تقویت و ضعف آن

پرسشپاسخ
چگونه می توان روحیه بی تفاوتی را درمان کرد؟این حالت مربوط به جهان بینی انسان است و با بازنگری در بینش نسبت به انسان و جهان، موضع گیری شخص عوض می شود. پس ریشه اعتقادی باید تبیین شود اگر انسان را فقط همان غریزه ها بدانیم کار او نیز خوردن و خوابیدن و خوش بودن است و دنیا آخور و خوابگاه و عشرتکده پس چرا بی تفاوت نباشیم و زندگی حیوانی را ادامه ندهیم؟ چنین بینشی مسئولیتی نمی آفریند.
اما اگر انسان را مجموعه بزرگ از استعدادها چون تفکر، تعقل، قدرت انتخاب، وجدان و... بدانیم دیگر زندگی هدف برتر می یابد، هدفی برتر از انسان آنگاه کار انسان، حرکت است و دنیا نیز راه است، که باید رفت. و کلاس است که باید درس گرفت، و در این بینش نعمت ها بیهوده داده نشده و به اندازه داده ها باز دهی می خواهند(1) و مجرای مصرف نعمت ها همین خلق خدایند که نیازمندند. اینجاست که مؤمن در برابر فقر و جهل و جنگ، نمی تواند بی تفاوت بماند و اگر و معروف پیامبر اکرم «صلی الله علیه وآله» که فرمودند: من اصبح و لم یتمّر بامور المسلمین فلیس بملسمر این حدیث از صبح اهتمام امور مسلمانان را به دوش آدمی می گذارد.
البته ممکن است گاهی بی تفاوتی معلول ضربه ها و بد بینی ها و بی مهری مردم باشد که باز هم نیاز به تأمل و مشاوره دین است تا این شکستگی ترمیم گردد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
1) سوره بقره، آیه آخر.
گاه بحران روحی عمیق است و خطرناک، هیچ چیز برای انسان جذابیت ندارد. هیچ چیز آدمی را ارضاء و قانع نمی کند راه خروج از این نوع بحرانها و تفسیر آن چه می باشد؟این پرسش در انسان شناسی دینی بسیار آسان است! چرا که روح آدمی بی نهایت طلب است و دنیا محدود خوب روشن است که آدمی در قالب تنگ نمی گنجد و بحران شروع می شود. پیامبر اکرم«صلی الله علیه وآله»فرموده اند:
الدنیا سجن المؤمن؛
دنیا زندان مؤمن است
و زندان بسته است و پنجره ای به سوی پرواز نیست. این زیبایی ندارد و حال آنکه روح زیباست و زیبایی را می طلبد، نیازمند است و بی نیاز را می خواهد و در دنیا به مفهوم دلبستگی به مظاهرش مثل پول و شهرت و شهوت و... لطافت، جمال و پروازی نیست اگر چیزی هم باشد زود گذر است، بهار نیامده، خزانش سر می رسد. تلاوت تکرارها و اُنس های مکرر چیزی جز دلتنگی و ملالت نمی آورد. چاره ای هم نیست جز ارتباط با کسی که آدمی را به انس و اطمینان مطلوب می رساند که:
الابذکر الله تطمئن القلوب؛(2)
بر شعری زیبا و دلنشین از علی«علیه السلام» مردی با کولبار تمامی غمهای تاریخ انسان، پناه می بریم.
از اشتملت علی الیاس القلوب
وضاق لما به الصدر الرحیب
و أو ظنت المکاره و اطمئنت
وارست فی اماکنها الکروب و لم...
ترجمه: آنگاه که قلب ها را ناامیدی احاطه و غم ها، سینه ها را تنگ نمود و آنگاه که ناراحتی ها، خانه کرد و ریشه دوانید و سختی ها در مراکز خود، استوار گردید. و آنگاه که برای برطرف نمودن ناملایمات راهی نیست و عاقل از نقشه های خود سودی نمی برد با سرشار ناامیدی، ناگهان به خدای لطیف به فریاد می رسد و با اجابت خویش سنت گذار می شود و این (قاعده ایست) که حوادث وقتی به نهایت رسید گشایش نزدیک می شود(3).
2 - گاهی بن بست ها نتیجه گناه است که در حدیث آمده که استغفار نافع است و توبه لازم
و من یتق الله یجعل له مخرجاً؛
هر کسی تقوا پیشه کند خروج از مشکلات نصیبش می شود.(4)
3 - در بعضی روایات آمده که شخصی به امام صادق«علیه السلام» گفت گاهی غمی بر دلم سنگینی می کند و دلیل آن را نمی دانم فرمودند: چون روح مؤمنین با هم در ارتباط است غم آنها در تو تأثیر می کند.
4 - مراجعه پیوسته با خداوند اما با شناخت ویژگیهای دنیا و دوام بر توسل تنها راه است احسان و دستگیری و عهده داری امر مؤمنین و برطرف نمودن غمهای گرفتاران توصیه شده است.
5 - مناجات خمس عشر را از امام سجاد«علیه السلام»زبان ارتباط و شناختی ارزشمند عطا می کند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
2) سوره رعد آیه 28.
3) دیوان منسوب به علی«علیه السلام».
4) سوره طلاق
تقویت روحی چگونه حاصل می شود؟در قرآن کریم از تقویت روح به انشراح صدر، یعنی گستردگی سینه تعبیر می شود.
یعنی آدمی که با حادثه ها در هم نمی شکند و مسلط عمل می کند. کسی که امیر حادثه هاست نه اسیر حادثه ها، مثل امام خمینی ره در دوران معاصر اما این توانایی روحی چگونه تأمین می شود؟
1 - ذکر و پیوند مداوم با خداوند به ویژه نماز شب حتی اگر دو رکعت باشد.
2 - تمرین های روحی، یعنی تحمل بعضی فشارها و مشکلات دیگران.
3 - شکر و سپاس نه به مفهوم لفظی آن، بلکه به معنای به کارگیری نعمت ها در مسیر خیر و مثبت در قرآن آمده است اگر شکر گزاری کنید شما را وسعت می دهیم. یعنی توسعه روحی
4 - توسل و دعا

« بخش پاسخ به سؤالات »
ترس و خجالت در کودکان چگونه پیشگیری می شود؟ترس و خجالت در کودک بلکه هر انسانی یک امر طبیعی است. وجود ترس برای فرار از خطر و خجالتی بودن برای حفظ حیاء یک ضرورت است. لکن آنچه نگران کننده است، این است که ترس و خجالت سبب عقب ماندگی و عامل بازدارنده آدمی از رشد لازم در ابعاد مختلف نفس و زندگی شود. این جاست که باید به بررسی علّت اساسی ترس و خجالت بپردازیم، آیا ترس و حالت خجالت و کمرویی کودک ارثی است؟ آیا ناشی از نوع رفتار مادر و یا پدر در نزد کودک است؟ آیا معلول بی توجهی و محبّت کم است؟ آیا آنچه در کودک هست ترس است یا هراس، اضطراب و نگرانی... و این که این ترس سبب چه واکنشهایی در کودک شده است. آیا موجب عزلت و انزوا طلبی او شده است؟
به هر حال باید عامل مسأله ترس و خجالت را در کودک براساس نوع رفتار او، و تأمّل درگذشته او بدست آوریم و در رفع آن عامل بکوشیم، گاهی ممکن است ترس و خجالتی بودن معلول عدم اعتماد به نفس باشد. اعتماد به نفس را در او رشد دهیم و زنده کنیم. و مطلب دیگر این که ببینیم کودک از چه چیزهایی می ترسد و یا هراس دارد اگر ترس او از نوع معقول آن است، در چنین موردی او را به حال خود رها کنیم. مثل این که از افتادن در خطا و کاری اشتباه می ترسد و احتیاط می کند. امّا چنانچه ترس و خجالتی بودن او از مواردی است که نباید داشته باشد. او را با آن مورد بتدریج مواجه کنیم و قبل از مواجه ساختن او در مقابل خود مواجه شویم. مثل این که کودک از سوسک می ترسد. چندین مورد در مقابل کودک سوسک را مورد نظر قرار دهیم و از خصوصیّات او سخن بگوییم و به کودک بفهمانیم که در صورت مزاحمت سوسک از بین بردن او اشکال ندارد. تقویت های جسمانی، وعده حمایت در کارها به کودک، تشویق(مثلاً در آب انسان آغوش باز کند و بگوید بیا من ترا می گیرم) واداشتن به تجربه، معرّفی شجاعان، استفاده از مذهب و... راههای دیگری به قدرت روحی کودک کمک می کند. کتاب ترس و اضطراب در کودکان نوشته دکتر علی قائمی بسیار مفید است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا هر کس سنش بیشتر می شود رابطه اش با خدا کمتر می گردد؟این موضوع عمومیّت ندارد، چون افراد زیادی هستند که قضیه درباره آنها کاملاً برعکس است یعنی هر چه بیشتر عمر می کنند کمال بیشتری پیدا می نمایند و در نتیجه رابطه شان با خدا محکم تر و شدیدتر می شود. و اصل خلقت بشر هم برای رسیدن به همین کمال است، البته عدّه زیادی هستند که از زندگی خویش نتیجه معکوس می گیرند و با گذشت زمان و سپری شدن عمر به جای اینکه فطریات و صفات ذاتی خود را به کمال برسانند و رشد بیشتری در معنویات و فضائل اخلاقی پیدا کنند واپس می روند و تمام صفات خوب فطری را از دست می دهند این جا می توان گفت: نقش تربیت و خودسازی آشکار می شود که اگر در سنین جوانی که وقت شکل گیری است، کار نکرده اند و به همین خاطر در سن ضعف و پیری بدتر می شوند. اینان تابع شهوات و خواسته های تمایلی خود شدند و نخواستند به دستورات واقع بینانه دینی گوش فرا دهند و رنج تربیت و خود ساختن را بر خود هموار سازند. و به همین سبب پیامبر اکرم«صلی الله علیه وآله» فرموده اند: تا قبل از چهل سالگی اقدام کنید چرا که بعد از آن به گفته علی«علیه السلام» آدمی پیر می شود امّا دو خصلت در او جوان می شود:
1- حرص به مال.
2- آرزوها.
سپس به اینها ناتوانی را اضافه کنید.
چه چیزی جز دوری از خدا خواهد ماند؟

« بخش پاسخ به سؤالات »

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی