مطالب عمومی نبوت

پرسشپاسخ
پیامبری پیامبران و امامت امامان«علیهم السلام» پیش از به دنیا آمدن آنان معلوم بوده و حتی پیامبران قبلی این مطلب را می دانسته و بدان ایمان داشته اند. بنابراین پیامبران و ائمه ی هدی علیهم السلام با سایر انسان ها فرق دارند یعنی خدای متعال آنان را پاک آفریده و طوری قرار داده که نمی توانسته اند گناه و معصیت کنند، پس آنها امتیازی بر سایرین ندارند چون اصلاً نمی توانسته اند کار خلاف انجام دهند و بقیه ی افراد بشر این طور نیستند.تمام پیامبران و جانشینان آنان مثل سایر افراد بشر می توانستند کار خوب انجام دهند و می توانستند کار بد انجام دهند و در این جهت با سایر مردم فرقی نداشته اند و اجتناب آنان از گناه و معصیت جز وفضایل و امتیازات آنان است همان طور که هر انسان دیگری هم اگر از گناه خودداری کند جزو امتیازات او محسوب می شود.
موضوعی که هست اینکه علم و عقل پیامبران به گونه یی است که به وسیله ی همان همیشه بر شیطان و نفس مسلط بوده اند و عقیده به عصمت انیباء و جانشینان آنان هم معنایش - همین است که انبیاء الهی در اثر علم و عقل فوق العاده یی که دارند هیچگاه مغلوب نفس و شیطان نمی شوند و معنایش این نیست که نمی توانستند گناه انجام دهند بلکه مانند - سایر افراد می توانستند مرتکب گناه شوند ولی همیشه عقل خود را بر شهوات غالب می ساختند و از گناهان اجتناب می ورزیدند. و چون خدای متعال قبل از خلقت و تولد پیامبر بزرگوار اسلام«صلی الله علیه وآله» میدانست که پس از تولد تا آخر عمر به اختیار خود از همه ی گناهان خودداری می کند و در سراسر عمر لحظه یی از خدای جهان غفلت نمی ورزد و فضائل روحی و اخلاقی او بر همه ی انبیاء برتری دارد به سایر انبیاء فضیلت و برتری او را تذکر می داد و همه ی آنان نیز سر تسلیم فرود می آوردند.
و اینکه خدا علم دارد که آن حضرت گناه نمی کند دلیل آن نیست که آن حضرت اصلاً - نتواند گناه کند.
مثلاً دوست شما می تواند به شما خیانت کند ولی شما می دانید که او خیانت نمی کند و به دیگری می گویید که رفیق من خیانت نمی کند شما که علم دارید دوست شما خیانت نمی کند این علم شما دلیل بر این نیست که او اصلاً قدرت برخیانت نداشته باشد بلکه قدرت بر خیانت دارد ولی روی مبانی اخلاقی و اجتماعی از این کار خودداری می کند و شما هم می دانید که او خودداری می کند.
خدای متعال هم می داند که حضرت محمد«صلی الله علیه وآله» و ائمه ی هدی«علیهم السلام» درسراسر عمر گناه نمی کنند و همیشه به فکر و ترقی و تعالی وتکامل و توجه به خدا خواهند بود و این - موضوع را به سایرین انبیاء خبر می دهد تا آنان هم به فضیلت و برتری آنان اعتراف نمایند.
با این ترتیب روشن است که پیامبراسلام و ائمه ی هدی«علیهم السلام» بر سایر انسان ها فضیلت و امتیاز داشتند، زیرا می توانستند معصیت کنند و خود را به آن آلوده نساختند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
عصمت چیست؟عصمت و مصونیت از گناه امری(اکتسابی نیست بل موهبتی است الهی که افرادی که لائق آن بوده اند خداوند باآنان موهبت کرده - است و چون خداوند دارای علم گسترده و غیر محدود است به لیاقت انسانها آگاهی کامل دارد از این رو آنان را که شایستگی آن را داشته باشد با این امتیاز تخصیص می دهد و با وجود این نیرو دیگر اختیار گناه و معصیت از آنان صورت نمی گیرد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا خدا بین پیامبران ودیگر انسان ها فرق گذاشته و تنها به پیامبران عصمت و دوری از گناه و بدی اعطا کرده است؟عصمت پیامبران و امامان گرچه یک موهبت الهی است امّا به لحاظ این که خداوند می دانسته که آنان منهای عصمت هم با دیگران در مراتب اخلاص و فداکاری فرق داشته از دیگران پیش قدم بودن از این رو آنان به این موهبت تخصیص داده است. بنابراین معصومین«علیهم السلام» خود، شایستگی و ویژگی های ذاتی برای قبول مقام عصمت داشته اند و افاضه و موهبت الهی بی حساب و بدون جهت نیست.

« بخش پاسخ به سؤالات »
اگر انبیاء و امامان معصوم بوده و دچار گناه نمی شدند چرا در پیشگاه خداوند اظهار ترس می کردند؟نکته اینکه آنان آنگونه در پیشگاه خداوند اظهار ترس می کردند آگاهی وسیع آنان از مقام عصمت خداوند بود از - این رو همواره خویشتن را مقصر قلمداد می کردند با اینکه معصوم بودند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
غیر از چهارده معصوم چه کسانی معصوم بوده اند؟پاسخ:علاوه بر چهارده معصوم تمام پیامبران الهی که از طریق وحی با خداوند ارتباط داشتند و حامل وحی الهی و پیام خداوند برای مردم بودند عصمت آنان مسلم است و ازگناه و اشتباه دارای مصونیت بوده اند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا ازمعصومین فقط یک نفر زن می باشند؟در مورد پیامبران و امامان «علیهم السلام» عصمت الزامی و یک مسئله ی عقلی است و برهان عصمت پیامبران وامامان در کتابهای اصول اعتقادات ذکر شده است و در مورد غیر آنان چه زن و چه مرد عصمت امری است ممکن ولی نیاز به دلیل نقلی دارد که در مورد حضرت زهرا«علیها السلام» ادله قاطع عصمت آن بانوی گرامی را ثابت کرده که از جمله آنها تطهیر است که عصمت پیامبر گرامی اسلام و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا«علیها السلام» و امام حسن وامام حسین«علیهما السلام» از آن استفاده می شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
اگر پیامبران و امامان معصوم هستند پس مقصود از گناه و لغزش که در برخی از آیات و روایات و دعاها به آنان نسبت داده شده چیست؟دانشمندان اسلامی از دیر زمان به این ایراد توجه داشته و پاسخ های گوناگونی به آن داده اند یکی از آنها که شاید پاسخ ها کلی تر باشد این است:
گناه بر دو قسم است مطلق ونسبی
مقصود از گناه مطلق کارهایی است که از هر انسان مکلفی صادر شود گناه محسوب می شود مانند شرابخواری دروغگویی خیانت و ... البته پیامبران وامامان این نوع کارها صددرصد معصوم بوده و مصونیت دارند. گناه نسبی کارهایی است که در عین گناه نبودن و در عین آنکه اگر از سایر مردم سربزند شاید برایشان باعث افتخار هم باشد، نسبت به پیامبر و امام لغزش وگناه بیشمار می آید.
برای توضیح این مطلب به این مثال توجه کنید:
در یک ده یا شهرک که درمانگاه ندارد پیشنهاد ساختمان درمانگاه می شود همه ی مردم موظفند در این کار نیک شرکت کنند اما از همه یک انتظار نمی رود از کارگری که روزی 100 تومان درآمد دارد یک انتظار است. و از ثروتمندی که فقط میوه باغ های ارسالی صد هزار تومان به فروش می رسد انتظار دیگر.
در این مثال اگر آن کارگر صد تومان کمک کند این کار او بسیار ارزنده و قابل تقدیر است و بیش از آن از او توقعی نیست زیرا توانایی بیش از آن را ندارد. اما اگر ثروتمندان که می تواند صدهزار تومان بدهد 90 هزار تومان بدهد یعنی نهصد برابر آن کارگر کمک کند، باز می توان به او اعتراض کرد که تو در انجام وظیفه دینی و اجتماعی خود کوتاهی کرده یی، یعنی از آن قدر که توانایی داشتی کمتر کمک کردی.
آیا می توان گفت نود هزار تومان کمک کردن گناه است؟ نه اما در عین حال نسبت به این شخص چون آن طور که شایسته ی او بود انجام وظیفه نکرده است گناه و لغزش به شمار می آید.
این است معنای گناه نسبی که فقط نسبت به برخی از مردم که دارای شرایط خاصی هستند گناه به شمار می آید آن هم نه به این معنی که واقعاً گناه و نافرمانی خدا باشد بلکه به این معنی که آنچه شایسته ی او بوده صددرصد انجام نداده است .
اکنون که این مصال روشن شد به اصل مطلب می پردازیم :
پیامبران وامامان در اثر آنکه مستقیماً با مبدأ جهان هستی ارتباط دارند و شعاع بی پایان علم خدا بر دلهای آنان می تابد در عالی ترین درجه ی ایمان به خدا هستند و از این رو شایسته ی مقامشان این است که حتی یک لحظه ازخدای متعال غافل نباشند و نیز خود آنان وظیفه ی خود می دانند که حتی به کارهایی که برای عموم مردم مباح است دست نزنند بلکه همیشه مشغول عبادت و بندگی وانجام وظیفه باشند و بر این اساس اگر یک لحظه از خدا غفلت کنند مورد سرزنش قرار می گیرند و نیز اگر مختصری به کارهای عادی و معمولی غیر ضروری سرگرم شوند این را برای خود گناه به حساب می آورند و در صد جبران آن بر می آیند.
گناه نسبی پیامبران چنین است و با آنکه گناه نیست برای آنان گناه ولغزش محسوب می شود و واژه ی ترک اولی که از قدیم گفته اند پیامبران و امامان معصوم بوده ولی گاهگاهی مرتکب ترک اولی شده اند معنایش همین است یعنی کاری که سزاوار بوده انجام بدهند و انجام آن بهتر و "اولی" بوده ترک کرده اند نه اینکه واقعاً گناه و نافرمانی کرده باشند.
دانشمند بزرگ خواجه نصیرالدین طوسی، در کتاب اوصاف الاشراف خود می نویسد:
اعمال مردم به پنج گونه است:
1. عملی که باید انجام دهند(واجبات)
2. عملی که نباید انجام دهند (محرمات)
3. عملی که انجام دادن آن از ترک کردنش بهتر است(متسحبات)
4. عملی که ترک کردن آن از انجام دادنش بهتر است (مکروهات)
5. عملی که انجام و ترک آن یکسان است(مباحات)
انجام ندان متسحبات وانجام دادن مکروهات "ترک اولی" نامیده می شود و برای آنان که معصوم هستند "ترک اولی" پسندیده نیست و توبه معصومان از ترک اولی است و در بین پیامبران و معصومان نیز برای آنان که بسیار مقربند التفات به غیر خدا که مطلوب ایشان است " ترک اولی" محسوب می شود و آنان حتی از کوچکترین غفلتی توبه می کنند بنابراین توبه بر سه گونه است .
1. توبه عموم مردم
2. توبه معصومان
3. توبه ی خواص از معصومان بسیار مقرب
توبه ی گناهکاران امت از گونه ی اول وتوبه ی حضرت آدم و دیگرانبیاء از گونه دوم و توبه ی پیامبر ما و یا امامان از گونه ی سوم است.(1)

« بخش پاسخ به سؤالات »

1) نقل به معنی از اوصاف الاشراف ، ص 61، چاپ اسلامیه .
آیا خداوند و یا فرشتگان پیامبر را از خطاو اشتباه محفوظ می دارد و یا عقل و بصیرت امامان است که آنرا حفظ می کند؟این صحیح است که عصمت را می توان نوعی بینش کامل در پیامبر و امامان دانست که براساس آن معصیت و گناه از آنان صادر نمی شود اما باید توجه داشت که این بینش یک موهبت الهی است که خداوند به آنان داده است و این بینش در افراد عادی و معمولی وجود ندارد! البته وجود این امتیاز و موهبت بی جهت و جزاف نیست بلکه خدا می داند که پیامبران وامامان«علیهم السلام» چنانچه دارای مقام عصمت هم نبودند در مراتب فداکاری و بندگی خدا و اخلاص از دیگران پیشقدم بودند از این رو موهبت عصمت را به آنان اختصاص داده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
اینکه در احادیث می گویند مثلاً هنگام ولادت پیامبر و یاائمه اطهار فرشتگان حاضر می شدند و نامش را می گذاشتند یعنی موجودی است پاک که قدم به زمین می گذارد آیا این جبر را نمی رساند؟گرچه پیامبر یا امام از آغاز زندگی معصوم ازگناه است ولی این بدان معنی نیست که قدرت بر گناه ندارد بلکه باین معنی است که از بینشی برخوردار است که زشتی گناه را بطور کامل درک می کند و همواره از گناه باختیار کناره می گیرد مانند اینکه یک انسان عادی هیچگاه به اختیار اقدام بخوردن قاذورات نمی کند ونزول فرشتگان و دیگر امتیازهای ویژه نیز باعث سلب اختیار نمی شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »
اگر همه ی پیامبران الهی معصوم هستند چرا معصومین را به عدد چهارده محدود می کنیم؟بنابر دلیهای عقلی ونقلی تمام پیامبران امامان معصوم هستند و اینکه در میان ما شیعیان - معصومین با عدد چهارده معرفی می شوند منظور معرفی حضرت رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» و حضرت امیرالمؤمنین علی«علیه السلام» و حضرت فاطمه زهرا«علیها السلام» و یازده امام دیگر می باشد نه اینکه جز این چهارده نفر را معصوم ندانیم به عبارت دیگر اثبات عصمت برای چهارده معصوم«علیهم السلام» به معنای نفی عصمت از پیامبران نیست.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا پیامبران قبل از بعثت هم معصوم هستند؟به اعتقاد شیعه تمام پیامبران وامامان باید بیش از پیامبری و امامت هم از گناه و خطا معصوم باشند، زیرا وجود سوء سابقه برای یک رهبر آسمانی موقعیت او را متزلزل می سازد و اعتماد عمومی را از او سلب می کند و بهانه ای برای پیروی نکردن از او می گردد.
و اصولاً کسی که از آغاز زندگی پیش مردم به پاکی و درستی معروف نباشد و به عکس دارای نقاط ضعف وسؤء سابقه باشد جامعه به او با بدبینی می نگرد و در نتیجه او نمی تواند در افکار و اخلاق آنان تحول ایجاد کند.
و خلاصه، اعمال گذشته او مانع می شود که مردم صددرصد دل به او بسپارند و براین اساس اگر پیامبران و امامان، بیش از پیامبری و امامت هم، معصوم و پاک و خوشنام باشند راه ارشاد و هدایت مردم هموارتر خواهد بود، و واضح است که خدای متعال از راه لطف برای هدایت مردم هر راهی که به مقصد نزدیک تر باشد پیش پای آنان می گذارد و روی همین لطف ومصلحت است که می بینیم پیامبراسلام«صلی الله علیه وآله» از آغاز زندگی به راستگویی و امانتداری و توجه به خدای یگانه مشهور بوده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
عصمت در پیامبر و امام چه معنی دارد؟آنچه ممکن است در این رابطه ازادله عصمت استفاده شود این است که عصمت نوعی آگاهی و بینش است که براساس آن شخص معصوم زشتی گناه ومعصیت در نظر او به گونه یی روشن است که با وجود آن به هیچ وجه از روی اختیار اقدام به انجام آن نمی نماید. و در اثر همین آگاهی و بینش دچار اشتباه و خطا نیز نمی گردد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا پیامبران و امامان در گناه نکردن ومعصوم بودن مجبور بوده اند؟عصمت عبارت از یک حالت درنی است که پیامبران و امامان به لطف خدای متعال در اثر بینش عمییق و شناخت واقعی خدا واحد آن هستند، اما معنای این کلام این نیست که پیامبر و امام در گناه نکردن مجبور باشند، و یا به تعبیر دیگر، انجام گناه برای آنان محال عقلی باشد، بلکه همانطور که سایر انسان ها هم می توانند گناه کنند و هم می توانند از آن خودداری کنند، و چه بسا به خاطر ترس از خدا از آن خودداری می کنند، پیامبران و امامان هم در عین اینکه می توانند گناه کنند در اثر معرفت و شناخت کامل خدا و بینش عمیقشان به اختیار خود از گناه خودداری می کنند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
مقام عصمت برای پیامبران و امامان اکتسابی است یا اعطائی؟بینش کامل و عمیقی که نسبت به مصالح و مفاسد زشتی و زیبائی کارها به پیامبران و امامان داده شده موهبتی است که از جانب خداوند به آنها که در اثر همین موهبت هیچگاه آلوده ی به گناه نشده اند.
البته به طوری که از دلیل های عقلی و نقی به دست می آید خداوند هر موهبتی را که به هر انسانی عنایت کرده بر اساس قابلیت و شایستگی او - بوده است و در مورد پیامبران وامامان نیر همین طور است یعنی نیروی عصمتی که به آنان داده نشود باز هم با دیگران فرق خواهند داشت - یعنی فداکاری و استقامت و انجام وظیفه و به طور کلی شایستگی آنان از - دیگران بیشتر خواهد بود.
این جمله در دعای ندبه گویای همین حقیقت است:
«و شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنّیه.......و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم؛ بر آنان زهد در دنیا را شرط کردی و آنان این شرط را پذیرفتند و دانستی که به این پیامبران وفادار خواهند بود آنگاه آنان را پذیرفتی و مقرب درگاه خویش ساختی».
بنابراین الطاف خاصّ خداوند درباره ی پیامبران و امامان راستین بدان جهت بوده که می دانسته آنا در راه بندگی از هیچ کوششی فروگذار نمی کنند و خود لیاقت این مقام را دارا هستند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
با این که و امامان بشرند چطور می توانند از گناه برکنار بمانند؟کسی که به گناه دست می یازد به خاطر آن است که - نسبت به مفاسد و زیانهای گناه تشخیص کامل و عمیق ندارد و نیز به عذابهای که برای گناه، در جهان پس از مرگ مقرر - شده ایمان ندارد.
مثلاً کسی که شراب می خورد از مفاسد و مضرات و عواقب وخیم آن در دنیا و آخرت اطلاع کامل ندارد و همین بی اطلاعی او باعث می شود که به گناه آلوده شود امّا کسانی که از زشتی گناهان و عواقب وخیم آن در دنیا و آخرت اطلاع کامل دارند محال است پیرامون گناه بگردند زیرا بینش عمیق و ژرف آنان مفاسد گناه را آنچنان پیش چشمشان مجسم می کند که هرگز به فکر انجام آن هم نمی افتند آیا شما باور می کنید که یک میکرب شناس با آگاهی کاملی از مضرات میکرب دارد از ظرف آلوده به میکرب آب بیاشامد یا غذا بخورد؟

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا خداوند شعور و علم لازم را در انسان ها قرار نداده تا نیازی به فرستادن پیامبران نباشد؟اگر انسان ها علم و دانش لازم را دارا بودند دیگر وظیفه در دنیا و تکلیف مطرح نبود. همچون فرشتگان که معصوم اند و فاقد تکلیف و مقامی معلوم و نکته اساسی این است که انسان در سایه تکلیف به کمالات روحی دست می یابد انسانی که به حسب نهاد دارای قوای شهوت و غضب است. خداوند او را برخوردار از دو راهنما ساخته عقل درونی و پیامبران و راهنمایان بیرونی اگر انسان با کمک انبیاء و اولیاء و بهره جوئی از عقل، شهوت و غضب را مطیع خویش سازد مقام و منزلتش حتماً از فرشتگان نیز برتری می یابد. و اگر با مخالفت شریعت و عقل مقهور و شهرت گردد رتبه اش از رتبه حیوانات نیز پائین تر می گیرد و گذشته از این انسان نیازمند الگو و نمونه مجسم از مطالبات خداوند لازم داشت تا براساس آن حرکت کند. زیرا علم و آگاهی محض کفایت نمی کند. نمونه موفق و موجود زمینه را برای تربیت پذیری آماده می کند و راه رشد و کمال را هموار می نماید.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا تسدیدها و تأییدهای غیبی پیامبر از سوی جبرئیل، باعث عدم خلوص وحی و دخالت جبرئیل در امر وحی نمی گردد؟تسدیدها و تأییدهای غیبی جبرئیل، منافاتی با خلوص وحی ندارد؛ زیرا جبرئیل هیچ کاری را بدون اذن و فرمان خدا انجام نمی دهد. بی تردید پیامبر از روح القدس تسدید می شود، ولی این تسدید چنین نیست که به اراده و اختیار روح القدس و براساس صلاح دید او صورت گرفته و خداوند به او راضی باشد؛ بلکه اصلاً او برای این کار قرار داده شده و مأموریّت وی چنین است و کارش به خدا نسبت داده می شود.
قرآن مجید در این باره فرموده است: «و هم بأمره یعملون».

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا داستانهایی که به برخی از پیامبران نسبت داده اند با عصمت منافات ندارد؟تمام پیابران بدون استثنا براساس ادله عقلی و شرعی معصومند و از گناه و اشتباه مصونیت دارند و برخی از داستانها که در آنها به پیامبران بزرگ نقاط ضعفی نسبت داده شده که انجام آنها در افراد معمولی نقص و انحراف محسوب می شود داستان های مجعول وساختگی است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
شک در عقاید مثل نبوّت و پیامبری چگونه برطرف می شود؟روشن است که اعتقادات دینی نیاز به تحقیق و مطالعه دارد امّا عقل و قلب انسان نیاز به استدلال و عبرت دارد که با دلیل سرشار می شود و تردید رخت برمی بندد.
باید در محور دو دسته دلیل مطالعه نمود:
1. دلیل عقلی؛
2. دلیل نقلی.
عقل آدمی حکم می کند وقتی خداوند انسان را آفرید او را در این جهان پر از رابطه(رابطه با خود، با دیگران، با جهان، باخدا) رها نکند بلکه ضابطه ها و قانون ها را به او بیاموزد. این چنین نیازی ما را به رسول نیازمند می کند. چنانکه وقتی مسیری برای یک مقصد در خیابانهای بین شهری خارج از شهر، تعیین می شود، علائم و نشانه ها نیز قرار داده می شود. موضوع به همین آسانی است!
مگر آنکه بگوئیم از کجا معلوم که پیامبران بوده اند! این دیگر با تواتر تاریخی و آثار تاریخی که مانده ثابت می شود و اگر کسی این را هم مورد تردید قرار دهد باید آنوقت حرف پدر و مادر خویش و خویشان را در نسبت به خویش انکار کند!
امّا دلیل نقلی کتابهای آسمانی و به ویژه قرآن کریم و روایات زیادی است که به این مهم می پردازد. با خواندن این آیات قلب آرام می گیرد «انا ارسلنا رسلنا بالبینات(2)؛ما رسولان خویش را با دلایل روشن فرستادیم» (این آیه اصل فرستادن رسولان را نشان می دهد).
«لاتفرّق بین احر من رسله(3)؛بین خویش تفاوتی تنهادیم»(اصل وحدت هدف) و درباره پیامبر خاتم«صلی الله علیه وآله» هم آیات زیادی هست و ذکر نام پیامبر«صلی الله علیه وآله» هم شده شده است و سوره ای به نام ایشان در قرآن داریم(4).

« بخش پاسخ به سؤالات »

2) سوره حدید.
3) سوره بقره.
4) سوره محمّد«صلی الله علیه وآله».
آیا همه پیامبران از عرب بوده اند؟همچنان که در سوره رعد، آیه 7 آمده هر امّتی هدایت کننده و تذیری از سوی خداوند داشته است و نیز براساس روایات انبیای الهی از قوم های متفاوت بوده و منحصر در قوم عرب نبوده اند. براساس روایات از میان انبیا«علیهم السلام» چهار تن از قوم عرب بوده اند:
1. حضرت هود.
2. حضرت صالح.
3. حضرت شعیب.
4. حضرت محمّد«صلی الله علیه وآله»(5).

« بخش پاسخ به سؤالات »

5) بحارالانوار، ج 11، ص 32 به نقل از معانی الاخبار، ص 95، و خصال ، ج ، ص 104.
آیا این مطلب صحیح است که رؤیای صادق جزئی از نبوت شمرده شده است؟در روایات متعددی این مطلب که رؤیای صادق جزئی از نبوت است بیان شده است. از جمله در روایتی از امام صادق«علیه السلام» نقل شده است: «رأی المؤمن و رؤیاه جزء من سبعین جزء من النبوة؛ نظر مؤمن و رؤیای او جزئی از هفتاد جزء نبوّت است».
در روایت دیگری از رسول اللَّه«صلی الله علیه وآله» نقل شده که: «الرؤیا الصالصه جزء من سبعین جزء من النبوة(6)؛ رؤیای صالح و درست، جزئی از هفتاد جزء نبوّت است».
براساس این روایات، نبوّت مصداق کامل امتباط با عالم غیب و ملکوت اعلی است و رؤیای صادق هم یکی از مراتب نازی ارتباط با آن عالم است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

6) -
آیا مقام امامت که برخی از انبیاء«علیهم السلام» داشته اند از مقام نبوّت برتر است؟مقام امامت بالاتر از نبوّت است و برخی از پیامبران بزرگ با اینکه پیامبر بوده اند مقام امامت را نیز دارا بوده اند مانند حضرت ابراهیم«علیه السلام» که پس از گذشتن سالیانی از نبوّت وی خداوند او را، امام قرار داد: «و اذا تبلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهنّ، قال انی جاعلک للناس اماما(7)؛ و هنگامی که پروردگار ابراهیم رابه وسیله کلماتی امتحان نمود و او از عهده آنها برآمد[خداوند به او] فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم».
و مقام امامت، رهبری جامعه از روی حکمت و قوانین الهی است که جامعه به وسیله آن به تعالی و سعادت دست می یابد. به عبارت دیگر مقام امامت، رهبری حکومت الهی است که از سوی خداوند به برخی انبیاء از جمله رسول اللَّه«صلی الله علیه وآله»، اعطا شده بود(8).

« بخش پاسخ به سؤالات »

7) سوره بقره، آیه 124.
8) نگاه کنید به: الالهیّات، جعفر سجانی، ج 2، ص 618 تا 623.
چرا پیامبران اولوالعزم به این نام نامیده شده اند؟اینکه پیامبران اولوالعزم را اولوالعزم نامیده اند احتمالاً به این جهت باشد که آنان از عزمی راسخ در مقاومت با مشکلات و پایداری در مسیر طاعت خدا و حرکت و تلاش در راه قرب الهی برخوردار بوده اند و در قرآن کریم صبر پیامبران اولوالعزم الگو و معیار قرار داده شده و به پیامبر، که خود از این پیامبران است، امر می شود که صبر کن همچنان که پیامبران اولوالعزم صبر کردند: «فاصبر کما صبر اولوالعزم من الرسل»(9). و در برخی از روایات آمده است که پیامبران اولوالعزم به این نام نامیده شده اند زیرا آن بزرگواران دارای شریعت خاص بوده اند و انبیای پس از آنان، تا قبل از پیامبر اولوالعزم بعدی، مأمور به تبلیغ و تبعیت از شریعت خاصّ آن پیامبر بوده اند(10).
همچنین در برخی از روایات آمده دلیل اینکه پیامبران اولوالعزم به این نام نامیده شده اند اینست که آنان نه بر قومی خاص بل بر تمامی انسان ها و نیز بر جنیان مبعوث شده اند(11).

« بخش پاسخ به سؤالات

9) سوره احقاف، آیه 35.
10) این روایات در بحارالانوار، ج 11، ص 34 و 35 آمده است.
11) نگاه کنید: بحارالانوار، ج 11، ص 58 به نقل از اقبال الاعمال، ص 710.
چرا خداوند پیامبران و پیروان آنان را موفق نساخت که بتوانند با سهولت دعوت خود را به پیش ببرند؟خداوند انسان را مختار و آزاد آفرید تا با اختیار و نیروی فکر و عقل به دعوت رسولانش پاسخ گوید. از سوی دیگر او را با هواهای نفس و وسوسه های شیطان همراه ساخت چرا که:
اوّلاً: انتخاب و اختیار جز با این تحقق نمی یابد.
ثانیاً: خلوص و اخلاق در نیّت و عمل جز بار سختی و مشقت به دست نمی آید. در کوره سختی های زندگی و دشواری هاست که جوهره انسان بروز پیدا می کند و ظهور می یابد و از ناخالصی ها جدا می شود.
بنابراین مواجه بودن پیامبران و پیروان آنان با دشواری ها در وهله اوّل به خاطر ساخت انسان و ترکیب وجودی مخاطبان آنان و در وهله بعد برای خلوص و ارتقای مقام پیروان آن بزرگواران بوده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
از مهم ترین هدف های بعثت انبیاء«علیهم السلام» در زمینه نظام اجتماعی چیست؟هدف اساسی بعثت انبیاء«علیهم السلام» دعوت به عبودیّت اللَّه است که مظهر این عبودیّت در اجتماع، نفی نظامی های طاغوتی و پذیرش حکومت و حاکمیّت اللَّه در جامعه و اقامه قسط و عدل می باشد. در قرآن کریم در این باره آمده است: «و لقد بعثنا فی کل امة رسولاً و ان اعبدو اللَّه واجتنبوا الطاغوت(12)؛ و همانا ما در میان هر امّتی پیامبری فرستادیم [تا به مردم ابلاغ کند] که خدا را بپرستید و از طاغوت دوری کنید».
و نیز درباره اقامه قسط و عدل در جامعه آمده است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط(13)؛ همانا ما رسولان خود را با ادله [به سوی خلق ] فرستادیم و برایشان کتاب و میزان [عدل ]نازل کردیم تا مردم قسط و عدل را اقامه کنند».

« بخش پاسخ به سؤالات »

12) سوره نحل، آیه 36.
13) سوره حدید، آیه 25.
خداوند به اینکه چه کسی مطیع و چه کسی نافرمان خواهد شد علم دارد. در این صورت چه نیازی به فرستادن پیامبران وجود دارد؟علم خداوند به امور، از جمله هدایت یا ضلالت انسان ها، موجب نمی شود که سنّت های حاکم بر امور از میان برداشته شوند. بنابراین علم خداوند به هدایت یا ضلالت انسان در فرض وجود سبب و زمینه های هدایت یعنی دعوت انبیای الهی است چیزی که هست خداوند می داند که چه کسی به دعوت رسولان پاسخ مثبت می دهد و چه کسی از آن برمی تابد و سبب ضلالت و شقاوت خود را فراهم می کند.
به عبارت دیگر یکی از اسباب و علل هدایت و اطاعت انسان ها، دعوت رسولان الهی است و همچنان که در نظام حاکم بر هستی امور با علل و اسباب تحقق پیدا می کند در انسان و جامعه انسانی نیز این مطلب جاری و حاکم است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
پیامبران و امامان«علیهم السلام» با دانش و علم بیکران الهی در ارتباط بوده اند. چرا آنان کاشف قوانین و پایه گذار علوم نیوده اند؟پیامبران و اوصیای الهی وظیفه و نقشی غیر از پایه گذاری علوم، که در نهایت به تفسیر و بهره برداری بهتر از طبیعت منجر می شود، داشته اند. نقش آن بزرگواران در جامعه انسانی مطرح کردن و به وجود آوردن زمینه انتخاب هدایت است. که این هدایت یافتن انسان در عالی ترین شکل آن عبودیّت انسان در برابر ذات الهی و قرب و لقای اوست. تمامی علوم و معارفی که انسان را در نیل به این امر مدد می رساند از طرف انبیاء و امامان«علیهم السلام»، که برترین سلام ها بر آنان باد، مطرح و در اختیار انسان ها قرار داده شده است. روشن است که رسیدن به مقام عبودیت در لحظه لحظه عمر انسانی به علوم طبیعی نیاز ندارد و انسان در هر عصری با هر امکان مادّی و تکنیکی می تواند در این راه قدم بردارد.
در عین حال همچنان که از برخی از آیات و روایات معصومین«علیهم السلام» برمی آید، بعضی از علوم و فنون، که برای ادامه حیات انسان و جامعه انسانی ضروری بوده، در شکلی کلّی، از سوی خداوند به انبیاء تعلیم داده شده و آنان نیز آنها را به کار می برده اند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
فرق بین وحی و الهام چیست؟الهام، یکی از طرق وحی است. الهامی که در پرتو آن یک پیامبر، شریعت و آئین را از عالم غیب دریافت می کرده ویژه پیامبران است. الهام به طور کلّی، ویژه پیامبران نیست. نوعی الهام نیز وجود دارد که در دیگر انسان ها به وقوع می پیوندد. همچنان که وحی نیز در قرآن کریم گاهی به معنای غریزه به کار رفته است. مانند آنچه درباره زنبور عسل آمده: «و اوحی ربک الی الغل ان اتخذی من الجبال بیوتاً و من الشجرة و مما یعرشون(14)؛ و پروردگار تو به زنبور عسل وحی کرد که: از کوه ها و درختان و داربست هایی که مردم می سازند خانه هایی برگزین».

« بخش پاسخ به سؤالات »

14) سوره نحل، آیه 68.
حقیقت وحی چیست؟وحی عبارت است از آن ارتباط مرموزی که بین خداوند و انسانی برگزیده از سوی خداوند، که پیامبر نامیده می شود، صورت می گیرد.
وحی، نوعی شعور مرموز است که در پرتو آن شخص پیامبر حقایقی را ادراک و دریافت می کند. درباره وحی در قرآن کریم آمده است: «و ما کان بشر ان یکلّمه اللَّه الاّ و حیا اومن وراء حجاب اویرسل رسولاً فیوحی باذنه ما یشاء انه علیّ حکیم(15)؛ شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا دز پشت حجاب، یا رسولی می فرستد و به فرمان او آنچه را بخواهد وحی می کند؛ چرا که او بلند مقام و حکیم است».
براساس این آیه شریفه اقسام وحی عبارتند از:
1. وحی که به طور مستقیم و بدون واسطه بین خداوند و پیامبر صورت می گیرد مانند موارد بسیاری از وحی قرآنی که بدون واسطه، از سوی خداوند بر قلب پیامبر نازل می شده است.
2. وحیی که از ورای حجاب صورت می گیرد که وحیی در خواب بر پیامبران نازل می شده از همین نوع است و وحیی که در وادی طور بر موسی«علیه السلام» از سوی درخت نازل شد.
3. وحیی که از طریق رسول و فرستاده الهی بر پیامبر نازل می شود. مانند مواردی از وحی قرآنی که توسط جبرئیل بر پیامبر اکرم«صلی الله علیه وآله» نازل می شده است(16).
یادآوری این نکته لازم است که اصولاً وحی از حقایق عینی ایست که نمی توان از کنه آن آگاه شد. بنابراین، این که پیامبر به چه کیفیّت حقایقی را توسط وحی درک می کرده مسأله ای است که از نظر ما پوشیده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

15) سوره شوری ، آیه 51.
16) نگاه کنیدبه: المیزان، ج 18، ص 73 و 74.
فرق بین امام و رسول و نبی چیست؟براساس روایات فرق بین امام و رسول و نبی این است که:
نبی فرشته وحی را در خواب می بیند و از این طریق با عالم غیب ارتباط دارد و نیز در بیداری صدای فرشته وحی را می شنود لیکن او را نمی بیند. و رسول کسی است که فرشته وحی را در خواب می بیند و در بیداری هم صدای او را می شنود هم او را می بیند. و امام صدای فرشته را می شنود و از این طریق با عالم غیب ارتباط دارد لیکن نه در خواب و نه در بیداری فرشته را نمی بیند. که در روایات از او به عنوان محدّث هم نامبرده می شود(17).
امّا فرق دیگری که بین رسول و نبی وجود دارد این است که به اصطلاح در مفهوم رسالت معنای اضافه ای وجود دارد به این معنا که رسول به کسی گفته می شد که علاوه بر تلقّی وحی از سوی خداوند مأمور ابلاغ آن به انسان ها نیز بوده است به عبارت دیگر نبی مفهومی عام و رسول مفهوم خاص است و بین این دو مفهوم از نظر منطقی عموم و خصوص مطلق است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

17) نکاه کنید به: بحارالانوار، ج 11، صص 41 - 54.
چرا خدای متعال پیامبران متعددی فرستاد و چرا هر کدام از آنان با برنامه ویژه ای مردم را راهنمایی کردند؟برای راهنمایی بشر هم به معارف و دستورات نیاز است و هم به معلّم و مربّی، یعنی کسی که عملاً معارف و دستورالعمل ها را به مردم بیاموزد و تربیت عملی آنان را به عهده گیرد به همین جهت خدای متعال در طول تاریخ همیشه هم طرح و برنامه برای مردم فرستاده و هم مربّی و آموزگار، یعنی در تمام دوره ها پیامبر و یا چانیشن پیامبری را به عنوان راهنما به مردم معرّفی کرده و نیز دین و شریعت لازم را برای هر دوره به عنوان برنامه ی کار آن دوره قرار داده است تا بشر بتواند در راه ترقّی و تکامل و سعادت همه جانبه ی خود قدم های بلند و بلندتری بردارد.
علاوه بر این در اثر عوامل مختلف مانند: نبرد وسایل ارتباطی کافی مانند کتاب، به طور معمول ادیان الهی در زمان انبیای پیشین بعد از چندی در معرض تحریف و تغییر قرار می گرفتند و این امر اقتضا می کرد که پیامبر جدیدی برای احیای معارف وحیانی و الهی مبعوث شود! تا اینکه با بعثت نبی مکرّم اسلام و رشد عقلانی بشریّت معجزه آن حضرت، قرآن کریم که از مقوله کلام است و درک آن نیاز به تفکّر و تدبّر و تعقّل دارد قرار داده شد و مسلمانان اهتمامی تمام به حفظ آن نشان دادند و به اینگونه دین اسلام به عنوان دین خاتم و همیشگی بشریّت اعلام گردید.
البته معلوم است که اصول ادیان و برنامه های آسمانی همه یکی بوده و مویّد یکدیگر می باشد، همه پیامبران می گویند خدا هست همه آنان از عمل صالح و اخلاق خوب صحبت می کنند و همه مردم را از وجود جهان پس از مرگ آگاه می سازند و همه می گویند بشر باید از شرک و بت پرستی و گناه و رذائل اخلاق اجتناب کند و کوتاه سخن آنکه هیچگونه اختلاف اساسی در برنامه آنان به چشم نمی خورد و فقط در قسمتی از فروع دین مانند نماز و روزه و امثال آن ممکن است با هم تفاوت هایی داشته باشند که آنها هم تفاوت اساسی به شمار نمی آید.
پس هدف همه ادیان و شرایع آمسانی یکی بوده وهر شریعت بعدی، شریعت پیش از خود را تکمیل کرده است و بالاخره با آمدن شریعت اسلام که کامل ترین شرایع و ادیان می باشد شریعت و نبوّت پایان یافته است و مسئله هدایت عملی مردم در زمان رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» با خود آن حضرت و پس از ایشان با اوصیا و جانشینان گرامی آن بزرگوار بوده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا پیامبران و امامان با اینکه بینش عمیق و کامل داشتند ترک اوّلی می کردند؟پیامبران و امامان مرتکب گناه به معنای حرام شرعی نمی شدند. امّا ترک اوّلی که ارتکاب آن از سوی معصومان«علیهم السلام» جایز شمرده شده به این معناست که آن بزرگواران کاری کرده اند که شایسته مقام ربوبی خدا نبوده است گاهی انبیا از کارهایی استغفار می کرده اند که به نظر عرف انجام آن کارها اختیاری هم نبوده ولی چون آنان مقام بلندی داشته و عظمت خدا را راهم خیلی بیشتر از انسان های عادّی درک می کرده اند، این کارها را برای خود ذنب و گناه حساب، و از آن طلب بخشش می کرده اند.
امام خمینی«رحمه الله» برای این مطلب مثال جالبی زده اند: یک شخص محترم و مؤدّب را فرض کنید که پایش شکسته باشد و مجبور باشد که پایش را دراز کند. شخص محترمی، مثلاً عالمی بزرگوار یا شخصیّت محترم دیگری، برای عیادت او می آید. این شخص که پایش شکسته از اینکه مجبور است جلوی این آقای محترم پایش را دراز کند خجالت می کشد و مرتباً عذرخواهی می کند که ببخشید من پاهایم در حضور شما دراز است. با اینکه دراز کردن پاهایش، کاری اختیاری نیست چرا که پایش شکسته و قدرت جمع کردن آنها را ندارد امّا چون احساس می کند در حضور شخصیّتی بزرگوار با این حالت نشسته، شرمنده است و این را برای خودش نقص و عیب می داند.
معصومان«علیهم السلام» هم چنان عظمتی برای خداوند متعال احساس مکنند که در اثر بینش عمیق خود بعضی از کارهای خود که حتّی مکروه هم نیست ذنب و گناه می دانند مانند مواقعی که انسان مجبور می شود لباس خود را از تن بیرون کند. چنین کاری را معصومان«علیهم السلام» با توجّه به عظمت و مقام خدا، گناه محسوب می کردند.
خلاصه اینکه:
«حسنات الابرار سیئات المقربین؛ کارهای خوب نیکوکاران برای مقرّبان گناه است»(18).

« بخش پاسخ به سؤالات »

18) راهنما شناسی، استاد مصباح یزدی، ص 170 و 171.
چرا با اینکه همه پیامبران از سوی خداوند مبعوث شده اند برخی برتر از برخی دیگر قرار داده شده اند؟بعثت همه انبیاء از سوی خداوند موجب می شود که گفتار آنان از این نظر که وحی الهی بوده اعتبار و ارزش یکسانی داشته است و همه آنان از این نظر که حقایق به صورت وحی، از سوی خداوند به آنان نازل می شده یکسان بوده اند. همچنان که در قرآن در این باره آمده است: «لانفرقّ بین احد من رسله(19)؛ ما میان هیچ یک از پیامبرانش فرقی نمی گذاریم».
لیکن این امر، موجب نمی شود که تمامی آنان از نظر فضیلت و مراتب یکسان باشند. چرا که براساس روایات برخی از پیامبران در بیداری تنها صدای وحی را می شنیده اند، بی آنکه فرشته را ببینند و یا در خواب وحی به آنها نازل می شده و مأمور نبوده اند که پیام خود را به دیگران ابلاغ کنند، برخی از پیامبران علاوه بر اینکه صدای فرشته وحی را می شنیده اند او را نیز می دیده اند و مأمور بوده اند که پیام رسالت را به مردم، گروهی کم یا گروهی بسیار، ابلاغ کنند، برخی از پیامبران بدون واسطه فرشته، وحی را از خدا تلقی می کردند برخی از پیامبران شریعت خاص داشته و شرایع قبلی را منسوخ می کرده اند و که بر تمامی انسان ها و مبعوث بود و اسلام تا روز قیامت دین جاوید خواهد بود.
این اختلاف در مراتب بیقین برخاسته از ویژگی های ذاتی و اخلاص و مجاهدت و فداکاری هر یک از آن بزرگواران بوده است. در این باره در قرآن کریم آمده است: «تلک الرسول فضلنا بعضهم علی بعض من کلّه الله و رفع بعضهم درجات(20)؛ بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم، برخی از آنها، خدا با او سخن می گفت؛ و بعضی را درجاتی برتر داد».

« بخش پاسخ به سؤالات »

19) سوره بقره، آیه 285.
20) سوره بقره، آیه 253.
چرا پیامبران و امامان، با اینکه معصوم بوده اند در برابر خداوند اعتراف به گناه کرده و از خداوند طلب آموزش می کردند؟اعتراف به گناه از سوی معصومان و طلب بخشش آن بزرگواران به این معنانیست که آنان گناه به معنای حروم شرعی انجام داده اند بل معنای آن این است که کاری کرده اند که شایسته مقام ربوبی خدا نبوده است که در اصصلاح کلام اسلامی به آن «ترک اولی» گفته می شود. گاهی انبیاء از کارهایی استغفار می کرده اند که به نظر عادی انجام آن کارهای اختیاری هم نبوده است ولی چون آنان مقام بلندی داشته و عظمت خدا را هم خیلی بیشتر از ما درک می کرده اند، این کارها را برای خود ذنب و گناه حساب می کرده اند و از آن طلب بخشش می کرده اند اموری مانندمواقعی که انسان عبور می شود لباس خود را از تن بیرون کند. چنین کاری را معصومان با توجه به عظمت ومقام خدا گناه محسوب می نمودند.
بنابراین انبیاء و امامان، ازکارهای بسیار کوچک که، آنها را گناه وحتی کمتر از گناه هم به شمار نمی آوریم، پرهیز دارند و اگر مرتکب آن کارها شدند این را گناه تلقی می کنند و برای همین استغفار گریه می کنند. چرا که آنان، چنان عظمتی در مورد خدای متعال قائل هستند که بعضی از کارهای خود را، با اینکه حتی مکروه هم نیست، ذنب وگناه می دانند . از همین رو در روایت آمده است.
«حسنات الابرار سیئات المقربین؛ کارهای خوب نیکوکاران، برای مقربّان گناه است». باید توجه داشت همین کارهایی که معصومان برای خود گناه می دانند، موجب آتش جهنم و عذاب آخرت نیست و استغفار از این کارها هم به خاطر رهایی از آتش جهنم نیست بل انجام این کارها تنها باعث می شود که از عنایات خاص خدا و مقاماتی که عقل ما قدرت مهم آن را ندارد، محروم شوند که استغفار موجب بازگشت به مقام اولیه ای است که قبل از انجام این کارها داشته اند و یا موجب رسیدن به مقامات والاتری است که در اثر انجام این کارها از نیل به آنها محروم شده اند(21).

« بخش پاسخ به سؤالات »

21) راهنما شناسی، استاد محمد تقی مصباح، ص 170 و 171 .
چرا خداوند پیامبر یا امامی از میان زنان بر نگریده است؟همچنان که در برخی از روایات آمده است پیامبران در بین انسان ها از نظر عقل در رتبه بالایی قرار دارند به طوری که اگر انسان ها تمام سعی خود را به کار ببندند تا نیروی عقل و تعقل را در خود کامل کنند به مرتبه انبیا نمی رسند(22) بنابراین برخورداری از عنصر عقل در حد والا و بالا یکی از ویژگیهای خاص انبیاء است.
باید توجّه داشت که در فرهنگ دینی عقل مفهوم دو معنایی غیر از فرک [نیروی نتیجه گیری ] و هوش [درک موقعیت ] و علم [که نتیجه به کاربردن فکر است ] دارد. عقل در آیات و روایات به معنای نیروی ارزیابی و سنجش است که بر راههایی که فکر برای رسیدن به مطلوب ارائه می دهد نظارت می کند. که کدام راه خوب و کدام راه براست . علاوه براین، عقل براصل خوبی و بدی، ارزش و ضدارزش نظارت و ارزیابی دارد. که:
خوبی چیست؟
بدی چیست؟
و از آنجا که در نوع زنان عنصر تعقل سخت تحت تأثیر عواطف است، نقصان پیدا می کند. همچنان که در روایتی امیرالمؤمنین علی «علیه السلام»نقل شده است: «العاقل من یملک نفسر اذا غضب، و اذا رغب، اذا رهب(23)؛ عاقل، کسی است که در هنگامی که عصبانی می شود و هنگامی که به چیزی غیبت دارد و هنگامی که از چیزی می ترسد مالک نفس خود باشد و خود را کنترل کند». بنابراین عواطف خشم، رغبت و ترس اگر در حد شدیدی باشند به گونه ای که از کنترل انسان خارج شوند در کاستی و از بین بردن عقل تأثیر دارند. این امر به هر اندازه تحقق پیدا کند و در هر زمان و در هر عمل خصوری تحقق یابد به همان اندازه از عنصر عقل و ارزیابی و سنجش می کاهد.
همچنان که ذکر شد عنصر در نوع زنان به نحو شدید و بر جسته ای وجود دارد، که این امر به خودی خود نه تنها مذموم نیست بل برای تکمیل جامعه انسانی و خانواده امری لازم و مفید هم هست. در کلامی از امیرالمؤمنین«علیه السلام» این نقصان عقل در نوع زنان نسبت به مردان تصریح شده پذیرفته شدن شهادت دو زن به جای یک مرد یکی از علایم و نشانه های آن ذکر شده است(24).
بنابراین اعطای مقام نبوت به قابلیتی ذاتی، یعنی برخورداری از عنصر در حدی بالاتر از همه انسان ها، نیاز دارد که این امر در جنس مردان، آن هم در افرادی خاص و نادر به قوع می پیوندد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

22) نگاه کنید به میزان الحکمه، ج 6، ص 398.
23) همان، ص 420 .
24) نگاه کنید به نهج البلاغه، خطبه 80 .

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی