شبهات عدم عصمت

پرسشپاسخ
اگر دانستن زیانهای کاری موجب خودداری از آن می شود پس چرا مثلاً برخی از پزشکان با علم به زیانهای شراب از خوردن آن اجتناب نمی کنند؟انسان گاهی مغلوب هوی و هوس و شهوت می شود و با اینکه مثلاً علم دارد فلان کار برای او زیان دارد آنرا انجام می دهد، و در چنین صورتی در حقیقت هوی و هوس او بر ادراک و عقلش غالب شده است، اما پیامبران و امامان از نظر عقل کامل ترین انسانها بوده اند و در اثر شناخت خدا و درک بزرگی و عظمت او و به مدد نیروی عقل توانسته اند بر هوی و هوس و شهوت غالب شوند هیچگاه گرفتار این مغلوبیت نمی شوند.
حضرت امیرالمومنین علی «علیه السلام»درباره ی مردان الهی می فرماید:
«عظم الخالق فی انفسهم فصغرمادونه فی اعینهم(1)؛ فقط خدا پیش آنان بزرگ است و جز خدا همه چیز پیش آنان ناچیز است». عقل چنین افرادی به هیچ وجه گرفتار هوی و هوس و شهوت نمی شود و هرگز در اجرای اوامر خدای متعال نافرمانی نمی کنند.

« بخش پاسخ به سؤالات »

1) نهج البلاغه خطبه ی 188 - ج 2، ص 186 چاپ مصر.
با آنکه رسول اکرم «صلی الله علیه وآله» معصوم است این آیه را چگونه باید تفسیر کرد: «عفا اللّه عنک لم اذنت لهم»(2) خدا از تو درگذشت چرا به آنان اجازه دادی؟برای توضیح آیه چند بیان شده است:
1. منافقان از پیامبر اسلام اجازه خواستند که در شهر بمانند و به جبهه ی جنگ نروند، - مسلمانان با ماندن آنها در شهر موافق بودند به طوری که رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» مجبور شد به آنان اجازه ی ماندن بدهد. این آیه در این مورد نازل شد و همچنان که در روایتی از امام رضا«علیه السلام» نقل شده در ظاهر خطاب به رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» و در واقع به مسلمانان است که چرا پیامبر«صلی الله علیه وآله» را به این کار وا داشتند بنابراین در حقیقت مسلمانان در این آیه سرزنش شده اند نه رسول اکرم«صلی الله علیه وآله»(3).
2. در کلام عرب و شاید در زبان های دیگر هم مرسوم است که گاه به هنگام سخن گفتن با کسی که به او اظهار محبت می کنند مثلاً در فارسی پیرمردی که با یک جوان مشغول صحبت است و جوان از سؤالی می کند،او در ابتدای پاسخ می گوید «خدا عمرت بدهد» و یا «پیر شوی» و بعد از - سخن خود را می گوید در زبان عربی هم مرسوم است کلماتی از قبیل: «رحمک الله" و ساعدک الله و "عفا الله عنک» می گویند.
مثلاً یکی از شعرا هنگامی که متوکل دستور تبعید او را می دهد خطاب به او می گوید:
«عفا الله عنک الاحُر تعود بعفوک ان ابعداً»(4).
عفو و لطف خدا شامل حالت باد، آیا اگر عفو تو از ما دور شد حرمتی بین من و تو نیست که آن را باز گرداند".
واضح است که شاعر نمی خواهد برای متوکل با جمله ی "عفا الله عنک" گناهی را اثبات کند، زیرا در این صورت متوکل بیشتر ناراحت می شود. بنابراین جلمه ی عفاالله عنک نهایت لطف و مرحمت الهی را نسبت به رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» می رساند و جمله ی «لم اذنت لهم»؛ چرا به منافقین اذن دادی در شهر بمانند اگر اذن نمی دادی هر چه زودتر رسوایی و فصاحت و نفاق این ظاهرالصلاح های بد باطن برای همه ظاهر و آشکار می شد.
واضح است که رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» به آنان اذن ماندن داده است، برای آنکه در میان لشگر نباشند و نتوانند کارشکنی کنند و این اذن دادن کاملاً به صلاح اسلام و مسلمین بوده است زیرا در سه آیه ی بعد از آیه ی مورد بحث آمده است که اگر آنان همراه شما برای جنگ خارج شده بودند در کارتان جز تباهی نمی افزودند(5).
پس اجازه دادن رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» کار خلاف مصلحتی نبوده است و آیه ی شریفه با جمله ی «لم اذنت لهم» چرا به آنان اجازه ی ماندن دادی فقط در صدد بیان نفاق و دورنگی و بی ایمانی آنان است نه اینکه به رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» اعتراضی داشته باشد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

2) سوره ی توبه آیه ی 43 .
3) نو رالثقلین، ج 2، ص 224 .
4) تفسیر فخررازی ، ج 16، ص 74 .
5) لو خرجوافیکم مازاد و کم الاخبالا - سوره ی توبه آیه ی 46 .
اگر انبیاء و امامان معصوم بوده و دچار گناه نمی شدند چرا در پیشگاه خداوند اظهار ترس می کردند؟نکته اینکه آنان آنگونه در پیشگاه خداوند اظهار ترس می کردند آگاهی وسیع آنان از مقام عصمت خداوند بود از - این رو همواره خویشتن را مقصر قلمداد می کردند با اینکه معصوم بودند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
اگر پیامبران و امامان معصوم هستند پس مقصود از گناه و لغزش که در برخی از آیات و روایات و دعاها به آنان نسبت داده شده چیست؟دانشمندان اسلامی از دیر زمان به این ایراد توجه داشته و پاسخ های گوناگونی به آن داده اند یکی از آنها که شاید پاسخ ها کلی تر باشد این است:
گناه بر دو قسم است مطلق و نسبی
مقصود از گناه مطلق کارهایی است که از هر انسان مکلفی صادر شود گناه محسوب می شود مانند شرابخواری دروغگویی خیانت و ... البته پیامبران و امامان این نوع کارها صددرصد معصوم بوده و مصونیت دارند. گناه نسبی کارهایی است که در عین گناه نبودن و در عین آنکه اگر از سایر مردم سر بزند شاید برایشان باعث افتخار هم باشد، نسبت به پیامبر و امام لغزش و گناه بی شمار می آید.
برای توضیح این مطلب به این مثال توجه کنید:
در یک ده یا شهرک که درمانگاه ندارد پیشنهاد ساختمان درمانگاه می شود همه ی مردم موظفند در این کار نیک شرکت کنند اما از همه یک انتظار نمی رود از کارگری که روزی 100 تومان درآمد دارد یک انتظار است. و از ثروتمندی که فقط میوه باغ های ارسالی صد هزار تومان به فروش می رسد انتظار دیگر.
در این مثال اگر آن کارگر صد تومان کمک کند این کار او بسیار ارزنده و قابل تقدیر است و بیش از آن از او توقعی نیست زیرا توانایی بیش از آن را ندارد. اما اگر ثروتمندان که می تواند صدهزار تومان بدهد 90 هزار تومان بدهد یعنی نهصد برابر آن کارگر کمک کند، باز می توان به او اعتراض کرد که تو در انجام وظیفه دینی و اجتماعی خود کوتاهی کرده ای، یعنی از آن قدر که توانایی داشتی کمتر کمک کردی.
آیا می توان گفت نود هزار تومان کمک کردن گناه است؟ نه اما در عین حال نسبت به این شخص چون آن طور که شایسته ی او بود انجام وظیفه نکرده است گناه و لغزش به شمار می آید.
این است معنای گناه نسبی که فقط نسبت به برخی از مردم که دارای شرایط خاصی هستند گناه به شمار می آید آن هم نه به این معنی که واقعاً گناه و نافرمانی خدا باشد بلکه به این معنی که آنچه شایسته ی او بوده صددرصد انجام نداده است .
اکنون که این مثال روشن شد به اصل مطلب می پردازیم :
پیامبران و امامان در اثر آنکه مستقیماً با مبدأ جهان هستی ارتباط دارند و شعاع بی پایان علم خدا بر دلهای آنان می تابد در عالی ترین درجه ی ایمان به خدا هستند و از این رو شایسته ی مقامشان این است که حتی یک لحظه از خدای متعال غافل نباشند و نیز خود آنان وظیفه ی خود می دانند که حتی به کارهایی که برای عموم مردم مباح است دست نزنند بلکه همیشه مشغول عبادت و بندگی و انجام وظیفه باشند و بر این اساس اگر یک لحظه از خدا غفلت کنند مورد سرزنش قرار می گیرند و نیز اگر مختصری به کارهای عادی و معمولی غیر ضروری سرگرم شوند این را برای خود گناه به حساب می آورند و در صد جبران آن بر می آیند.
گناه نسبی پیامبران چنین است و با آنکه گناه نیست برای آنان گناه و لغزش محسوب می شود و واژه ی ترک اولی که از قدیم گفته اند پیامبران و امامان معصوم بوده ولی گاه گاهی مرتکب ترک اولی شده اند معنایش همین است یعنی کاری که سزاوار بوده انجام بدهند و انجام آن بهتر و "اولی" بوده ترک کرده اند نه اینکه واقعاً گناه و نافرمانی کرده باشند.
دانشمند بزرگ خواجه نصیر الدین طوسی، در کتاب اوصاف الاشراف خود می نویسد:
اعمال مردم به پنج گونه است:
1. عملی که باید انجام دهند(واجبات)
2. عملی که نباید انجام دهند (محرمات)
3. عملی که انجام دادن آن از ترک کردنش بهتر است(مستحبات)
4. عملی که ترک کردن آن از انجام دادنش بهتر است (مکروهات)
5. عملی که انجام و ترک آن یکسان است(مباحات)
انجام ندان مستحبات و انجام دادن مکروهات "ترک اولی" نامیده می شود و برای آنان که معصوم هستند "ترک اولی" پسندیده نیست و توبه معصومان از ترک اولی است و در بین پیامبران و معصومان نیز برای آنان که بسیار مقربند التفات به غیر خدا که مطلوب ایشان است " ترک اولی" محسوب می شود و آنان حتی از کوچک ترین غفلتی توبه می کنند بنابراین توبه بر سه گونه است .
1. توبه عموم مردم
2. توبه معصومان
3. توبه ی خواص از معصومان بسیار مقرب
توبه ی گناهکاران امت از گونه ی اول و توبه ی حضرت آدم و دیگر انبیاء از گونه دوم و توبه ی پیامبر ما و یا امامان از گونه ی سوم است.(6)

« بخش پاسخ به سؤالات »

6) نقل به معنی از اوصاف الاشراف ، ص 61، چاپ اسلامیه .
اگر همه ی پیامبران الهی معصوم هستند چرا معصومین را به عدد چهارده محدود می کنیم؟بنابر دلیهای عقلی و نقلی تمام پیامبران امامان معصوم هستند و اینکه در میان ما شیعیان - معصومین با عدد چهارده معرفی می شوند منظور معرفی حضرت رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» و حضرت امیرالمؤمنین علی«علیه السلام» و حضرت فاطمه زهرا«علیها السلام» و یازده امام دیگر می باشد نه اینکه جز این چهارده نفر را معصوم ندانیم به عبارت دیگر اثبات عصمت برای چهارده معصوم«علیهما السلام» به معنای نفی عصمت از پیامبران نیست.

« بخش پاسخ به سؤالات »
با این که و امامان بشرند چطور می توانند از گناه برکنار بمانند؟کسی که به گناه دست می بازد به خاطر آن است که - نسبت به مفاسد و زیانهای گناه تشخیص کامل و عمیق ندارد و نیز به عذابهای که برای گناه، در جهان پس از مرگ مقرر - شده ایمان ندارد.
مثلاً کسی که شراب می خورد از مفاسد و مضرات و عواقب وخیم آن در دنیا و آخرت اطلاع کامل ندارد و همین بی اطلاعی او باعث می شود که به گناه آلوده شود امّا کسانی که از زشتی گناهان و عواقب وخیم آن در دنیا و آخرت اطلاع کامل دارند محال است پیرامون گناه بگردند زیرا بینش عمیق و ژرف آنان مفاسد گناه را آن چنان پیش چشمشان مجسم می کند که هرگز به فکر انجام آن هم نمی افتند آیا شما باور می کنید که یک میکرب شناس با آگاهی کاملی از مضرات میکرب دارد از ظرف آلوده به میکرب آب بیاشامد یا غذا بخورد؟

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا داستانهایی که به برخی از پیامبران نسبت داده اند با عصمت منافات ندارد؟تمام پیامبران بدون استثنا براساس ادله عقلی و شرعی معصومند و از گناه و اشتباه مصونیت دارند و برخی از داستانها که در آنها به پیامبران بزرگ نقاط ضعفی نسبت داده شده که انجام آنها در افراد معمولی نقص و انحراف محسوب می شود داستان های مجعول و ساختگی است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا پیامبران و امامان«علیهم السلام» با اینکه معصوم بوده اند در برابر خداوند به گناه اعتراف کرده و از خداوند طلب آموزش خواسته اند؟اعتراف به گناه از سوی معصومان و آمرزش خواستن آن بزرگواران به این معنا نیست که آنان به گناه - معنای حرام شرعی - آلوده بوده اند به این معناست که در نظر خودکاری کاری کرده اند که شایسته مقام ربوبی خدا نبوده است. این کار را در اصصلاح کلام اسلامی «ترک اولی» می گویند. گاه پیامبران از کارهایی استغفار کرده اند که به ظاهر، انجام آن کارها اختیاری نیز نبوده است، ولی از آن جا که آنان مقامی بلند داشته و عظمت خدا را بسی بیشتر از ما دریافته بودند، چنین کارهایی را برای خود گناه دانسته و از آن طلب بخشش کرده اند. حتّی کارهایی مباح، مانند آن گاه که انسان مجبور می شود لباس خود را از تن بیرون آورد، در نظر معصومان - با توجّه به عظمت و مقام خدا - گناه محسوب شده است.
بنابراین، پیامبران و امامان«علیهم السلام» از برخی کارهای پرهیز کرده و آنها را گناه شمرده اند و اگر مرتکب آن کارها شده اند، به استغفار پرداخته و گریسته اند. از این رو، در روایت آمده است: «حسنات الابرار سیئات المقربین؛ کارهای نیک نیکوکاران، برای مقربّان گناه است».
باید توجّه داشت که چنین کارهایی، که معصومان برای خود گناه می دانند، موجب آتش دوزخ و عذاب آخرت نیست و استغفار از آنها نیز برای رهایی از دوزخ نیست، بلکه انجام این کارها تنها باعث می شود که از انسان از عنایات ویژه خدا و مقاماتی که عقل ما از ره یافتن بدان ناتوان است، محروم شود و استغفار موجب بازگشت به مقام نخست است که پیش از انجام کار در آن بوده است و یا موجب رسیدن به مقاماتی والاتر است که در اثر انجام کار، از نیل به بدان محروم شده است(7).

« بخش پاسخ به سؤالات »

7) مصباح محمدتقی، راهنما شناسی، ص 170 و 171.
چرا با این که پیامبران و امامان«علیهم السلام» بینشی ژرف و کامل داشته اند ترک اولی می کرده اند؟پیامبران و امامان«علیهم السلام» مرتکب گناه، به معنای حرام شرعی، نمی شده اند. امّا ترک اولی، که ارتکاب آن از سوی معصومان«علیهم السلام» روا شمرده شده است به این معناست که آن بزرگواران کاری می کرده اند که می دانسته اند شایسته مقام ربوبی خدا نیست. گاه پیامبران از کارهایی استغفار می کرده اند که در نظر عرف انجام آن کارها حتّی اختیاری نیز نیست ولی چون آنان مقامی بلند داشته و عظمت خدا را بسیار بیشتر از ما در می یافته اند، این کارها را برای خود گناه می شمرده، و از آن طلب بخشش می کرده اند.
امام خمینی«رحمه الله» برای این حقیقت مثالی در خور زده است: یک شخص مؤدّب را فرض کنید که پایش شکسته باشد و مجبور است پایش را دراز کند. شخصی محترم، مثلاً عالمی بزرگوار به عیادت او می آید. این شخص، که پایش شکسته، از این که مجبور است در پیش این آقای محترم پایش را دراز کند خجالت می کشد و همواره عذرخواهی می کند که ببخشید من پاهایم در حضور شما دراز است، با این که دراز کردن پاهایش، که اختیاری نیست؛ چرا که پایش شکسته و توان جمع کردن آنها را ندارد، امّا چون احساس می کند در حضور شخصیّتی بزرگوار با این حالت نشسته، شرمنده است و این را برای خود نقص و عیب می داند.
معصومان«علیهم السلام» نیز چنان عظمتی برای خداوند متعال احساس قائلند و برخی کارهای را - که حتّی مکروه نیز نیست - گناه می دانند؛ مثلاً هنگامی که انسان مجبور می شود لباس خود را در آورد. چنین کاری را معصومان«علیهم السلام» گناه می دانند. از این روست که در روایت است: «حسنات الابرار سیئات المقربین؛ کارهای نیک نیکوکاران، برای مقرّبان گناه است»(8).

« بخش پاسخ به سؤالات »

8) مصباح یزدی، محمدتقی، راهنما شناسی، ص 170 و 171.

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی