صفات خداوند / ثبوتیه / ذاتیه

پرسشپاسخ
اگر مرگ سرنوشت حتمی موجودات است، چرا خدا نمی میرد؟اساساً این درست نیست که بگوییم: سرانجام هر موجودی - بطور مطلق - مرگ است، بلکه صحیح این است که: سرنوشت حتمی همه موجودات زنده عالم امکان که در قلمرو پدیده های و آفریده های الهی قرار دارند، مرگ است و این امر، هرگز شامل خداوند حیّ حیات بخش نمی شود. زیرا، حیات و هستی، عین ذات اوست و از کسی حیات نمی گیرد. برخلاف موجودات زنده ای که وجود و حیات خود را از خداوند گرفته اند.

« بخش پرسش و پاسخ »
آیا خداوند می توانست بشر را بهتر از این خلق کند؟ اگر می توانست چرا نکرده و اگر نمی توانست چگونه می گوئیم خدا قادر است؟با توجّه به صفات کمالی که از خداوند هست می دانیم که آنچه خداوند آفریده است مقتضی ترین و شایسته ترین شکل ممکن بوده است زیرا خداوند از جهت علم و آگاهی نقص و کمبودی ندارد و از جهت قدرت و توان نیز محدودیتی در ذات اقدس وی یافت نمی شود و حکمت او هم مقدری ندارد نتیجه ی آن این که بهتر و شایسته تر از آنچه خداوند آفریده است ممکن نیست تا قدرت به آن تعلّق گیرد.

« بخش پرسش و پاسخ »
علم خداوند به گناهان آیا علّت گناه نمی باشد؟خداوند علم پیدا می کند که انسانی که گناه انجام خواهد داد از روی اختیار و براساس گزینش و انتخاب خویش گناه انجام می دهد. پس علم خداوند به گناهان انسان، علم به شرط اراده و اختیار است خداوند می داند که انسان با توجّه به شرائط حاکم بر خودش از روی اراده و اختیار گناه خواهد کرد چنین علمی علّت ارتکاب گناه نیست و اگر خداوند چنین احاطه علمی بر اعمال انسان نداشته باشد نقص است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
فرق بین اِله و اللَّه چیست؟اِله به معنای معبود است خواه حق و خواه باطل جمع آن آلهة لکن اللَّه نام خاص است برای ذات واجب الوجود، به لحاظ جامعیّت صفات ذاتیه و نعوت کمالیّه در حضرت علم و عین و در مرتبت افعال و آثار یعنی کسی که پرستش حق او است چه او بر آفرینش اشیاء و حیات بخشیدن به آنها و تفضّل به آنها به انواع نعمت ها آنچنان که او را مستحق پرستش کند توانا است. پس این نام(مفهوماً) جامع همه صفات کمال و شامل همه اسماء دیگر حضرت باری تعالی می باشد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
اگر خداوند دارای علم و قدرت بی نهایت است پس چرا دو فرشته بردوشهای انسانها نهاده است؟خداوند دارای علم و قدرت غیرمحدود و گسترده است ولی سنّت وی بر این است که علل و عوامل در جهان در کار باشد و همانگونه که علل و عوامل در جهان طبیعی دست اندرکارند در عوالم ماوراء طبیعت مانند عالم فرشتگان این اصل نیز حاکم است و همانگونه که تأثیر علّت و معلول در طبیعت منافات با علم و قدرت خداوند ندارد وجود فرشتگان برای نوشتن اعمال و محاسبه در قیامت نیز با علم گسترده ی وی منافات ندارد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
خداوند که بر هر کاری توانا است و همه چیز را می داند پس چرا ملائکه را برای نوشتن کارهای انسان مأمور کرده است؟اینکه حوادث و پدیده های جهان بر اساس علل و عوامل طبیعی به وجود می آیند منافات با قدرت و علم غیرمحدود خداوند ندارد اراده و مشیت و حکمت الهی چنین تعلّق گرفته است که پدیده ها و کارهای جهان از طریق جریان علل و عوامل وقوع یابند و نظام علل و معلول در تمام امور هم امور مادی و هم امور متافیزیکی که از قلمرو احساس انسان بیرون است حاکم می باشد و این مانند آن است که خداوند قدرت دارد به ما بدون تلاش و کار روزی دهد. ولی مشیّت و حکمت الهی بر این تعلّق گرفته که باید تلاش کنیم و از این رهگذر به روزی دست یابیم.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا خداوند قادر است یک منبع نیرویی بسازد که قدرت آن از خدا بیشتر باشد؟موضوعی که در پرسش ذکر شده از چیزهایی است که محال است وجود پیدا کند و همان طوری که نمی شود کره زمین را با همین اندازه فعلی داخل تخم مرغ با همان اندازه ای که دارد قرار دارد. همچنین نمی شود خدا یک منبع نیرویی بسازد که قدرت آن از خدا بیشتر باشد چرا که لازمه آن این است که مخلوق و آفریده خدا موجب عجز و ناتوانی او گردد. در صورتی که عجز و ناتوانی در مبدء جهان که بی نهایت کامل است مفهوم ندارد. خداوند متعال قادر علی الاطلاق است و قدرت او به هر چیز ممکنی تعلّق می گیرد و چنانچه قدرت پروردگار به چیزی تعلّق نگرفت نقص از خود آن چیز است و آن عقلاً محال است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چطور ممکن است که خداوند در یک لحظه به تمام کارهایی که در این دنیای بزرگ اتّفاق می افتد آگاه باشد؟قبلاً باید به این نکته توجّه کامل داشته باشیم. برای خداوند دو رو نزدیک آینده و گذشته مفهومی ندارد بلکه از همه ی موجودات به طور یکسان آگاه و با خبر است زیرا او به همه چیز محیط است و تمام جهان با همه ی گستردگی آن یک جا نزد خدا حاضر است او وجودی ازلی و ابدی است و همیشه بوده و خواهد بود و هیچ مکانی و زمانی از او و علم او خالی و دور نیست.
کسی که همیشه در همه جا حاضر است گذشته و آینده و دوری و نزدیکی درباره او مفهومی ندارد طبعاً از همه چیز با خبر است و چیزی از او پنهان نمی ماند.
و از طرفی وقتی نگاهی به این جهان هستی می کنیم آثار نظم و حکمت و علم و قدرت خدا را در کوچک ترین اجزاء و بزرگ ترین آنها به روشنی ملاحظه می کنیم این نظام حیرت انگیز دلیل روشنی است بر اینکه جهان پهناور دارای مبدئی است که مطابق نقشه و برنامه دقیق و کاملاً حساب شده ای طرح آن را ریخته است و با توجّه به اینکه هر دستگاه نظم از وجود یک مبدأ علم و قدرت خبر می دهد ثابت می شود که پدید آورنده این دستگاه از تمام جزئیات کار خود قبلاً با خبر بوده است چگونه ممکن است مخترع ساعت از وضع چرخها و جزئیات حرکات آنها بی خبر باشد با اینکه تمام آنها را با حساب دقیق قبلی طرح ریزی کرده است خداوند در قرآن می فرماید: «الایعلم من خلق و هوالطیف الخبیر؛(1) آیا کسی که آفریدگار است ممکن است از آفریده های خود بی خبر باشد در حالی که او تمام دقائق را می داند»

« بخش پاسخ به سؤالات »
e
1) سوره ملک، آیه 4.
چرا قدرت بر محال تعلّق نمی گیرد؟این که قدرت بر محال تعلّق نمی گیرد نه از جهت نقض و محدودیّت در قدرت است بلکه از جهت قابلیّت نداشتن محل برای این است که در قلمرو قدرت قرار گیرد چه این که اگر قدرت بر محال هم پیدا شود مستلزم اجتماع نقیضین است توضیح اینکه چیزی که محال است به این معنی است که قابلیّت وجود ندارد و اگر قدرت بر محال تعلّق گیرد لازمه اش این است که قابلیّت وجود داشته باشد و یک چیز هم قابلیّت وجود داشته باشد و هم نداشته باشد این تناقض است و محال می باشد بنابراین تعلّق قدرت بر محال، محال است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
e
اگر خدا عالم به کردارهای ماست، پس ما نباید مسؤول باشیم؟خداوند بر همه کارهای بندگان آگاه است حتّی قبل از آنکه آن کار وجود خارجی پیدا کند و انسان در فکر آن باشد باز خدا آن را می داند: «یعلم خائنة الاعین و ما تخفی الصدور؛(2) خدا حرکت خیانت آمیز دیدگان را و آنچه در سینه ها نهان است می داند».
این مطلب صحیح است و لکن این نتیجه گیری که پس کارهای خوب و بد ما به دست ما نیست صحیح نمی باشد زیرا آگاهی و علم خدا نسبت به کارهای جزئی و کلّی ما منافاتی با اراده و اختیار ما ندارد اعمال خوب و بد ما به اراده ی خود ما انجام می گیرد و خدا هم همانطور آنها را از پیش می داند یعنی آگاه است که ما در دنیا می آییم و به اراده و اختیار خود کارهای خوب یا بد را انجام می دهیم بدیهی است که این علم و آگاهی به هیچ وجه اراده و اختیار را از ما نمی گیرد.
انسان وقتی در برابر عمل و کاری قرار می گیرد خودش را فاعل و مختار و با اراده می بیند یعنی هم می تواند انجام دهد و هم می تواند ترک کند و همین اراده ای که در خود احساس می کنیم دلیل روشنی است که افعال ما منتسب به خود ماست.

« بخش پاسخ به سؤالات »
e
2) سوره غافر، آیه 19.
اگر هیچ امری بدون اذن الهی انجام نمی پذیرد اذن حق تعالی به معاصی چگونه ممکن است؟اذن به دو گونه است:
1. اذن تشریعی؛
2. اذن تکوینی.
اذن تشریعی به معنی ترخیص است مانند اینکه می گوئیم خداوند از نظر حکم شرعی در آب خوردن اذن داده یعنی آب خوردن حلال و مورد ترخیص شارع مقدّس است.
اذن تکوینی نسبت به یک موجود این است که خداوند از پدید آمدن آن جلوگیری نکند اینکه گفته می شود که پدید آمدن هر موجودی به اذن خداست به این معنی است که تحقق هر شی ء به مشیّت الهی است و اگر بخواهد از ایجاد هر چیز(که مشیت وی تعلّق بگیرد) جلوگیری می کند بنابراین هر چیزی که به وجود می آید به اذن خداست یعنی خداوند برای تحقق آن مانعی قرار نداده است اذن خداوند به معاصی از این قبیل است یعنی با اینکه خداوند اذن تشریعی نسبت به معاصی نداده و معاصی کارهایی هستند که انجام آنها حرام بوده و خداوند نسبت به آنها راضی نیست ولی براساس مصالحی که در رابطه با آفرینش انسان و تکامل اختیاری وی وجود دارد از انجام معاصی مانع نمی شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
e
چرا خداوند ازلی است و جهان حادث است؟اینکه خداوند وجودی است ازلی و قدیم چون هستی و تمام کمالات هستی عین ذات او است او ذاتاً واجد هر گونه کمال است و چیزی که ذاتش عین هستی است همواره بوده و ازلی است و موجودی حادث می باشد که از خود، هستی ندارد و وابسته به هستی بخش است. هر موقع هستی بخش و خالق به او افاضه هستی کرد او موجود می شود و هر موقع هستی از او باز گرفت معدوم خواهد بود و موجودات جهان چنین می باشند و دلیل بر اینکه جهان حادث می باشد این است که پدیده های آن متغیر هستند موجودی از بین می رود و موجودی دیگر جایگزین آن می شود وقتی پدیده ها چنین هستند مجموعه ی جهان هم قدیم نخواهد بود. چون مجموع چیزی جز اجزاء نیست.

« بخش پاسخ به سؤالات »
e
اگر همه ی کارها به اراده ی خدا انجام می شود پس علل طبیعی چه کاره اند؟اینکه همه ی کارها به اراده ی خدا انجام می شود معنایش این نیست که علل و عوامل طبیعی در جریان نیستند و کارها مستقیماً به اراده ی خداوند انجام می گیرد بلکه معنایش این است که علل و عوامل طبیعی به اراده ی خداوند تأثیر می کنند و سنّت الهی بر این قرار گرفته است که پدیده های جهان از رهگذر اسباب و علل طبیعی به وجود آیند چنانکه در حدیث آمده: «ابی اللَّه ان یجری الا مور الا باسبابها؛ خداوند نخواسته است که امور عالم از غیر مسیر اسباب وقوع پیدا کند» بنابراین اعتقاد خدا پرستان به اینکه پدیده های آفرینش به مشیت و خواست الهی به وجود می آید لازمه اش انکار علل طبیعی نیست بلکه خداپرستان معتقدند که تأثیر اسباب و عوامل از خدا است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
e
با توجّه به اینکه ما همه ی جهان را با عقل خود می سنجیم و به نظر ما خدا نمی تواند جمع بین نقیضین را انجام دهد باز به طور قطع می توانیم بگوییم خدا بر محال قدرت ندارد؟مسأله ی محال بودن اجتماع دو نقیض از مسائل روشن و بدیهی است که عقل آن را درک می کند و اگر ما عقل خویش را در این زمینه، از کار بیندازیم و در این مورد هم نسبت اشتباه به عقل دهیم دیگر نمی توان در هیچ چیز در زندگی اطمینان پیدا کرد زیرا هر چیزی که در خارج واقع می شود(در صورتی که اجتماع نقیضین ممکن باشد) با اینکه می بینیم هست باید احتمال دهیم نباشد در مورد خداوند متعال احتمال دهیم که هم وجود ندارد و هم دارد در این صورت اساس حقایق زندگی به هم می خورد و حتّی انسان نمی تواند اطمینان به هیچ چیز پیدا کند.
و اگر انسان توجّه کند بدیهی ترین مسائل در نظر وی این است که دو چیز که نقیض یکدیگر هستند نمی توانند با یکدیگر اجتماع کنند مثلاً یک صفحه کاغذ در آن لحظه که کاملاً سفید است در همان لحظه کاملاً سیاه هم باشد.
وقتی این حقیقت روشن شد به این نتیجه می رسیم اینکه می گوییم قدرت خداوند بر محال تعلّق نمی گیرد از ناحیه عجز و ناتوانی وی نیست بلکه از نظر قابل نبودن زمینه است و اصلاً به کار بردن کلمه قدرت در چیزهایی صحیح است که امکان پذیر باشد و در محالات کلمه ی قدرت اصولاً به کار نمی رود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
e
اینکه خداوند به وسیله فرشتگان به پیامبران وحی نازل می کند یا قبض ارواح می کند آیا معنای آن احتیاج خداوند چیست؟با توجه به این که ملائکه آفریدگان خدا هستند و هستی خویش را از خدا گرفته اند و از خود هستی ندارند و در بقاء هستی هم مانند اصل هستی نیازمند به او هستند پس در هر لحظه خداوند افاضه هستی به آنان می کند وقتی این حقیقت روشن شد ملائکه و فرشتگان هر کاری که انجام می دهند به نیروی خداست پس دیگر معنی ندارد بگوییم خداوند به آنان احتیاج دارد و چون خداوند متعال این جهان را جهان علل و عوامل قرار داده است و امور را بر طبق این نظام مقرر ساخته است و با اینکه علل و اسباب در جهان تأثیر می کند ما معتقدیم که تأثیر همه آنها مستند به خدا است و از خود هیچ استقلالی ندارند و مؤثّر مستقل در جهان هستی جز خدا کسی نیست فرشتگان هم در کار وحی نسبت به انبیاء و یا در کار قبض ارواح واسطه هستند و نقش آنان نقش سایر اسباب و علل است و خداوند قادر است که بدون آنان هم کار را انجام دهد ولی نظام آفرینش را این چنین قرار داده است که کارها طبق جریان اسباب صورت گیرد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
e
با توجّه به علم خداوند به سرانجام خوب و بد انسان ها، چرا آنان را به دنیا می آورد، آنگاه کیفر و پاداش می دهد؟اینکه با وجود آگاهی خداوند از آینده انسانها چرا آنان را به دنیا می آورد و از اینجا به بهشت یا جهنّم می برد و مستقیماً انسانها را به بهشت یا جهنّم نمی برد، پاسخ آن این است که عذاب انسانها جنبه کیفر دارد و کیفر در زمینه ای است که استحقاق کیفر برای شخص باشد در غیر این صورت عذاب و شکنجه دادن، ظلم و ستم محسوب می شود و چنانچه انسانها را قبل از آمدن به این جهان و بدون انجام دادن اعمال زشت به جهنّم ببرند بدون استحقاق آنها را عذاب کرده و این کار ظلم و ستم است که خدای عادل و مهربان از آن مبری و منزه است.
بنابراین خداوند انسانها را آفریده است تا در این جهان بر اساس اراده و اختیار خویش در مسیری که خداوند برای تکامل آنان معین کرده حرکت کنند و از این رهگذر شایستگی برای رسیدن به عالی ترین مراحل کمال یعنی قرب به خدا و دریافت عالی ترین بهره ها و موهبتها را پیدا کنند و دستیابی به این هدف جز به آمدن به این جهان و حرکت براساس اراده و اختیار در مسیر تکامل میسور نیست و کسی که برخلاف دستور خداوند عمل کند چون خداوند مولای حقیقی و هستی بخش و منعم او است از نظر عقل شایسته کیفر می شود و به دست خویش این استحقاق را برای خود فراهم می آورد.
متقابلاً هر که به دستورات خداوند عمل کند شایستگی دریافت بهره ها و سودها را که ثواب و پاداش الهی است پیدا می کند و آزمایشی که در مورد انسان مطرح است به همین معنی است که شایستگی و استعداد انسان براساس انتخاب و خواست و گزینش خود وی ظاهر گردد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
در قرآن آیه ای هست که می گوید «لیس کمثله شی ء» و یا اینکه در تورات آمده که خدا انسان را شبیه خود آفریده چگونه است؟همانگونه که در آیه ی شریفه آمده خداوند مثل و مانند ندارد و اینکه انسان را شبیه خدا بدانیم غلط است زیرا خداوند ذات - محدودی است که تمام کمالات را دار است و هیچگونه نقص و عجز و ترکیب و محدودیت در او راه ندارد و انسان سراپا نقص و ناتوانی و - ترکیب و محدودیت است و صفات انسان هم قابل قیاس با صفات خداوند نیست برخلاف صفات انسان که خارج از ذات و قائم به ذات است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا خداوند ازلی است؟خداوند وجودی است نامتناهی و غیر محدود و ذاتش عین هستی است و موجودی که ذاتش عین هستی است و از محدودیت منزه است آغاز و پایان نخواهد - داشت زیرا اگر آغاز و پایان داشته باشد معنایش این است که نبوده و بعد پیدا و ذاتی که هستی محض و عین هستی است نیستی در ذات او راه ندارد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
قبل از خلقت موجودات خداوند چه می کرد و آیا فیاض مطلق که دائماً از او فیض می تراود اگر مخلوقی نباشد این فیض چه می شود؟اگر قبل از خلقت و آفرینش برای خداوند فرض شود چنانکه از ظاهر بسیار احادیث استفاده می شود خداوند کاری نداشته است و خداوند ذاتش عین کمال است و هیچ گونه نقص و محدودیت و نیاز در ذات متعالی وی نیست بنابراین آفرینش موجودات در او هیچ اثری نمی گذارد چنین نیست که آفرینش موجودات انس گرفته و از نبودن آنها مثلاً دستخوش وحشت باشد و خداوند فاعل با اختیار است بنابراین این تعبیر که دائماً از خداوند فیض می تراود (نعوذ بالله مانند آنچه از کوزه برون می تراود) تعبیر درستی در مورد خداوند نیست و خلقت موجودات سودی برای آنها است نه برای خداوند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
اگر خدا خودش را می شناسد احتیاج به شناسایی دارد در این صورت خدا محتاج خواهد بود و اگر نشناسد نادان است و این هم درست نیست؟خدا خودش و همه چیز را می شناسد و احتیاج به شناخت ندارد زیرا شناخت خداوند عین ذات او است و جدای از ذات - نیست تا برای تکمیل ذات خود بدان نیاز داشته باشد.
توضیح اینکه شناخت و علم ما خارج از ذاتمان می باشد و ما ذاتاً نادانیم با شناختها و علومی که بتدریج برای ما پدید می آید به کمال بیشتر نزدیک می شویم ولی علم خداوند عین ذات او است در این صورت ذات او چیزی نیست و شناخت، چیز دیگر تا بگوییم ذات وی به شناخت نیاز دارد تمام کمالات در ذات خداوند هست و هیچگونه حد و نقض و عجز و ناتوانی در او تصور نمی شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا اعتقاد به اینکه از وقتی خداوند بود مخلوق هم بوده شرکت در ازلیت حق تعالی نیست؟از ظاهر بسیاری از احادیث و روایاتی که از پیامبر و امامان معصومین«علیهم السلام» رسیده استفاده می شود که جز خداوند هر موجودی در جهان مسبوق به نیستی است یعنی قبلاً نبوده و بعد پدید آمده است و بسیاری از احادیث دلالت می کند که ازلیت مخصوص خدا است و این سخن که گفته شود از وقتی خداوند بوده مخلوقات هم با او بوده اند برخلاف روایات مذکور است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
مبدأ قدرت خدا کجا است؟در این سؤال برای قدرت خدا مبدئی فرض کردیم و از اینجا سؤال دیگر پدید می آید و آن اینکه آیا هستی و علم و قدرت خدا می تواند مبدئی داشته باشد یا نه؟ اگر از پاسخ این سؤال آگاه شویم نوبت به پاسخ دوم نمی رسد.
پس بهتر است که به این سؤال دوم پاسخ گوئیم موجودات همه مخلوق و آفریده ی خدا هستند و هستی خویش را از خدا گرفته اند و این به خاطر این است که هر پدیده ای در هستی نیاز به پدید آورنده دارد آیا هستی که پدید آورنده و خالق موجودات است از کجاست؟
نخست باید بفهمیم که چرا موجودات در هستی به آفریننده نیاز دارند؟ این بدان لحاظ است که در ذات آنان هستی نیست پس موجود دیگری باید باشد که به آنان لحاظ است که در ذات آنان هستی نیست پس موجود دیگری باید باشد که به آنان هستی ببخشد و آن خدا است حال اگر موجودی باشد که هستی عین ذات وی باشد او دیگر به هستی بخش نیاز ندارد چرا که ذاتش عین هستی است و خداوند چنین است زیرا خداوند ذاتی است که هستی و قدرت و علم عین ذات او است با این وصف دیگر نمی توانیم هستی و علم و قدرت خدا مبدئی داشته باشد تا سؤال شود مبدأ کجاست و اگر هستی و قدرت و علم خداوند مبدئی داشته باشد تسلسل لازم می آید و از نظر فلسفه تسلسل(وجود علتها و معلولهای غیر متناهی غیر متناهی بدون اینکه به یک نقطه منتهی شود) محال و غیرممکن می باشد و چنانچه این توضیح شما را قانع نکرد باز ممکن است توضیح بیشتری برایتان بدهیم شما مطمئن باشید که این مسائل به منتهی درجه ی دقت و عمق از نظر فلسفی بررسی شده است و هر گونه ایراد و اشکالی که در اینگونه مسائل پیش آید پاسخ آن داده شده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا کاری که هنوز انجام نداده ایم خدا از آن خبر دارد یا نه؟علم خداوند غیر محدود است و همانگونه که خداوند از گذشته و حال اطلاع دارد از آینده هم اطّلاع دارد و اساساً خدا برایش زمان مطرح نیست او آفرینش زمان و محیط بر آن است دلیل اینکه خداوند حوادث آینده مطلع است این است که علم به وقایع آینده کامل است و اگر خدا این علم را نداشته باشد ذات او ناقص خواهد بود و خداوند از نقص مبرّی و منزه می باشد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
از نظر علمی باران از بخار آب دریاها و رودخانه ها است آیا علم خداوند در به وجود آمدن باران نقشی دارد؟هیچ پدیده ای از علم خداوند بیرون نیست و تمام پدیده های جهان به مشیّت و اراده ی خداوند متعال است ولی باید توجه داشت اینکه گفته می شود خداوند متعال تمام پدیده ها را ایجاد می کند معنایش این نیست که عوامل و اسباب طبیعی دخالتی ندارند خداوند چنین خواسته است که پدیده های جهان از رهگذر علل و عوامل طبیعی به وجود آیند بنابراین با اینکه باران از بخار دریاها تشکیل می شود ولی مشیت الهی است که از این طریق باران را نازل می سازد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا اینکه سارتر می گوید موجود کامل فاقد اراده و اختیار است صحیح است یا نه و اگر صحیح است با اینکه می گوئیم خدا آزادانه و صاحب اراده است تناقض دارد این تناقض را باید چگونه حل کرد؟از شما می پرسیم اگر دو نفر که کارهای را انجام می دهند یکی اراده و اختیار داشته باشد بطوریکه هرگاه بخواهد کاری را انجام دهد و هرگاه بخواهد انجام ندهد و دیگری اراده و اختیار نداشته و با انجام آن کارها یا عدم آن مجبور باشد کدامیک از آن دو نفر کامل و کدامیک از آنها ناقص هستند البته واضح است صاحب اراده و اختیار کامل و دیگری ناقص است.
بنابراین، این جمله(که موجود کامل فاقد اراده و اختیار است) غلط است بلکه موجود کامل یعنی موجود بی نقص آنست که همه صفات کمال که جمله آنها اراده و اختیار است داشته باشد. روی این حساب تناقضی هم پیش نمی آید چون خدا موجود کامل و صاحب اراده و اختیار است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا بشر بدون قدرت خدا از خود اختیاری دارد؟تمام هستی انسان در قبضه قدرت خداوند متعال است و انسان بدون قدرت خدا از خود هیچ قدرت و توانایی ندارد ولی مسئله ای که در اینجا مطرح است اینکه بشر آیا اختیار دارد یا آنکه تمام کارهای او بی اختیاری نداشته باشد عقاب الهی یک نوع بی عدالتی به شمار می آید و اینکه قدرت بشر از خداست و بشر بدون قدرت خداوند دارای قدرتی نیست با اختیار انسان منافات ندارد زیرا که بشر هستی و توانایی خویش را خداوند گرفته است و این به منزله سرمایه ای است که خداوند متعال در اختیارش گذاشته است اما استفاده از این سرمایه به اراده و اختیار کامل او انجام می گیرد و این قدرت اختیار و گزینش را هم خداوند به وی مباحت کرده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا آنچه انجام می دهیم به خواست خداست؟از جمله اعتقادات ما توحید افعالی است، به این معنا که هیچ فعلی بدون خواست خدا انجام نمی شود و او در کارش و آنچه در جهان واقع شود شریک ندارد. طبق چنین عقیده ای آنچه در جامعه بشری انجام می گیرد و فرد نیز انجام می دهد به خواست خداست. اما خواست خداوند در مورد افعال و کارهای انسان این است که را اراده، و اختیار انجام شود. و به همین جهت افعال انسان با تمام شرایطش(که از جمله آنها اراده است) تحت خواست و اراده خداست. این مطلب به لحاظ تکوین است. یعنی خداوند خلقت و آفرینش انسان به نحوی قرار داده که با اراده و انتخاب کار می کند. اما برخی انسانها گناه می کنند آیا گناه آنها به خواست خداست، پاسخ این است که از آن جهت که خداوند خواسته، انسانها با اراده و انتخاب خود اعمالی را انجام دهند، آن فعل به خواست خداست اما از آن جهت که خداوند به وسیله فرستادن رسول و دین از آن گناه نهی کرده است، آن عمل تحت خواست تشریعی خدا قرار نمی گیرد.
بنابراین اگر عمل انسان صالح باشد. آن عمل هم مطابق با خواست تکوینی و هم مطابق با خواست تشریعی خداست و اگر عمل گناه باشد خواست تکوینی خداوند هست و لکن به خواست تشریعی او نیست این که می گوئیم، خواست تکوینی، یعنی خداوند به انسان اراده داده تا اعمالش را چه خوب چه بد براساس اراده انجام دهد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
می دانیم سرچشمه حیات گیاه است، با توجه به اینکه گیاه از موجود غیرزنده سرچشمه می گیرد و تغذیه می شود پس می توانیم بگوئیم سرچشمه حیات از هم موجود غیر زنده می باشد و قابل پرستش نیست؟هر پدیده ای دارای چند علت است که یکی از آنها علت مادی است و دیگر علت فاعلی آن عبارت است از خداوند که هستی بخش و خالق آن است اینکه گفته می شود گیاه از موجود غیر زنده سرچشمه می گیرد اگر منظور این باشد که موجود غیر زنده ماده و منشأء پدید آمدن گیاه است مانعی ندارد ولی این دلیل نمی شود که علت فاعلی و عامل پدید آورنده موجود زنده حیات نداشته است.(دقت شود)
یکی از دلائل محکم عقلی بر اینکه موجود غیرزنده نمی تواند زنده را به وجود آورد این است که دهنده هر چیز نمی تواند فاقد آن باشد: مثلاً ظلمت و تاریکی نمی تواند نور بدهد جهل نمی تواند دانایی ببخشید و خلاصه هر چیزی که معطی چیز دیگر است باید خودش آنرا دارا باشد تا بتواند آنرا به دیگری بدهد بنابراین موجود غیر زنده نمی تواند زندگی ببخشد. و این یکی از بزرگ ترین دلیلها بر اثبات وجود خداست زیرا تاکنون هنوز رمز حیات و زندگی بر احدی روشن نشده است فقط معلوم است که حیات کمالی است برای موجودات زنده و ماده در ذاتش حیات ندارد و این دلیل است که حیات و زندگی از ناحیه ی خداوند به موجودات موهبت می شود.
... و حیات خداوند و عین ذات او است از این رو تنها خداوند است که مرگ - درباره اش مفهوم ندارد زیرا او عین هستی و حیات است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
اگر خداوند قدرتش نامحدود است پس چرا فرشتگان مأمور رسیدگی و مراقبت اعمال انسانها هستند؟همان گونه که جریان علل و عوامل طبیعی در این جهان با قدرت غیر محدود گسترده ی خداوند مخالف نیست مراقبت و رسیدگی - فرشتگان نسبت به اعمال انسانها هم با قدرت و توانایی غیر محدود الهی منافاتی ندارد و اساساً مشیت الهی تعلق گرفته است که جریان امور چه در نظام مادّی و چه در نظام معنوی براساس علل و عوامل باشد و در این جهان هم با اینکه خداوند، عالم و مطّلع بر اعمال انسانها، است فرشتگانی را بر ضبط اعمال انسان گماشته و مأمور ساخته است و چنانکه نوشتن اعمال توسط این فرشتگان دلیل عالم نبودن خداوند نیست محاسبه ی فرشتگان در قیامت نیز دلیل قادر نبودن خداوند نمی باشد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
E
آیا علم ازلی خداوند به بد کار شدن یا درست کار شدن انسان، اختیار را از آدمی سلب می کند؟
خداوند از ازل می دانست که فلان جانی در لحظه ای معیّن دست به جنایت می زند بنابراین هرگاه فرد جنایتکار اقدام به آن جنایت نکند، در این صورت به اصطلاح، علم خداوند خلاف از آب درمی آید و به قول خیام:
می خوردن من حق، ز ازل می دانست
گر، می نخورم علم خدا جهل بود
آنچه در پرسش پیرامون علم خداوند گفته شد کاملاً صحیح و منطقی است یعنی خداوند از ازل از، همه چیز آگاه بوده است ولی نتیجه ای که از آن گرفته شده(پس بشر در انجام هر نوع کار خود مجبور است) صد در صد باطل و بی پایه می باشد.
در این جا برای روشن شدن این حقیقت بیان دو نکته لازم است:
1. آزادی بشر در اراده و انتخاب هر نوع کاری که می خواهد انجام دهد، مورد اتّفاق همه خردمندان جهان است حتّی آنان که سنگ مجبور بودن بشر را به سینه می زنند و بشر را فاعل جبری مختار نما می دانند عملاً باین اصل اعتراف کرده خود و دیگران را در قسمتی از کارها فاعل آزاد و صاحب اختیار می دانند و لذا هر موقع از کسی مثلاً سخنان توهین آمیز بشنوند و یا فرزند خود را در انجام وظائف سست و تنبل مشاهده بنمایند، فوراً ناراحت شده و موضوع مجبور بودن توهین کننده یا فرزند را به دست فراموشی سپرده، شروع به داد و فریاد می کنند و متخلّف را به کیفر کردار خود می رسانند.
بنابراین باید بپذیریم که آن فرد جانی که مثلاً با ضربه چاقو انسانی را از پای در می آورد و یا میگساری که جامها را یکی پس از دیگری سرمی کشد، با آزادی و اختیار E
بدون جبر و فشاری که از درون خود یا خارج دست به این افراد مانند نفس کشیدن و هضم غذا یک امر غیر اختیاری و اجتناب ناپذیر است و چنان که گفته شد همان افرادی که روی یک سلسله خیال بافی اصل «آزادی اراده» را منکر شده اند، هنگامی که خود مورد تعدی و ستم قرار می گیرند، صد در صد تغییر عقیده و روش داده و از مقامات قضایی درخواست می کنند که ظالم و متعدّی را به کیفر اعمال خود برسانند.
2. علم خداوند همان طور که بیان شد، واقع نما است و سر موئی از واقع تخلّف نمی کند ولی باید توجّه کرد که علم خداوند به چیزی با آن قید و صفتی که در خارج دارد و با خصوصیّتی که تحقق پذیرفته است، تعلّق می گیرد.
توضیح اینکه: بشر در طول زندگی مبدأ دو نوع کار است یک دسته از کارها را از، روی اراده و اختیار انجام می دهد و بارزترین ممیز این قسمت از کارها این است که کار اختیاری او است.
دسته دیگر از کارهای او افعال غیرارادی و به اصطلاح اضطراری او می باشد، مانند گردش خون در رگها و ضربان قلب و فعّالیّت دستگاه گوارش و... ممیز روشن این دسته از کارها این است که فعل غیرارادی او است.
روی اصل مسلمی که گفته شد که علم خدا واقع نماست، و سر سوزنی از واقع تخلّف نمی کند هر یک از افعال ما به آن رنگ و خصوصیّتی که در خارج دارند برای خداوند از ازل معلوم بوده است یعنی خداوند از نخست می دانست که فعل معینی در لحظه ی خاصّی با کمال اختیار و آزادی ما سر می زند و همچنین قسمت دوم از افعال ما خداوند از ازل می دانست که فعل خاصی در یک ساعت معین از روی اضطرار از ما صادر می گردد. با در نظر گرفتن این دو مطلب که اساس پاسخ را تشکیل می دهند به توضیح پاسخ توجّه E
فرمائید:
مطلب اوّل ثابت نمود که قسمتی از افعال ما فعل ارادی و اختیاری ما است و ما در انجام و ترک آنها کمال آزادی را داریم.
همچنین مطلب دوم اثبات کرد که همانطور که خداوند از اصل کار ما آگاه است همچنین از خصوصیّت و رنگ و صفت آن که اختیاری و یا اضطراری بودن است آگاه و مطّلع است و به عبارت دیگر فعل ما آن مشخصات و ممیزاتی که در خارج دارد برای او معلوم می باشد.
روی این دو اصل درباره اختیاری خود چنین نتیجه می گیریم که خداوند از ازل می دانست که فلان جانی در ساعت معینی از فلان روز، با کمال آزادی و اختیار با ضربه چاقویی کسی را از پای درمی آورد.
و یک چنین علم پیشین علم ازلی خدا هرگز موجب جبر و سلب آزادی از انسان نمی شود و شخص جنایتکار حق ندارد علم ازلی خدا را بهانه قرار داده و خود را در انجام جنایت مجبور و مضطر قلمداد نماید، زیرا درست است که خداوند از ازل می دانست که جانی دست به جنایت می زند، ولی او نه تنها از اصل عمل آگاه بود بلکه از این هم آگاه بود که آن شخص این جنایت را از روی اختیار با کمال آزادی انجام می دهد.
دقّت کنید!
یک چنین علم نه تنها موجب جبر در انسان نیست بلکه مؤکد آزاد بودن اوست زیرا از آنجا که علم خدا از هیچ جهت تخلّف پذیر نیست و از هر نظر واقع نماست، ناچار باید آن شخص عمل خود را از روی اختیار و آزادی انجام دهد و اگر فرض کنیم که او در انجام آن کار مجبور گردد و در انجام آن اختیار و آزادی نداشته باشد در این صورت علم خدا بر E
طبق واقع نبوده بلکه جهل خواهد شد.
و به عبارت دیگر اگر ما کار خود را اعم از نیک و بد به آزادی انجام دهیم علم خدا مطابق واقع خواهد بود و اگر در کار خود مجبور باشیم در این صورت علم او برخلاف واقع خواهد گشت.
بیان ساده تر؛
شاید این بیان فلسفی برای بعضی سنگین باشد، در این صورت در رفع اشکال از مثال زیر کمک می گیریم: کیانی که «علم ازلی خدا را» دستاویز جنایت بزهکاران قرار داده و آنان را در انواع تعدیها و ظلمها و ارتکاب زشتی ها و بدیها معذور می شمارند آیا حاضرند در مثال زیر نیز چنین داوری بنمایند؟
بسیاری از استادان و دبیران، به خوبی می توانند آینده شاگردان خود را پیش بینی کنند معلمی که از اندازه کار و کوشش و آمادگی شاگردان برای امتحان آگاهی کامل دارد می تواند قبول و یا «رفوزه» شدن بسیاری از آنها را پیش بینی کرده و نظر قاطع دهد.
فرض کنید استادی از تنبلی و سهل انگاری شاگردی که وقت گرانبهای خود را صرف کارهای بیهوده و احیاناً مضر می نماید اطّلاع دارد و می بیند که دلسوزی ها و یادآوری های وی در روح و روان او اثر مثبتی نگذارده و او همچنان سرگرم اتلاف وقت در مراکز فساد است در این موقع استاد از وضع شاگرد، از چند هفته پیش از آغاز امتحان به خوبی می تواند آینده شاگرد خود را پیش بینی کرده و به طور قاطع نظر صائب و صد در صد، مطابق واقع بدهد اکنون باید دید عامل شکست وی در امتحان چه بوده است؟
آیا اطّلاع معلّم از وضع وی سبب عدم موفقیّت وی گردیده است؟
به طوری که اگر معلّم با همین وضع به عکس پیش بینی می کرد امکان داشت نتیجه E
غیر این شود و در امتحان پیروز گردد.
یا اینکه شکست وی در امتحان معلول سهل انگاری و تنبلی وی در ایّام تحصیلی بوده که در طول سال اساساً لای کتاب را باز نکرده و جز، هوسرانی، گرد هیچ کاری نگشته است؟
هیچ انسانی نمی تواند پیش بینی و علم استاد دلسوز را موجب شکست وی بداند بلکه باید تقصیر را متوجّه خود شاگرد نمود و سهل انگاری او را سبب عدم موفقیّت وی، می داند.
در این مورد استاد با ذکاوت و دلسوز، که با هوشیاری از سرنوشت شاگرد آگاه گردیده چه تقصیری می تواند داشته باشد؟
آیا حقیقت جز این است که محصل سهل انگار با کمال آزادی طراح سرنوشت خود بوده است و با اختیار و اراده خویش مقدّمات بدبختی و «رفوزه» شدن خود را فراهم ساخته است؟
گو اینکه معلّم نیز از نتیجه کار او آگاه بوده و حتّی تذکّرات لازم را هم داده است.
آری میان علم خدا به سرنوشت بندگان و آگاهی استاد از نتیجه امتحان شاگرد، تفاوت هایی هست و علم نامتناهی خداقابل مقایسه با علم محدود معلم نیست ولی این تفاوتها تأثیری در این پاسخ ندارد و هیچیک از اطّلاعات پیشین، علّت کار ما نبوده و موجب سلب اختیار و آزادی از ما نیست.
خلاصه سخن اینکه خداوند بشر را با یک سلسله مواهب طبیعی آفریده و به او عقل و خرد و اراده و اختیار و حریت و آزادی داده است و راه سعادت و بدبختی را به او نمایانده است و هر فردی را در انتخاب سرنوشت خود آزاد گذارده است. و این ما هستیم که از روی E
اراده و اختیار سرنوشت خود را تعیین کرده و جز ما کسی طراح و سازنده سرنوشت ما نیست و علم و اطّلاع او از آینده ما، کوچکترین لطمه ای به اختیار و آزادی ما، نمی زند و آنچه را که در شعر منسوب به خیام دلیل تصور شده و علم ازلی خداوند عذر برای گناه و آلودگی معرّفی گردیده آنجا که می گوید:
من می خورم و هر که چو من اهل بود
می خوردن من به نزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل می دانست
گر می نخورم علم خدا، جهل بود
سفسطه ای بیش نیست و علّت رواج این مکتب در غرب جز شکستن مرزها و کسب آزادی مطلق در گناه چیزی نیست و در واقع، برای فریب دادن وجدان است.
مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی فیلسوف شرق در پاسخ رباعی فوق، رباعی زیر را سروده است:
E
آن کس که گنه به نزد او سهل بود
ایننکته یقین بداند از اهل بود
علم ازلی علت عصیان بودن
پیش عقلاً زغایت جهل بود(3).(4)

« بخش پاسخ به سؤالات »
3) خوانندگام گرامی برای مزید اطّلاع، پاسخ به اینگونه رباعیات منسوب به خیام به کتاب «خیام پنداری» مراجعه فرمائید.
4) مأخذ: از کتاب پرسش ها و پاسخ های مذهبی، ج 1، ص 73، انتشارات نسل جوان.
صحیح است گفته شود کارهای انسان به اراده خداوند است و آیا این مطلب با استحقاق کیفر سازگار است؟منافاتی ندارد که افعال انسان به اراده خداوند باشد در عین حال مواخذه و استحقاق کیفر هم داشته باشد زیرا فعل اختیاری است یعنی براساس اراده و اختیار صورت می گیرد و با خصوصیات اختیاری بودن متعلق اراده خدا واقع می شود و اشکالی ندارد که خداوند اراده کرده باشد انسان کارهای خویش را بر اساس اراده و اختیار انجام دهد و پس از انجام کار چنانچه کارش معصیت و گناه باشد او را عقاب و کیفر نماید آری اگر انسان در کارهایش مجبور بود و فعل انسان به طور جبری متعلق اراده خداوند بود اینجا این اشکال وجود داشت که چگونه خداوند فعل انسان را اراده کرده و او را معاقب می سازد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا باید قبل از انجام هر کار «انشاء اللَّه» گفت؟اینکه انسان جایی که سخن از انجام کاری باشد در آغاز کلمه انشاء الله بگوید بخاطر این است که همه امور وابسته به مشیت خداست و انسان موحد و خداشناس در موقع انجام هر کار باید مشیت خداوند را در مورد آن حاکم به بیند و به زبان خویش آنرا اعتراف نماید و این مسئله تربیتی بسیار مهم است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا تقدیم و تأخر در فعل حق تعالی راه می یابد یا خیر و آیا راه یافتن صفت موجود حادث به یکی از صفات موجودی دلیل حادث بودن او نیست؟افعال حق تعالی برخی را با برخی که مقایسه می کنیم تقدم و تأخر در آنها وجود دارد و متصف به تقدم و تأخر می شوند و اینکه تقدیم و تأخر از اوصاف موجودات حادث است اشکالی به وجود نمی آورد چون افعال خداوند حادث هستند و حادث و بودن فعل مستلزم حادث بودن فاعل نخواهد بود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا خداوند که جسم نیست چگونه می تواند جسم به وجود بیاورد؟ مگر نه این است که معطی هر شی ء باید واجد آن باشد؟آنچه را این برهان بدست می آید این است که هر کمالی که در مخلوق و آفریده وجود دارد از خالق و آفریدگار است اما اگر کمال آفریده همراه با نقصی بود از برهان مذکور بدست نمی آید که معطلی آن کمال باید آن نقص را هم داشته باشد و جسم دارای کمال وجودی است اما - جهاتی از نقص هم مانند ترکیب و احتیاج در آن وجود دارد و هیچ برهانی قائم نیست که این نقص هم باید در آفریننده موجود باشد.
گذشته از اینکه براساس دلیلهای و براهین قطعی خداوند از هر جهت کامل است و هیچگونه نقص و نیاز و عجز در ذات پاک وی راه ندارد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا ابدیت دلیل ازلیت است یا نه؟ابدیت از نظر عقلی ملازم با ابدیت نیست بدین لحاظ که اگر ما با دلیل اثبات کردیم که یک موجود پس از هستی، دیگر معدوم نخواهد شد بر اساس آن دلیل این موجود پس از هستی خویش این حکم را دارد اما اینکه باید از اول هم باشد دلیل بر این مطلب وجود ندارد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا می توان خالق و مخلوق هر دو ازلی دانست؟خالق و مخلوق را دو موجود ازلی نمی توان به حساب آورد زیرا هستی مخلوق از خودش نیست و خدا است که مالک هستی مخلوق است و این که انسان معتقد باشد که در جهان دو موجودی مستقل، به خلق و تدبیر امور جهان می پردازند شرک است آری و موقع مشیت و اراده ی خداوند تعلق بگیرد هر موجودی را که بخواهد خلق می کند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
اینکه ما از ائمه«علیهم السلام» یاری می طلبیم و یا مثلاً یا علم مدد می گوئیم با جمله «لاحوال و لاقوة الا باللّه» منافات ندارد؟«لاحول و لاقوة الا بالله؛ هیچ نیروئی و قوه ای نیست مگر به خدا» و این با گفتن «یا علی مدد» منافات ندارد زیرا منظور این نیست که علی«علیه السلام» نیرو قوه ی وی نیز از خدا است و هر گونه مددی که او بخواهد انجام دهد مستند به خدا است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا اینکه می گویند: خداوند نیروی عظیمی است که همه جا هست و نادینی است و خالق همه موجودات است صحیح است یا خیر؟لفظ نیرو به دو معنی ممکن است بکار رود و معنای اول انرژی است که در مقابل ماده آورده می شود معنای دوم قدرت و توانایی به این معنی نیرومند یعنی توانا. به کار بردن تعبیر نیرو به معنی اول درباره خدا هرگز صحیح نیست زیرا ماده و انرژی جسم می باشند و خداوند یک وجود لایتناهی از جمع جهات است که در همه جا بوده و هست و صفاتی مانند صفات اجسام را ندارد.
دانشمندان اسلامی در کتابهای «عقاید و مذاهب کراراً» تذکر داده اند، که برای تنزیه خداوند از هر نوع - مشابهت به اموری مادی، باید از بکار بردن الفاظی که از آنها، بوی «تجسم» و مادی بودن استشمام می شود خود دارای نمود، از این نظر باید از بکار بردن لفظ «نیرو» درباره خداوند دوری جست.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا در این جهان جز خداوند و پیامبران کسی دارای دانش نامحدود هست؟خداوند متعال نظر به اینکه ذاتش غیر محدود است و دارای کمالات غیر محدود می باشد دانش و علم وی هم اندازه و حدی ندارد او همه چیز می داند و اصولاً علم عین ذات اوست ولی غیر خداوند هر که باشد حتی پیامبران و امامان هم دارای دانش غیر خداوند هر که باشد حتی پیامبران و امامان هم دارای دانش غیر محدود نیستند و علم آنان اندازه و حد دارد نکته ای که توجه به آن لازم است این که آگاهی و علم پیامبران و امامان گرچه نسبت به انسانهای دیگر بسیار وسیع و گسترده است اما آن از خود هیچ چیز نمی داند و آنچه می دانند از ناحیه خداوند بوده و خداوند به آنان تعلیم داده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا هیچ کس و هیچ چیز هماورد خدا نیست؟«هماورد» در لغت به معنای حریف و هم نبرد آمده است و دو نفر را که با یکدیگر نبرد کنند هر کدام نسبت به دیگری هماورد است هم آورد و هماویز هم گفته شده است.
بنابراین اگر کسی و یا چیزی بخواهد هماورد خدا باشد باید یا نیرویش و قدرتش مافوق خداوند و یا لااقل هم ردیف او باشد تا بتواند هماورد خدا محسوب گردد و به دلیل عقل ثابت شده است که خداوند قادر مطلق است و فوق قدرت او قدرتی متصوّر نیست.
او یک هستی بی پایان و قدرت نامحدود است و چنین کسی بر همه چیز قادر و تواناست و هیچ چیز هماورد او نیست او را به عجز در نمی آورد زیرا عجز و ناتوانی در انجام یک کار به خاطر محدود بودن قدرت و یا بر اثر محدود بودن وسائل به وجود آوردن مقدمات آن کار است وقتی معتقد به خدایی شدیم که قادر و توانای مطلق است قدرت دارد و همه گونه موانع را از سر راه بردارد دیگر عجز و ناتوانی برای او نمی شود تصور کرد و قرآن مجید هم این معنا را بیان می کنند: «و ما کان الله لیعجزه من شیی فی السموات والارض انه کان علیماً قدیراً؛(5) هیچ چیز در زمین و آسمان خداوند را ناتوان نمی کند، این مسائل هیچ کس و هیچ چیز هماورد خداوند نیست و خداوند دانا و تواناست».

« بخش پاسخ به سؤالات »
5) سوره فاطر، آیه 43.
آیا خداوند، در هستی، علم و قدرت خویش به چیزی وابسته است؟بر اساس براهین عقلی قطعی، هستی، قدرت و علم خداوند، عین ذات اوست و چنین نیست که خداوند، مانند موجودات دیگر، هستی توانایی و علم خویش را از مبداء دیگری دریافت کرده باشد. او همواره دارای هستی، قدرت و علم بوده و در هستی و علم خویش نیاز به کسی نداشته است و ندارد و هر چه هستی و علم در جهان هست، از آن ذات مقدّس اوست و تنها او است که قائم به ذات است. زیرا اگر او نیاز به دیگری داشته باشد، آن دیگری نیز به دیگری نیاز خواهد داشت و مستلزم تسلسل خواهد بود و براساس برهان قطعی، تسلسل محال است.
اساساً «اللَّه» کمال مطلق و پیراسته از هر نیاز و نقصی است. حال اگر علم و هستی او را وابسته به دیگری بدانیم، دیگر کمال مطلق نخواهد بود.
بنابراین، خداوندی خدا، همان کمال مطلق بودن اوست که جز با ذاتی بودن علم، حیات، قدرت و دیگر صفات ذاتی قابل تصوّر نیست.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا نیازمندی معلول به علّت تنها در حدوث است یا هم در حدوث است و هم در بقاء؟ملاک احتیاج معلول به علّت، خصوصیّت وجودی معلول یعنی: فقر و وابستگی وجودی آن است. و فقر و ضعف مرتبه وجودی، همیشه - چه در زمان وجود یافتن و چه پس از آن - همراه و ملازم معلول بوده و از آن جدا شدنی نیست.
از این رو، همچنان که معلول برای حدوث و وجود یافتن نیاز به علّت دارد، در استمرار وجود خود نیز به افاضه علّت نیازمند است.
به دیگر بیان، علّت نیاز به علّت تنها حدوث معلول نیست، بل علّت نیاز به علّت، همان ذات وابستگی و یا امکان فقری معلول است. یعنی معلول از آن جهت که دارای فقر ذاتی و ممکن الوجود است، نیازمند به علّت است.
مسلماً این فقر ذاتی همان گونه که به هنگام پدید آمدن ممکن(حدوث) وجود دارد، در بقاء نیز همراه معلول است. و چون فقر ذاتی دائمی و همیشگی است، نیاز به علّت نیز دائمی می باشد.

« بخش پرسش و پاسخ »
صفات ذات خداوند و صفات فعل او چه تفاوتی دارد؟صفاتی که به خدای متعال، نسبت داده می شود یا مفاهیمی است که با توجّه به کمالی از کمالات ذات الهی انتزاع می شود مانند حیات و علم و قدرت، و یا مفاهیمی است که از آن ذات مقدّس به لحاظ نوعی رابطه بین خدای متعال و مخلوقاتش انتزاع می شود. مانند خالقیّت و رازقیّت. دسته اوّل را «صفات ذاتیه» و دسته دوّم را «صفات فعلیّه» می نامند(6).
فرق اصلی بین این دو دسته از صفات آن است که در دسته اوّل، ذات مقدّس الهی مصداق عینی آنهاست، امّا دسته دوّم حکایت از نسبت و اضافه ای بین خدای متعال و آفریدگان دارد و ذات الهی و پدیده ها به عنوان دو طرف اضافه در نظر گرفته می شوند. مانند صفت خالقیّت که از ذات الهی به لحاظ وابستگی وجودی مخلوقات به آن ذات انتزاع می شود و خدا و مخلوقات، دو سوی این اضافه را تشکیل می دهند و در خارج، حقیقت عینی دیگری غیر از ذات مقدّس الهی و مخلوقات به نام «آفریدن» وجود ندارد. البته خدای متعال در ذات خود، قدرت بر آفریدن دارد ولی «قدرت» از صفات ذات است و «آفریدن» مفهومی است اضافی که از مقام فعل، انتزاع می شود و از این روی «آفریدگار» از صفات فعلیّه بشمار می آید.

« بخش پاسخ به سؤالات »
6) آموزش فلسفه، ج 2، ص 371.
این جهان چگونه و از کجا آغاز شد؟ آن روز که هیچ کس و هیچ چیز نبود، خدا کجا بود و از کجا آمد و پیش از آن چه می کرد؟جهان ما، با آفرینش آغاز گشت و مکان و زمان، از ویژگیهای مادّه است. خداوند، مجرّد و پیراسته از نقایص مادّی طبیعی است و از این رو، زمان و مکان برای او معنا ندارد.
برای ما، که با عالم مادّه درگیریم، کجایی مطرح است، نه برای خداوند که: «هو الاوّل و الآخِر و الظاهر و الباطن و هو بکلّ شی ء علیم؛(7) اوّل و آخر و پیدا و نهان اوست و او بر هر چیز داناست».
او مادّی نیست و جا و مکانی برایش نیست. برای خداوند پیش از آفرینش و پس از آفرینش تفاوتی ندارد؛ چرا که نقصی ندارد که با آفرینش آن را جبران کند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
7) سوره حدید، آیه 3.

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی