جهاد با نفس

پرسشپاسخ
راه فائق شدن بر حیله های شیطان چیست؟راه فائق شدن بر حیله ها و نقشه های شیطان، ایمان به خدا و پناه بردن به او و توکل به ذات مقدس او و اخلاص برای او است. این امر به تصمیم قاطع برای انجام وظایف بندگی و مجاهده با نفس نیاز دارد. در قرآن می خوانیم:«او و قبیله اش شما را می بینند، از جائی که شما آنها را نمی بینید»(1). مبارزه با چنین دشمن مستور و پنهانکاری نیاز به ارتباط با قدرتی نامحدود و نامرئی دارد، که او همان خدای مهربان است. این ارتباط دو عنصر دارد: 1. ایمان؛ 2. توکل،
در سوره نحل آمده است:«شیطان بر کسی که ایمان آورد و بر خدا توکل کند، تسلط نمی یابد».(2)
و نیز در همین سوره آمده است:«همانا حکومت شیطان بر کسانی است که ولایت او را می پذیرند و شرک می ورزند»(3). بنابراین از هن،امی که سرپرستی او را بر خویش می پذیریم و فرمان او را در فرمان خدا دخالت می دهیم، راه سلطه را باز می کنیم.
دوام بر بعضی ذکرها، قرائت سوره های فلق و ناس، دوام بر وضوء قرائت قرآن و مراجعه به روایاتی که چگونگی وسوسه و دخالت شیطان رگ نشان می دهد(4)، به هر صورت هیچ چیز جز بصیرتی که خداوند مهربان بدهد و یاری کند، و با توسل به امامان«علیهم السلام» و دعا آبیاری شود، کارساز نیست.
تذکر این نکته نیز لازم است که بعضی از راههای نفوذ شیطان، از مسیر نیازهای طبیعی است؛ از این رو باید آن نیاز را تأمین کرد. مثلاً وسوسه های جنسی فقط با ازدواج رفع می شود و باید برای رفع آن اقدام نمود.

« بخش پاسخ به سؤالات »



1) سوره اسراف، آیه 27.
2) سوره نحل، آیه، 99.
3) سوره نحل، آیه 100.
4) برای مثال روایتی از امام باقر«علیه السلام» در ذیل آیه 17، سوره اعراف، و دعای استعاذه در صحیفه سجادیه.
انسان چگونه می تواند همیشه معصوم باشد؟برای محفوظ ماندن از گناه باید با نفس مبارزه کرد و تصمیم به پیروزی بر تمایلات نفسانی گرفت. جهاد با نفس کلید پیروزی است. به هر نسبت که بیشتر طبق رضای خدا عمل شود و هوای نفس نادیده گرفته شود، خداوند نیز توفیق بیشتری عطا می کند. یادآوری این نکته لازم است که معصوم بودن به این معنی که انسان هیچ گاه گناه نکند و فکر آن را نیز در سر نپروراند، ویژه افراد خاصّی مانند پیامبران، امامان و حضرت فاطمه«علیهم السلام» است.
ریشه عصمت معصومین«علیهم السلام»، دو عنصر آگاهی و آزادی از هر تعلّق است. و به همین نسبت آگاهی ما به ارزش خویش و حضور خدا به مراقبت از گناه می انجامد. گناه تخریب است. چیزی مثل یک ظرف یا تلویزیون را که بر ایمان با ارزش است چگونه حفظ می کنیم و از گرد و خاک و آفتاب، مراقبت می نمائیم؟
بیداری آدمی نسبت به خویش و آفت گناه به چنین حالتی می انجامد که انسان با تضرع خواهد گفت: «فَاعْصِمْنا یا عاصِمَ قلوب النبیین؛(5) خدایا! تو ما را از گناه معصون و معصوم بدار ای حافظ قلوب پیامبران»!

« بخش پاسخ به سؤالات »

5) بخشی از دعای ائمه«علیهم السلام».
برای این که آهنگ رشد کمال در انسان بیشتر شود، چه باید کرد؟سرعت برای کمال در دو جنبه باید انجام گیرد:
1. سرعت در نیّت.(برای اقدامات کمال خیز).
2. سرعت در عمل.
سرعت در نیّت، رشد درونی و ارتفاع روحی را می فزاید؛ و سرعت در عمل به سبقت و سبقت، به قرب و اوج می انجامد؛ که در قرآن می خوانیم:«السّابقون السّابقون اولئک المقربون»(6).
اما این حرکت، نیاز به یک مرحله ذکر و آگاهی دارد که انسان فاصله میان آن چه هست و آن چه می تواند باشد و کمبودهای خود را یادآور شود و فرصت کم خویش را بررسی کند. این معرفت، احساس سبقت و سرعت را در انسان زنده می کند. در نهج البلاغه چنین ذکری را می بینیم: باز مانده ایام خویش را دریابید و شکیبایی پیشه کنید؛ چرا که عمر باقی مانده، در برابر روزهایی که به غفلت گذراندید و روی گردان از پندها شدید، بسیار کم است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

6) سوره واقعه.
آیا می توان به خاطر شرایط متفاوت، برنامه اخلاقی و کمالات نفسانی را از راه دیگری حلّ نمود؟ما در جهانی زندگی می کنیم قانونمند و دارای نظام. این قانونمندی، نظم ثابتی را حاکم نموده است که مخالفت با آن به ضربه و صدمه خوردن خود انسان و هلاکت وی می انجامد. دین که ساختاری مرتبط با وحی و آگاهی از نظام هستی دارد، این قوانین رشد را می آموزد و شرایط نمی تواند آن را تغییر دهد؛ آیا 2*2 در شرایطی دیگر مساوی 5 می شود؟
هنگامی که دین شراب را تحریم می نماید، مسلماً به دلیل ناهماهنگی آن با ارگانیزم انسان است. بنابراین، روش سیر و سلوک معنوی نیز با تغییر شرایط، متغیر نمی شود وگرنه دین تابعی از متغیر شرایط می شد.
البته دین کامل اسلام، در باب احکام و با شرایط گوناگون، تکلیف آدمی را دارای تغییر می داند، اما نه این که حکم به کلی نفی شود؛ مثل؛ در شرایط اضطراری، گوشت حیوان مرده(دارای) حرام ذاتی؛ مثل خوک حلال می شود. اما این به معنای حلیّت گوشت خوک نیست. پس برنامه باید با تحصیل اعتقادات اسلامی و روش های تزکیه در بینش دینی طی شود. به همین سبب می بینیم وقتی کسی به پیامبر اکرم«صلی الله علیه وآله» می گوید آیا اجازه می دهید برای رفع مزاحمت نیاز جنسی خود را عقیم نمایم. پیامبر«صلی الله علیه وآله»مخالفت نموده و می فرماید:«رهبانیت امت من، جهاد است» در قرآن کریم به آیه لطیفی در این باره برخورد می کنیم. این آیه می فرماید:«استقم کما امرت؛استقامت کن! چنانکه دستور داری (نه آن طور که می خواهی)».(7)بنابراین، باید دید دین در هر شرایطی چگونه تکلیف آدمی را تعیین می کند. بدون رهنمود مکتب نه تنها مقصود تأمین نمی شود، بلکه در نهایت گمراهی است. هماهنگی با دین برای هر برنامه عرفانی، اخلاقی امری اجتناب ناپذیر است. به همین دلیل پیامبر«صلی الله علیه وآله» فرمودند این آیه مرا پیر کرد.(8)

« بخش پاسخ به سؤالات »

7) سوره هود، آیه 112.
8) آیه فوق
خودسازی جامع چگونه تحقق می یابد؟از آنجا که انسان دارای مغز و دل و ثمره ای به نام عمل می باشد؛ پس باید در بُعد فکری به معرفت، و در بُعد عاطفی و روحی به ایمان و استقامت، و طرحی برای عمل داشته باشد. این یک خودسازی جامع است و برای تفصیل آن به کتب تأمین کننده این هدف مراجعه شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا برای خالص نمودن عمل، بهتر نیست حرکات انسان طوری باشد که توجّه و محبّت مردم را به خویش کم نماید؟برای خالص نگاه داشتن اعمال، لازم نیست انسان تلاش کند تا محبّت او در میان مردم کم شود یا مردم نسبت به او بدبین شوند. این که مردم نسبت به انسان محبّت بورزند، امری مطلوب و پسندیده است. در دعاهای حضرت ابراهیم«علیه السلام» که در قرآن نقل شده، آمده است: «واجعل لی لسان صدق فی الاخرین(9)؛ خداوند! برای من زبان راستی در میان دیگران قرار بده که احتمالاً منظور این است که مردم مرا به راستی و نیکی یاد کنند». و در دعاهای دیگری، برای ذریه خویش می طلبد که : «واجعل افئدة من الناس تهوی الیهم(10)؛ و دل های مردم را به سوی آنان متمایل گردان». بنابراین، انسان برای تحصیل خلوص، دستور به ایجاد بدبینی در بین مرد نسبت به خود ندارد، بلکه با بودن در میان مردم، مکلف است نیت و قصد خود را خالص کند و آنان را مؤثر نداند. برای این جهت دعا، نیایش و درخواست خلوص به طور پیگیر از خداوند و توسل به پیامبر«صلی الله علیه وآله» و امامان«علیهم السلام» بسیار مؤثّر و مفید است.
شایان ذکر است که اگر انسان اعمال خیر خویش را حتّی الامکان، پنهان نگه دارد، یا ذکر نکند که شائبه ریا در آن داخل شود، بسیار پسندیده است. آن چه در پرسش آمده در گروهی به نام ملامتیه از صوفیه جاری بوده است که برای درک اخلاص، رفتارهای ناشایست از خود نشان می دادند و یا اگر اتهامی متوجّه آنان می شد، دفاع نمی کردند تا نفس آنان ذلیل گردد. این چنین تمهیداتی برای نفس مضّر است؛ چون بیماری وقتی سطحی مداوا شود از داخل عفونت می کند. این انسان است که باید در مراتب معرفتی و دینی خویش، آگاه باشد که اعمال در هر سطحی باشد به توفیق و لطف خداست و ما از خودمان چیزی نداریم. «و لولا فضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد ابداً(11)؛ اگر فضل و فزونی لطف خدا و رحمت او شامل نمی شد،هیچ کدام از شما پاک و تزکیه نمی شد». انسان وقتی قصورهای خویش و لطف حق را بررسی کند، شرمنده اعمال خویش می شود.
و هنگامی که با رفتار بزرگان مقایسه می کند، از خود چیزی نخواهد دید و هنگامی که دست خالی مردم را در پاداش دید، دیگر از این بت ها جدا می شود و به اخلاص روی می نماید. و نیازی به روش های خارج از مرز دین نمی باشد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

9) سوره شعراء، آیه 84.
10) سوره ابراهیم.
11) سوره نور آیه 21.
منظور از هجرت آفاقی و انفسی چیست؟هجرت آفاقی این است که انسان برای توجّه به خدا، گرایش به حق و انجام وظایف بندگی در طبیعت، از سویی به سوی دیگر حرکت و هجرت کند؛ مانند هجرت پیامبر گرامی اسلام از مکه به مدینه.
و هجرت انفسی این است که انسان در درون خود از تمایلات نفاسان، به سوی خواسته های الهی حرکت نماید و هوای نفس را ترک کند.
چنان که درباره هجرت انفسی در قرآن می خوانیم: «من یهاجر فی سبیل الله یجد مراغماً کثیراً وسعة(12)؛ کس در راه خدا هجرت کند، با امکانات زیاد و وسعت، روبرو خواهد شد». و حتّی انسان مواخذه شده که چرا هجرت نکرده، آیا زمین خدا وسیع نبود؟ «فتهاجروا(13)؛ که در آن هجرت کنید».
و درباره هجرت انفسی می خوانیم:«والرجز فاهجر؛ از ناپاکی هجرت کن».(14)

« بخش پاسخ به سؤالات »

12) سوره نساء، آیه 100.
13) سوره نساء، آیه 97.
14) سوره مدثر، آیه 5.
در خودسازی، آیا جز عمل کردن، عناصر دیگری لازم است؟خودسازی تنها به عمل کردن برخی از تعلیمات دینی حاصل نمی شود، بلکه انسان باید در درجه ی اوّل اعتقادات خویش را براساس استدلال، استوار سازد. ثانیاً؛ تصمیم بگیرد که خود را به ارزش های عالی انسانی متّصف، و رذایل اخلاقی را از خویش دور سازد. ثالثاً؛ هر چه خداوند امر کرده؛ مانند نماز، روزه و دیگر فرایض الهی را به جا آورد و از هر چه که خداوند متعال نهی کرده است، اجتناب نماید.
به همین دلیل، در سیر معنوی دینی، به ویژه دین جامع اسلام و مکتب اهل بیت«علیهم السلام»، عمل مرحله سوم است. شناخت، ایمان، عمل. یا همان حقیقت، طریقت سپس شریعت. این به عکس شعاری است که صوفیان و اهل تصوف پیشه خود ساخته اند؛ چون آنان می گویند: شریعت(عمل)، طریقت، حقیقت. خیر! پیامبر اکرم«صلی الله علیه وآله» چه در آیات قرآنی و چه در سیره تبلیغی، اول می فرمود: «قولوا لا اله الا للَّه تفلحوا». این، همان دریافت و باور حقیقت است، و سپس با التزامات عملی انسان به ادراکات گسترده تری دست می یابد، و نورانیّت حقیقت با توسعه بیشتری در او تجلّی می یابد.
«ان تتقو اللَّه یجعل لکم نوراً؛ اگر تقوی پیشه کنید برای شما نوری قرار داده می شود که با آن طی طریق کنید». یا در جای دیگر می فرماید: «یجعل لکم فرقاناً؛ به شما فرقان یعنی قدرت تشخیص می دهد».
در دعاهای معروف دینی سیر مذکور آمده است: «اللهم اجعل النور فی بصری؛ خدایا نور در چشمم» «البصیرة فی دینی؛ و روشن بینی در دینم» «و الیقین فی قلبی؛ و یقین و باور محکم در قبلم» «و الاخلاص فی عملی؛ اخلاص در عملم» «و السّلامة فی نفسی؛ سلامت در نفسم» «و السّعة فی رزقی؛ و گستردگی در رزقم» «و الشکر ابداً ما ابقیتنی؛ و سپاسگزاری تا وقتی زنده ام به من ببخش»(15)!
در این نیایش؛ بینش فکری و باور قلبی، مقدّم بر عمل و به ترتیب ذکر شده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

15) مفاتیح الجنان، از دعاهایی که در تعقیب نماز صبح مستحب است.
آیا اجرای دستورات دینی برای کسب رشد معنوی، تحت برنامه و اصول خاصّی می باشد یا فقط انجام واجبات و ترک محرّمات کافیست؟مسلّم است که دین جامع برای همه چیز برنامه و نظم خاصّی دارد. امّا با تصویر ذهنی ما از برنامه، که یک سری دستورات طبقه بندی شده مورد نظر است، شاید هماهنگ نباشد. برنامه دین گرفته شده از متن دین است و مثل آن روش های تربیتی آمریکایی که مثلاً برای تمرین اراده می گویند باید روزی دو بار جلوی آینه بایستید و 100 مرتبه به خود بگویید من اراده دارم، تلقینی نیست. در این بینش نقش فهم و آگاهی انسان و شرایط نیز در نظر گرفته می شود. پس بعد از مرحله شناخت و تحکیم بنیان های اعتقادی، هنگام عمل، اصول مهمی به کار گرفته می شود که از آن به نام ملاک اهمیّت، صعوبت و مطابقت با سنّت یاد می شود. در مطابقت با سنّت باید عمل خارج از حدود دینی نباشد؛ مثلاً اگر خواستیم جای عبادت بسازیم، مسجد مشروع و هماهنگ با سنت است امّا خانقاه خیر!
در ملاک اهمیّت، باید ببینیم در مقدار وقت معینی کدام امر مهم تر است؛ کاری که در وقت دیگری انجام می شود، از اولویّت برخوردار است یا رسیدگی به وضع کسی که فی الحال نیازمند ماست؟ به یقین کاری که وقتش محدود و تنگ است، در اولویت قرار می گیرد.
و امّا ملاک صعوبت، به این معناست که وقتی در مقابل دو کار قرار می گیریم؛ آن که سخت تر است، یا ارزش تر است؛ چون آن کاری که زحمت بیشتری دارد و نفس انسان متحمّل مشقّت زیادتری می گردد، رشد و تأثیر عمیق تری بر انسان خواهد گذاشت، چنان که امام علی«علیه السلام» فرموده اند: «افضل الاعمال احمزها؛ بهترین اعمال، با زحمت ترین آنهاست». این معیارهای شگفت و سازنده نشان می دهد، حرکت دینی بی حساب نیست و به کثرت و حجم عمل نگریسته نمی شود، بلکه هر کس به اندازه بینش و محاسبه خویش از عمل بهره مند می شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی