وجدان

پرسشپاسخ
کسی که می گوید دین من وجدان من است آیا خلاف گفته است؟و فقط و جد آنرا حاکم قرار دهد این صحیح نیست زیرا وجدان به تنهایی نمی تواند راههای سعادت انسان را برای او بیان کند بلکه وجدان تنها در برخی موارد می تواند برای انسان راهگشا باشد و لازمه انکار دین نادیده گرفتن دلیلهای روشن خداشناسی و لزوم دین و ارسال رسل و نزول کتب آسمانی و قرآن و دیگر تعالیم دینی است و با توجه به این دلیلهای روشن نمی توان دین را انکار کرد و فقط وجد آن را حاکم دانست ثانیاً وجدان بیدار باشد هیچگاه با انکار دین همراه نمی شود زیرا وقتی وجدان بیدار باشد توجه به منعم و لزوم سپاس نعمت و توجه به دلیلهای روشن پیروی از دین را به دنبال خواهد داشت. و ثانیاً، وجدان به تنهایی حاکم نفوذپذیری است که جای عقاید دینی را نمی گیرد زیرا وجدان تحت تأثیر سه عامل عمده مثل محیط، غریزه و عادت واقع شده، تا جایی که گاهی اصلاً گوئی وجود ندارد یعنی وقتی دزد اولین بار دزدی می کند وجدانش او را ملامت می نماید ولی پس تکرار، دیگر عادت می شود و پیامی ندارد.
و همچنین است درباره تأثیر محیط و غریزه شاید همین شخص از نگاه به ناموس خویش برآشفته گردد اما با حاکمیت و تأثیر غریزه، هوس او چنان وجدان را می پوشاند که اصلاً مواخذه ای نمی کند.
و درباره محیط می توان از کشتن دختران در جاهلیت و یا سوزاندن زنان هند و همراه همسران مرده آنها، مثال فرد که از این جنایت، غمی بر دلشان نمی شنید.

« بخش پاسخ به سؤالات »
وجدان توحیدی با وجدان اخلاقی چه فرقی دارد؟اگر وجدان توحیدی همان فطرت خداپرستی باشد با وجدان اخلاقی تفاوت دارد چه اینکه گرایش به ذات یگانه خداوند در عمق فطرت و وجدان هر انسان هست که خداوند می فرماید: فاقم وجهلک للدین حیفا فطرت اله التی فطرالناس علیها....و وجدان اخلاقی همان نفس لوامه است که آدمی را در کار خوب تشویق و در کار بد ملامت می نماید. به عبارتی دیگر باید بگوئیم فطرت همان ساختار آدمی است که آثار گونه گون دارد یکی همان گرایش به خدا و ذات یگانه حق تعالی است و یکی همان قوه دریافت خوبی و بدی که بسیاری از متفکرین اسلامی همین توانمندی بر دریافت خوبی و بدی را هم دلیل بر الهیات می گیرند زیرا تا خدا نباشد چگونه می توان مرزی بین خوبی و بدی کشید.

« بخش پاسخ به سؤالات »
بعضی از روانشناسان گفته اند، وجدان وجود ندارد و احساسات آدمی معلول تربیتهای دوران کودکی است؟اولاً این که برخی از روانشناسان امری را گفته باشند دلیل پذیرش ما نمی شود تازه از همان غربی ها نیز مخالفینی وجود دارد مثلاً کانت گفته است دو چیز باعث شکفتی من است یکی آسمان پرستاره و دیگری وجدانی که در درون ماست(1)علم روانشناسی، بیش از یک قرن و اندی عمر ندارد و روان شناسان جدید پذیرش امری به نام روان و روح که وجدان نیز از آثار همان است پذیرفته شده است دلیل اصلی آن حس مشترک است که در تمامی آدمها صرف نظر از تربیت، جغرافیا، و نژاد در آدمی وجود دارد که به محض کار زشت متأثر می شود و بالعکس. منتها جوامع با حذف دین و اخلاق که پرورنده وجدان است در این احساس متعالی آدمی انحراف ایجاد می کنند ولی باز هم در عمل روح آدمی رسوبی از این قابلیت هست که با هیچ چیز فتح نمی شود. همانکه در قرآن فرمود:
ان الله یحول بین المرء و قلبه،(2)؛
خداوند بین آدمی و دل او حایل است که در تفسیر آمده، انسان به هیچ وجه به باطل یقین نمی کند.
اینها نداهای همان وجدان حتی سرکوب شده است. و گزارشات رسانه ها که نشان می دهد. با همه تبلیغات و تربیت ها، باز گرایش به سوی اسلام و دین مکتب های اخلاقی و عرفانی می شود، نشان از این است که در انسان استعدادیست که او را به سوی دیگر توجه می دهد.
در اندرون من خسته دل ندانم چیست
که من خموشم او در فغان و در غوغاست

« بخش پاسخ به سؤالات »
1) فلسفه اخلاق، شهید مرتظی مطهری ره
2) سوره آنفال 24
آیا وجدان آدمی همواره زنده است؟وجدان انسانی در اثر اینکه کارهای زشت را پیاپی انجام دهد ممکن است پوشیده و مستور گشته و از تأثیر بیفتد چنانکه در آیات قرآن آمده است ختم اله علی قلوبهم و علی ممعهم و علی ابصار هم غشاوه؛(3)ترجمه: خداوند بر دلها و شنوایی آنها مهر نهاد و بر چشمهای آنان برده است ... اما از آنجا که انسان موجودی است که با استعدادها و توانمندی های فوق العاده ای مجهز شده، باز در کنه قوای ادراکی او فضایی هست که قدرت قضاوت خوب و بد را کاملاً سلب نمی کند در تفسیر و توضیح آیه ان الله یحول بین المد و قلبه ؛ یعنی خداوند بین شخص و قلب او فاصله است(4)، آمده است هیچ وقت دلی یقین نمی کند به اینکه باطلی حق است و هرگز یقین نمی کند که حقی باطل باشد(5)

« بخش پاسخ به سؤالات »
3) و2 - انفال آیه 24
4)
5) تفسیر المیزان جلد 9 ص 79 ( ترجمه همدانی)
فرق دین و وجدان چیست؟دین عبارت از پای بند شدن به یک سلسله قوانینی که از طرف خدای متعال بوسیله پیغمبرش در میان مردم نشر یافته است ولی وجدان عبارت از همان نیروی باطنی و فطرت است که خداوند متعال در نهاد همه قرار داده است.
هر کسی می تواند با استفاده از وجدان اخلاقی خود بسیاری از خوبیها و بدیها را تشخیص دهد ولی می بایست دین صحیح واقعی (اسلام) را معتقد گردد و به دستورات آن عمل کند تا هم از اشتباهات وجدان مصون بماند و آنرا زنده و سالم نگه دارد و هم به سعادت دنیا و آخرت نائل شود. پس چنانکه از تعریف معلوم می گردد، دین، امکان راهنمایی بیرونی که تمامی مجموعه قواعد دینی را شامل می شود ولی وجدان یک محدود درونی دارد که با پیروی از دستورات دینی پروریده شده و بهتر عمل می کند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
با وجود اینکه هر کس نیک و بد را از یکدیگر تشخیص می دهد چرا عده ای منحرف می شوند؟تنها نیروی عقل و وجدان اخلاقی که انسان با آن نیک را از بد تشخیص می دهد نمی تواند از انحرافات بشر جلوگیری به عمل آورد و گر چه این مطلب انکارناپذیر است که عقل و وجدان اخلاقی در سعادت و رستگاری آدمی سهم بسزایی دارند و بسیاری انحرافات، از نادانی و نشناختن راه صحیح ناشی می شود ولی موضوع قابل توجه این است که تنها وجود عقل و وجدان نمی توانند صد در صد سعادت انسان را تأمین کنند از این رو که غرائز سرکشی در انسان وجود دارد که نمی توان به آسانی آنها را مهار کرده و تعدیل نمود.
اما چیزی که در هر حال می تواند انسان را کنترل نموده و از فساد و انحراف نگه دارد اراده قوی و تصمیم قاطع او است و آن هم در سایه ایمان به مبدأ و معاد به وجود می آید.
یک نفر مؤمن که معتقد است جزئیات کارهای وی ضبط می شود و نسبت به اعمال وی محاسبه دقیق صورت می گیرد و در برابر هر یک از کارهای نیک و بد پاداش مناسب به او داده می شود این ایمان وی را از اقدام به اعمال ضد انسانی و دینی که باشرف و شخصیت او نیز سازگار نیست و از نظر دین گناه محسوب می گردد کاملاً جلوگیری می کند، شاهد زنده این موضوع این است که در تمام ممالک مترقی علاوه بر وضع و قوانین برای متخلفین از قانون مجازات و کیفرهایی قرار داده می شود تا ترس از کیفر و مجازات باعث شود که در مقابل قانون احترام گذاشته و تخلف از آن ننمایند.
از مجموعه گفتار می توان چنین نتیجه گرفت که وجدان (یعنی نیروی دریافت خوب از بد) تحت تأثیر محیط، غریزه، و عادت قرار می گیرد مگر آنکه تحت تربیت دینی بارور گردد. البته فراموش نکنیم که انحراف از جادّه حق، گاهی حاصل آزادی و انتخاب آدمی است. در قرآن می خوانیم و حجدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلماً و علواً؛(6)...و این به خاطر ظلم و برتری طلبی آنان بود. که همان توان آدمی در انتخاب است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
6) سورع نمل آیه 14

چاپ

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی