انگیزه های انکار خدا

پرسشپاسخ
چرا بعضی از مردم موجودات نامحسوس را انکار می کنند؟انسان طبعا با هر چیز زیادتر تماس و انس داشته باشد وجود آنرا بهتر قبول می کند مثلا هیچکس منکر گرسنگی و تشنگی - نمی شود زیرا هر روز گرسنه می شود و غذا می خورد، هر چند ساعت تشنه می شود و آب می آشامد ولی اگر با چیزی کمتر تماس داشته باشد به این زودیها نمی خواهد آنرا قبول کند مثلا اگر بشنود تلفنهایی درست شده که در موقع صحبت طرفین یکدیگر را می بینند ابتدا می گوید: دروغ است و کم کم خود را مردد قلمداد می کند، - همچنانکه برای مردم پانصد سال قبل اختراعات فعلی از قبیل هواپیما و رادیو تلویزیون و تلفن و غیره قابل قبول نبود.
درباره ی موجودات نامحسوس هم بشر همین حال را دارد که چون با حواس ظاهری خود احساس نکرده است میل دارد قبول نکند ولی هنگامی که قدری فکر می کند و از نیروی عقل خود الهام بگیرد وجود آنها را تصدیق کرده و می فهمد که ندیدن غیر از نبودن است. احساس نشدن دلیل بر وجود نداشتن نیست.
چه بسا چیزهایی که انسان ندیده است ولی هست و آثار وجودی آنها محسوس است و عقل انسان حکم می کند که هر اثری مؤثری دارد وجود داشتن آثار دلیل بر بودن مؤثر و صاحب اثر است.
خلاصه آنها که موجودات نامحسوس را انکار می کند علت عمده اش این است که تأمل و دقت کافی نکرده و نیروی عقل و خرد خود را کاملا به کار نمی اندازند و با یک نظر سطحی در این موضوع قضاوت می کنند.
علل شرک در عصر جدید چیست؟ریشه های اساسی شرک در تمام اعصار یکسان است ولی با گذشتن زمان ها شکلهای نو و تازه ای پیدا می کند در - گذشته یکی از عوامل اساسی شرک ناآگاهی مرد و یا تعصبات و یا تقلید کورکورانه بود امروز نیز همان عوامل باعث می شود که افراد از مسیر توحید و یگانه پرستی انحراف پیدا می کنند.
پیامبران که آمدند برای همین بود که فطرت بشر را - بیدار سازند و به بشر آگاهی بدهند و انسانها را از تعصبات و تقلیدهای کورکورانه بر حذر دارند و آنان را به پرستش خداوند و اجتناب از طاغوتها وادار سازند امروز نیز پیروی دستورات - اسلام می تواند الهام بخش ملتها برای ایجاد حکومت - توحید و برطرف ساختن شرک گردد.
اگر خداجویی امری فطری است چرا عده ای منکر خدا هستند؟فطری بودن خداطلبی انسان به این معناست که نحوه آفرینش او به گونه ایست که طالب کمال مطلق و پرستش وجود مطلق است. اما ظهور فعلی این نحوه آفرینش وابسته به شرایطی خاص است که از جمله آن شرایط غفلت زدایی و ترک تعلق و ترک اتکاء به اسباب مادی و طبیعی است. به عبارت دیگر تنزل نکردن در مرتبه خواهشهای مادی نفس است. توضیح این که مظاهر حیات مادی و مشاهده اسباب و مسببات مادی در زندگی دنیوی توأم با هوا و هوسهای نفسانی پرده نسیان بر فطرت خداشناسی و خداجویی انسان کشیده و جلای آینه فطرت را می پوشاند، ولی آنگاه که انسان با اسباب مادی قطع تعلق کند مانند جایی که احساس کند خطر نابودی او را تهدید می کند و دست او از اسباب ظاهری به کلی کوتاه شده است از آینه فطرت غبار زدایی شده صفای ضمیر او پدیدار می گردد.
اصولا لازمه فطری بودن امری، این نیست که در همه افراد به طور مداوم و به یک اندازه ظهور و بروز کند مثلا علاقه به هنر و زیبائی یک علاقه فطری است. اما در میان انسانها با شدت و ضعف وجود دارد و گاه چنان ضعیف می شود که تشخیص آن مشکل می شود.
به علاوه، هر علاقه فطری در عین فطری بودن احتیاج به توجه و برانگیختن دارد. بود و نبود اموری که بشر را به خالق انسان توجه دهد، در افزایش و کاهش این امر فطری مؤثر است. و طبیعی است که سرگرمی ها و غفلتهای امروز بشر بر فطرت پاک و زلال انسان پرده فراموشی و نسیان بکشد.

چاپ

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی