت معنوی این عهد را ویژگی مهمی بخشید.
گروهی معتقدند که موضوع عدالت انوشیروان حقیقت ندارد؛ چنان که در تاریخ از عدالت او ذکر سخن بسیار رفته، در برابر از ظلم و ستم و جنگهای او نیز سخن رفته است.
« بخش پاسخ به سؤالات »
ابوالاسود دُئلی کسیت؟مرحوم شیخ طوسی در کتاب رجال خود، او را از اصحاب چهار امام، امیرمؤمنان«علیه السلام» امام حسن«علیه السلام»، امام حسین«علیه السلام»و علی بن الحسین«علیه السلام» شمرده است. وی بصری بوده و در صفین در رکاب امیرمؤمنان«علیه السلام» جنگیده است.
موّرخان عامّه و خاصّه او را مبتکر علم نحو دانسته اند. نیز گفته اند که او این علم را از امیرمؤمنان«علیه السلام» آموخته است. گویند: معاویه هدایایی برای ابوالاسود فرستاد که در میان آنها قدری حلوا بود. دخترش چون به هدایا و حلوا نگریست، گفت:«اینها را چه کسی برای ما فرستاده؟» پدر گفت:«معاویه فرستاده است که دینمان را از ما بستاند. دخترش بالبداهه گفت:
«ابالشهد المزعفر یا بن حرب نبیع الیک احساباً و دیناً معاذ الله کیف یکون هذا و مولانا امیر المؤمنینا»
سرانجام، او در سال 69ق بر اثر طاعون در بصره درگذشت.

« بخش پاسخ به سؤالات »
سیّد جمال الدین اسد آبادی کیست؟جمال الدین بن صفدر متفکژر و مصلح اجتماعی شرق(1314-1254ق) مردی آزادیجواه و آزادمنش بود و دارای افکار و عقاید فلسفی و سیاسی و اجتماعی و هواخواه دموکراسی در ممالک شرق و ایجاد وحدت میان مسلمانان و تشکیل اتحادیه دول اسلامی، وی همه عمر را با استبداد سلاطین ایران و عثمانی و مصر و سیاست استعماری انگلستان در مبارزه بود و پیوسته به شرق و غرب سفر می کرد. در پاریس روزنامه عروةالوثقی را انتشار داد و به سیاست انگلستان در شرق حمله کرد. در قاهره و استانبول و هند و افغانستان در نطقهایی پرشور افکار آزادی خواهانه را به مردم تلقین کرد. در سال 1306ق به امر ناصرالدین شاه برای بار دوم تبعید شد و به لندن رفت و روزنامه ضیاء الخافقین را را به زبانهای عربی و انگلیسی منتشر کرد و دوباره مورد تعقیب قرار گرفت و ناچار خاک اروپا را ترک کرد و به استانبول رفت. سلطان عبدالحمید عقمانی برای ایجاد اتحادیه مسلمانان از او به گرمی پذیرائی کرد، امّا چون دریافت که سیّد قصد دارد پادشاه ایران را به ریاست اتحادیه منصوب کند، او را مسموم کرد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
لاوازیه کیست؟«آنتوان لوران دو» کاشف و دانشمند شیمی، فیزیک و اقتصاددان فرانسوی(1794-1743م) از بنیانگذاران شیمی نوین و بانی نامگذاری عناصر و مواد شیمیایی است. لاوازیه هوا را تجزیه کرد و عناصر تشکیل دهنده آن را شناخت و بدین وسیله گاز اکسیژن را کشف کرد و لزوم و اهمیّت آن را در فرایند احتراق نشان داد و به باز ساختن هوا از عناصر اوّلیه آن موفّق شد.
این کشف لاوازیه، دانش«ترموشیمی» را پایه گذاشت. وی قانون پایداری مادّه را بدین سان اظهار کرد:«هیچ چیز از بین نمی رود و هیچ چیز به وجود نمی آید، بلکه مادّه پیوسته تغییر شکل می دهد» وی همچنین آب را تجزیه و سپس آن را از عناصر اولیه اش باز ساخت. در فیزیک، نخستین اندازه گیریهای کالوریمتری را انجام داد. در مقام عضویت در«انجمن رواج سیستم متری» کارهای او در تنظیم و ترویج دستگاه متری با ارزش است. روش بررسی و تحقیق لاوازیه در وزن کردن مواد و عناصر شیمیایی، او را به این نتیجه رسانید که عناصر و مواد شیمیایی در ترکیب، وزن خود را از دست نمی دهند. این کشف در پیشرفت شیمی اثری بسیار گذاشت. لاوازیه افزون بر تاثیر در پیشرفت دانش شیمی و فیزیک، در مسائل اقتصادی و مالی نیز بررسیهایی داشت و در مقام مدیریت بانک اعتبارات فرانسه، از تورّم وپول پیشگیری کرد.
لاوازیه در زمان انقلاب کبیر فرانسه، از سال 1789تا 1794م. به هواداری از رژیم مشروطه سلطنتی برخاست و از این رو، به دست انقلابیان دستگیر و پس از محاکمه با گیوتین اعدام شد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
مختصری در معرّفی مرحوم کافی توضیح دهید؟آن مرحوم از واعظان و خطیبان صادق و خدمتگزار بود و در راه تبلیغ و ارشاد بسیار می کوشید ویژگی او توسّل پیگیر به حضرت ولیّ عصر، امام زمان«علیه السلام» و برانگیختن توجّه مردم به آن حضرت بود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
جُنید بغدادی کیست؟ابن محمّد بن جنید خزاز زجاج، مکنّا به ابوالقاسم، از عارفان و صوفیان بنام و عالمان دین بود. مولد و منشا و وفاتش به بغداد بود. اصل او از نهاوند است و به «قواریری» مشهور گردید. او را پیشوای مذهب صوفیه می دانند، زیرا تصوّف او با قواعد کتاب و سنّت سازگار و از عقاید سخیف، مصون و از شبهه های غلات برکنار و از آنچه موجب ناسازگاری با شرع باشد، به دور است. از سخنان اوست که:«روش ما با کتاب و سنّت مضبوط و منطقی است. هر کس قرآن به حفظ نداشته باشد و حدیث ننویسد، قابل اقتدا نیست.»
در فقه، شاگرد سفیان ثوری یا ابوثور ابراهیم بن خالد بود و نسبت او در عرفان به حارث سری سقطی می رسد. سخنان وی در عرفان و اصول طریقت مشهور است. وی به سال 297یا 298ق. در 91 سالگی در بغداد درگذشت و در مقبره شونیزیه دفن شد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
حَلاّج کیست؟حسین بن منصور بیضاوی از سران صوفیه است که با جُنید بغدادی معاصر بوده است. صوفیان به وی ارادتی بسیار دارند و او را دارای مکاشفات کرامات می دانند. سخنانی غریب به او نسبت داده اند سخنان و ادعاهای او موجب شد تا در سال 307ق. حامدبن عبّاس وزیر مقتدر عبّاسی به حکم علمای عصر، دستور دهد وی را هزار تازیانه زنند و دست و پایش را ببرند و جسدش را در آتش بسوزانندو خاکسترش را در دجله ریزند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
جناب حمزه، عموی پیامبر«صلی الله علیه وآله» در کدام جنگ کشته شد؟او در جنگ اُحد به شهادت رسید و ماجرای هند، مادر معاویه، که جگر حضرت حمزه را درآورد و در دهانش جوید، در همین جنگ روی داده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
الکسیس کارل کیست؟دکتر الکسیس کارل، فیزیولوژیست و جراح و زیست شناس فرانسوی در 28ژوئن 1873م. در«سن فواللیون» فرانسه متولّد شد. در 1905م، به آمریکا رفت و مدّتی در آن جا کار می کرد و سرانجام در 5نوامبر 1944م. در پاریس بدرود حیات گفت. از او کتاب به نام نیایش در دست است که به وسیله دکتر علی شریعتی ترجمه شده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
شهید اوّل، دوم، سوم و چهارم کیانند؟سه عالم شهید شیعه، شهید اوّل و شهید ثانی و شهید ثالث، عبارتند از:
شهید اوّل: مرحوم فقیه عالی مقام، محمّد بن مکّی جبل عاملی که «شهید اوّل» لقب یافته است. او یک سال در شام حبس بود و ظرف یک هفته در زندان، کتاب اللمعة را نوشت که کتابی مختصر و در همان حال جامع فقهی است با این که تنها کتاب فقهی مرجع او، مختصر علاّمه بود. آن بزرگوار را به شهادت رساندند و سپس به دار آویخته، بدنش را سوزاندند.
شهید دوم: فقیه و عالم بزرگوار، مرحوم شیخ زین الدین جبل عاملی که به «شهید ثانی مشهور است». وی را پس از این که یک ماه و چند روز حبس کردند، به شهادت رساندند. کتاب شرح لمعه، از کتابهای ارزشمند فقهی و درسی طلاّب دینی، نوشته اوست. شهید سوم: مرحوم قاضی نورالله، که صاحب کتاب شریف احقاق الحق است. او را «شهید ثالث» لقب داده اند.
این سه شهید از فقهای بزرگ شیعه اند. و آیت الله سید محمد باقر صدر را نیز شهید رابع گفته اند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
شَدّاد که بود؟شَدّاد بن عاد، پادشاهی بود که دعوی خدایی کرد و بهشت بساخت و این بدین سبب بود که داوود پیغمبر«علیه السلام» که در روزگار او می زیست، وی را به پرستش خدای یگانه فرا خواند و وعده بهشت داد. او گفت:«من خود در این جهان بهشتی برآرم چون بهشت خدای وی.» قصری بساخت که یک خشت آن از زر و خشت دیگر از سیم و باغی در آن به پا ساخت که بر و بار درختانش جواهر بود و به جای خاک، عنبر و مشک و زعفران در آن جا ریخت و به جای آب و ریگ، در جویها عسل و شیر و لؤلؤ و مرجان به کار داشت. آن گاه که قصور و باغها به پایان رسید، چون خواست به تماشای آن از اسب فرود آید، پایی بر زمین و پایی در رکاب، عزرائیل جان او بستد. گویند که مملکت او ساویه نام داشت و قصور و بساتین او را بهشت شَرّاد و بهشت ارم و ارم ذات العماد نام دادند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
شمربن ذی الجوشن از چه قبیله ای بود؟شمربن ذی الجوشن- که لعنت و عذاب خدا بر او باد- از قبیله کلابیه بود و مادر حضرت ابوالفضل«علیه السلام»، یعنی فاطمه ام البنین نیز از همان قبیله است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
شّریح قاضی کیست؟شریح بن حارث بن قیس بن جهم بن معاویه، یا حراث بن منتجع کندی، قاضی معروف کوفه بود که او را برای مهارت در امر قضاوت مَثَل زنند. وی در اصل، یمنی بود و عمربن خطاب او را به قضای کوفه گماشت و مدّت شصت سال به شغل قضاوت اشتغال داشت جز در ایّام عبدالله زبیر که سه سال این کار را ترک کرد. در ایّام حجّاج از این شغل استعفا کرد و دیگر خانه نشین بود تا بمرد.
وی صد، یا صدو هشت و یا صدو بیست سال عمر کرد و به سال 97یا 98ق. در کوفه درگذشت. امیرمؤمنان«علیه السلام» نیز او را در ایّام خلافت خود، در قضاوت بر جای گذاشت و یک بار بر او خشم گرفت و او را از کوفه اخراج و به «بانقیا» که ساکنانش همه یهودی بودند، تبعید کرد و دوباره باز گرداند. از امام صادق«علیه السلام» روایت است که چوه حضرت علی«علیه السلام» شریح را به قضاوت گماشت، با وی شرط کرد که هیچ قضاوتی نکند جز این که به عرض او برسانند.
برخی بزرگان شیعه او را مذموم می دانند؛ زیرا شایع است که وی به دستور عبیدالله زیاد فتوا داده است که چون حسین بن علی«علیه السلام» بر خلیفه وقت خروج کرده است، دفع او بر مسلمانان واجب است. ولی در کتب معتبر این خبر نیامده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
نخستین مسلمان ایرانی کیست؟نخستین مسلمان ایرانی، چنان که از تاریخ دریافته می شود، سلمان فارسی است. او در سالهای نخست هجرت، در مدینه به حضور پیغمبر اکرم«صلی الله علیه وآله» رسید و اسلام آورد. سلمان، ایرانی و پدرش مردی دهقان بود و از کودکی همچنان در جست و جوی دین آسمانی بود و در این راه سختیها چشید و رنجها برد و به عنوان برده فروخته شد تا سرانجام به مدینه در آمد و به حضور پیامبر اسلام«صلی الله علیه وآله» شتافته، مسلمان شد.
سلمان فارسی مقامش در اسلام بالا گرفت و از حضرت پیامبر اسلام«صلی الله علیه وآله» استفاده ها برد و در کمال ایمان کارش به جایی رسید که در روایت است:«برای ایمان ده درجه است و سلمان در درجه دهم است.»(6) و از نظر علمی، امام صادق«علیه السلام» درباره اش فرموده است:«سلمان علم اوّل و آخر را دریافت و او چون دریایی بود که هر چه از او بردارند تمام نمی شود.» و نیز از آن حضرت نقل است:«سلمان فارسی نگویید، بلکه سلمان محمّدی بگویید.» و پیامبر«صلی الله علیه وآله» درباره اش فرمود:«سلمان از خاندان ماست.»

« بخش پاسخ به سؤالات »
6) امالی شیخ طوسی؛ الاختصاص؛ الاحتجاج.
رستم کیست؟رستم(=رستهم، روستم، کشیده بالا، بزرگ تن، قوی اندام) پسر زال، جهان پهلوان ایران، از مردم زابلستان و دارای توانایی جسمانی شگفتی بوده است. وی به چند تن از پادشاهان کیانی(یعنی کیقباد، کیکاوس، کیخسرو) خدمت کرد، دیو سفید را در مازنداران کشت و کیکاوس را رهانید و گروهی از دیوان دیگر را به خاک افکند. است غول پیکرش،«رخش»، همه جا با او بود. اسفندیار با او جنگید، ولی مغلوب وی شد. سرانجام،«شغاد»، برادر رستم، به حیله او و رخش را به گودالی پر از نیزه و شمشیر کشانید. رستم در دم مرگ تیری از کمان رها کرد و شغاد و درختی را که بدان پناه برده بود، بر هم دوخت. برخی محققان رستم را همان«گندفر»،پادشاه سکستان(=سیستان) دانند و برخی این ادعا را رد کرده اند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
ابن سبا کیست؟ابن سبا، شخصیّتی نیمه افسانه ای است که گویند یهودی بوده و اسلام آورده است. او همان عقاید گزافه ای که در هنگام یهودیگری درباره یوشع داشت، در اسلام بر علی«علیه السلام» بست و پایه گذار غالی گری شد. آورده اند که حضرت علی«علیه السلام» ابن سبا را به سبب عقایدش به مدائن تبعید و پیروانش را مجازات کرد. پس از شهاد حضرت، ابن سبا به کوفه آمد و گفت:«من می دانم که علی«علیه السلام» نمرده است و نخواهد مرد تا عرب را به شمشیر و تازیانه راه برد.» و می گفت:«علی«علیه السلام» هم اکنون نجوای ما را می شنود.»
برخی محققان وجود تاریخی ابن سبا را منکر شده و بر ساختن چنین شخصیّتی را به تعصّب یمنی راویان منتسب کرده برخی دیگر ابن سبا را همان ابن الوداء و عمار یاسر دانسته اند که این نظریه درست نیست. به هر حال، ابن سبا دارای وجود تاریخی داشته یا نه نتیجه گیریهایی که برخی قدما. مستشرقان از نسب یهودی او کرده و تشیع را از یهودیگری متاثر دانسته اند یکسره غیر علمی و نادرست است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
کتاب «آیات شیطانی» سلمان رشدی درباره چیست؟در حقیقت، نوشتن کتاب آیات شیطانی حرکتی است مرموز برای درهم شکستن قداست اسلام، خلط وحی با اوهام شیطان، جلوه دادن پیامبر گرامی اسلام به صورت انسانی درگیر با امور مادّی(معاذالله) و به دور از ارزشهای معنوی و ترسیم قرآن کریم به عنوان کتابی چون کتابهای شعر و قصّه.
تدوین کتاب آیات شیطانی، حرکتی سطحی و تنها نوشتن یک کتاب داستان نبوده است. بلکه نقشه ای اساسی و از پیش طرح شده از سوی روباه پیر، انگلستان، بوده است. این کار، عمق دشمنی آنان را با اسلام هویدا ساخت و این که چگونه آنان از اسلام و به ویژه از نظام جمهوری اسلامی ایران سیلی خورده اند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
ویلیام جمس کیست؟ویلیام جمس، فیلسوف و روان شناس آمریکایی است، وی در 1842م. تولّد یافته و در سال 1915م. از دنیا رفته است. او نخست فیزیولوژی و تشریح و سپس روان شناسی و فلسفه تدریس می کرد. ویلیام جمس، نظریه پراگماتیسم(=اصالت عمل، مذهب) را از پیرس اقتباس کرد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
عُتبه کیست؟در تاریخ اسلام چند کس به نام«عتبه» معروفند. که در زیر می آیند:
1. عُبنة بن ابی سفیان برادر معاویه که در مصر به هلاکت رسید.
2. عُتبة بن ابی لهب که به نفرین پیغمبر«صلی الله علیه وآله» شیر او را پاره کرد و هلاک شد.
3. عُتبة بن ابی وقاص و این همان ملعونی است که در جنگ اذحد پیشانی پیامبر«صلی الله علیه وآله» را با سنگ شکست و در همان سال به نفرین پیامبر«صلی الله علیه وآله» هلاک شد.
4. عُتبة بن حفص منافق، معروف به احمق مطاع.
5. عُتبة بن غزوان بن جابر بن وهیب الحارثی، بانی شهر بصره صاحبی قدیم الاسلام.
6. عُتبة بن ربیعه بن عبد شمس مکنّا به ابوولید، از بزرگان قریش در عصر جاهلی. و در جنگ بدر با مشرکان بود به قتل رسید.

« بخش پاسخ به سؤالات »
زید بن حارثه که بود؟او پسر خوانده و صحابی پیامبراسلام«صلی الله علیه وآله» بود زیدبن حارثه برده ای بود که خدیجه به پیامبر«صلی الله علیه وآله» هدیه داد. پدرش، حارثه، برای آزاد کردنش به مکّه آمد، ولی زید جدایی از حضرت را نپذیرفت و آن حضرت نیز او را آزاد کرد و به فرزندی برگزید. زید از نخستین کسانی بود که به اسلام گروید و در جنگهای بدر، اُحد، خندق و شرکت کرد و سرانجام در غزوه موته به شهادت رسید.

« بخش پاسخ به سؤالات »
نام همسر زُهیربن قین چه بوده است؟نام همسر زهیربن قین، دلهم بنت عمرو است. چون پیک امام حسین«علیه السلام» در راه بازگشت از حج به سوی عراق، بر زهیر وارد شد و گفت:«ای زهیر! حسین«علیه السلام» تو را می خواند» زهیر مبهوت شد و سخنی نگفت. همسرش رو به او کرد و گفت:«ای زهیر! پسر پیغمبر تو را می خواند و اجابت نمی کنی؟! برخیز و نزد او رو، سخنش را بشنو و سپس هر چه خواهی برگزین.»
زهیر خدمت امام«علیه السلام» رسید. انقلابی در او پدید آمد و در سرانجام، روز عاشورا در رکاب امام حسین«علیه السلام» به شرف شهادت نایل گشت.

« بخش پاسخ به سؤالات »
احادیثی که به عنوان پیشگویی درباره انقلاب اسلامی و رهبر انقلاب ما در آنها سخن به میان آمده نام ببرید؟قبلاً باید به این نکته توجه داشت که احادیثی که نوشته می شود نظر به اینکه در آنها نام صریح رهبر انقلاب اسلامی ما برده نشده صد در صد تطبیق آنها قطعی نیست ولی مضمون آنها مضمونی است که به ذهن نزدیک می رسد که ارتباط به انقلاب اسلامی و رهبریت آن داشته باشد. اکنون به قسمتی از این گونه احادیث توجه فرمائید.
«عن ابی الحسن الاول«علیه السلام» قال رجال من اهل قم یدعو الناس الی الحق یجتمع معه قوم کزبر الحدید لاتزلهم الریاح العواصف و لایملون من الحرب و لایجبنون و علی اللَّه یتوکلون و العاقبه للمتقین؛(7) از امام سجاد«علیه السلام» روایت است که فرمود: مردی از اهل قم (خواهد آمد) که مردم را به حق دعوت می کند گروهی با او اجتماع می کنند که (در صلابت و استحکام ایمان مانند پاره های آهن می باشند تند بادها و طوفان ها آنان را نمی لغزاند و از جنگ خسته نمی شوند و از (دشمنان) نمی ترسند و تنها بر خدا توکل می کنند و عاقبت (فرجام نیکویی) از آن پرهیزکاران است».
حدیث دیگر:
«و روی بعض اصحابنا قال کنت عند ابی عبد اللَّه«علیه السلام» جالسا اذ قرء هذه الایه... وعد اولیهما بعثنا عبادا لنا اولی باس شدید فجاسوا خلال الدیار و کان وعدا مفعولاً فقلنا جعلنا فداک من هولاء فقال ثلاث مرات هم و اللَّه اهل قم؛(8) وقتی موعد اولین نوبت فساد شما یهودیان رسید افرادی را از بندگان خویش که دارای قدرت و شدت باشند بر شما می فرستیم تا در دل خانه ها نفوذ کنند و این وعده ای است که انجام خواهد شد، گفتیم فدایت شویم اینان چه کسانی می باشند؟ آن حضرت سه مرتبه فرمود آنان به خدا سوگند اهل قم می باشند».
در این حدیث چنین آمده که پس از طغیان و سرکشی و فساد یهودیان خداوند افرادی از، اهل قم را به درون خانه هایی که آنان در آنها سکونت دارند (برای سرکوبی آنان خواهد فرستاد این بیان که گروهی از اهل قم برای سرکوب یهودیان به محل سکونت آنان در مناطق یهودی نشین اعزام می شوند مطلبی بوده که در گذشته مناسبتی برای آن به ذهن نمی رسیده است اما اکنون که رفتن پاسداران عزیز ما به سوریه و لبنان و حرکت به قدس و جنگ با اسرائیل مطرح است این مطلب اعجازآمیز بوده و تجلی خاصی دارد.
روایت دیگر:
«قال رسول اللَّه یخرج الناس من المشرق فیوطئون للمهدی یعنی سلطانه.(9)
در این حدیث از پیامبر اسلام روایت شده که فرمود گروهی از مشرق زمین قیام می کنند و زمینه را برای سلطنت و ظهور حضرت مهدی«علیه السلام» فراهم می آورند.
امید است این انقلاب اسلامی ما که تنها انقلابی است در سطح جهان که هدف آن استقرار نظام اصیل اسلام و تعالیم مذهب تشیع در سطح جهان است همان انقلابی باشد که در حدیث مذکور آمده که زمینه ساز ظهور حضرت مهدی و حکومت عدل جهانی آن گرامی باشد.
حدیث دیگر:
«عن ابی جعفر«علیه السلام» انه قال کانی بقوم قد خرجوا بالمشرق یطلبون الحق فلایعطونه ثم یطلبونه فلایعطونه فاذا راوا ذلک وضعوا سیوفهم علی عواتقهم فیعطون ماسا لوا فلا یقبلونه حتی یقوموا و لا یدفعونها الا الی صاحبکم قتلاً هم شهداء اما انی لوا درکت ذالک لا بقیت نفسی لصاحب هذالامر؛(10) و نیز از امام باقر«علیه السلام» است که فرمود گویا من قومی را می بینم که در مشرق برای طلب حق قیام کردند ولی حق آنان به آنان داده نمی شود آنان طلب حق می کنند ولی دشمنان آنان از ادای، حق آنها امتناع می ورزند وقتی این وضع را مشاهده می کنند سلاح خویش را بر شانه هایشان گذاشته (مسلح می شوند) وقتی دشمن این وضع را می بیند حاضر به ادای حق آنان می شود ولی اینان نمی پذیرند و قیام می کنند و این را (حکومت را) جز به صاحب شما (امام زمان علیه السلام) نخواهند سپرد.
کشته های آنان شهید خواهد بود...».

« بخش پاسخ به سؤالات »
7) بحار الانوار، ج 60، آیه 21.
8) بحارالانوار، ج 60، ص 216.
9) بحارالانوار، ج 51، ص 87.
10) بحارالانوار، ج 52، ص 243.

چاپ

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی