نقش عبادات در تربیت / مراتب عبادات

پرسشپاسخ
عبادت چیست؟انسان برای بندگی خداوند آفریده شده است؛ ولی بندگی خدا تنها نماز خواندن نیست؛ اگر چه یکی از بارزترین مصادیق عبادت خدا است. اگر زندگی همراه با انجام دستورهای خداوند باشد، انسان همواره در حال عبادت خداوند خواهد بود؛ پس عبادت، تبلّور انجام دستور خداوند برای پرستش اوست و در شکلهای ثابت نماز، روزه و حج خلاصه نمی گردد؛ بلکه هر حرکتی که مورد خشنودی خداوند باشد عبادت محسوب می گردد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
ریشه عبادت چیست؟عبادت به معنای بندگی خدا و اطاعت از اوست؛ ریشه در یک جنبه معرفتی دارد به عبارت دیگر عبادت همان وابستگی خالص ارادی در عمل و اندیشه به خدا است که ریشه در وجود انسان دارد. اگر انسان ها در نظام دین مکلّف به اطاعت و تسلیم محض در برابر خدا هستند، به این دلیل است که وجود انسان در نظام تکوین، وابستگی مطلق به خدا دارد. خدا آفریدگار انسان و روزی ده اوست و بقا و کمال انسانی وابسته به اوست. پس انسان باید در علم و اندیشه به خدا وابسته باشد، نه به غیر او؛ زیرا وابستگی به غیر او به معنای ناهماهنگی بین اراده انسان و واقعیّت وجودی او است.
مطلب دیگر این که انسان به هستی مطلق(خداوند متعال) گرایش ذاتی دارد. اقتضای چنین گرایشی این است که در اراده با آن هماهنگ شود و در عمل و اندیشه از آن تخلّف نکند. عبادت در مقام اراده، همان هماهنگی با واقعیّت ذاتی انسان است.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا انگیزه هایی چون ترس از جهنّم و طمع به بهشت، به اخلاص در عبادت زیان می رسانند؟بی تردید اخلاص مراتبی دارد و بالاترین مرتبه اخلاص همان است که خدا را تنها برای خدا عبادت کنند.
از مراتب دیگر اخلاص، این است که تنها خدا را بپرستند نه غیر خدا را. عبادت خدا به دلیل انگیزه هایی چون ترس از جهنّم یا شوق به بهشت گرچه در مراحل ابتدایی اخلاص زیان نمی رساند ولی شایسته اولیاءالله نیست، این انگیزه ها را برای انسان های معمولی که ایمانشان در مرحله کمال نیست، می توان غرض صحیح دانست؛ زیرا همین انگیزه ها است که موجب می شود خدا را عبادت کنند و از عصیان او اجتناب ورزند.

« بخش پاسخ به سؤالات »
عبادت کنندگان خدا چند گروهند:
برخی خدا را به دلیل ترس از جهنّم، عبادت می کنند؛ این گونه عبادت در احادیث «عبادت بردگان» خوانده شده است! زیرا بردگان به دلیل ترس از مولا بندگی می کنند.
برخی خداوند را به طمع بهشت و نعمت های آن عبادت می کنند؛ این عبادت «عبادت اجرت بگران» است که کار را برای مزد انجام می دهند.
برخی خدا را عبادت می کنند، زیرا او را دوست دارند یا خدا را شایسته عبادت می دانند. این عبادت دارای اهمّیّت و ارزش بیشتری است و مخصوص افراد ممتاز و اولیای خدا است. عبادت افراد معمولی از قسم اوّل یا دوم است. خداوند که دارای رحمت گسترده است عبادت قسم اوّل و دوم را نیز می پذیرد.

« بخش پاسخ به سؤالات »
آیا عبادت به دلیل ترس از جهنّم نوعی شرک نیست؟عبادت به دلیل ترس از عقاب یا امید به ثواب شرک نیست، اگر چه ارزش چنین عبادتی همسان با ارزش عبادت فقط برای خدا نیست. از علی«علیه السلام» نقل شده است که فرمود: «ماعَبَدُتُکَ خَوْفاً مِنْ نارِکَ وَ لا طَمَعاً فی جَنَّتِکَ بَلْ وَجَدُتُکَ اَهْلاً لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُکَ؛ خداوندا تو را از ترس عذاب یا به طمع بهشت نمی پرستم، بلکه عبادت من از این روست که تو را شایسته عبادت یافتم».

« بخش پاسخ به سؤالات »
چه فرقی میان دو نفر، که یکی مؤمن و دیگری کافر است و هر دو کار خوب انجام می دهند، وجود دارد؟اگر عملی را تحلیل کنیم به دو گونه قابل تصوّر است:
1. عملی که با گذر از دو مرحله «شناخت» و «احساس و انگیزه» صورت می گیرد؛
2. عملی که چنین نیست.
عملی که با مقدّمات فوق انجام شود دارای ارزش است؛ به عنوان مثال عمل کسی که با انگیزه خدایی دستی بر سر یتیمی می کشد با عمل کسی که چنین پشتوانه ای نداشته باشد متفاوت است؛ زیرا هر چند نتیجه عمل هر دو که احساس محبّت از سوی یتیم است یکی می باشد؛ لیکن عمل یکی برای خداست و انجام دهنده آن انتظاری ندارد؛ امّا عمل دیگری می تواند به طمع مال یتیم بوده باشد.
اگر اعمال، چنان پشتوانه ای نداشته باشد چه ضامن اجرائی ای خواهد داشت؟
اگر باید خوبی کنیم جای این پرسش هست که برای چه باید خوب بود؟
«آنجا که صبر نیست چه خوبی و چه زشتی!» در دنیایی که ناظری وجود ندارد، خوبی مبنا ندارد.
بر این اساس ملاک، عمل نیست؛ ملاک انگیزه و پشتوانه عمل است و آن انگیزه الهی است که ضامن اجرایی اعمال فرد و جامعه است؛ چرا که حضور نامحدود و احاطه الهی راه را بر انجام اعمال خلاف در سطح تمامی جامعه می بندد. گیریم که تعداد معدودی آن قدر خوب باشند که هیچ خطایی انجام ندهند؛ امّا این امر چه تأثیر در جامعه به طور عام می تواند داشته باشد؟
زیرا عموم افراد جامعه پیرو اخلاقی هستند که پشتوانه و ضمانت اجرایی داشته باشد و چه ضمانت اجرایی بالاتر از حضور نامحدود خداوند و ثواب و عقاب انسان در این دنیا و از آن مهم تر در آخرت؟
در کلامی از امیر مؤمنان آمده است: «دینکم دینکم فانّ الحسنات فی غیره لایقبل و انّ السیّئات فیه یغفر؛ دین تان را، دین تان را مواظبت کنید؛ زیرا نیکی هایی که از غیرمسیر دین باشد، قبول نمی شود[چون پشتوانه ای ندارد] امّا اگر در راه دین باشید، حتّی بدی های شما مورد مغفرت و جبران قرار می گیرد».

« بخش پاسخ به سؤالات »
چرا انسان در برنامه های معنوی، گاه دچار خستگی و وازدگی می شود؟علّت این امر در بدو نظر می تواند؛ حرکت بدون برنامه و نظم، خستگی و عدم تنوع در جریان عمل، زیادی و تراکم برنامه عملی و تحمیل، بوده باشد.
در برخورد با این مشکل سه موضع در ما هست:
1. بی اعتنایی و قرار.
2. درگیری و خستگی بیشتر.
3. پرسش از این و آن و درخواست پاسخ.
امّا راه اصلی همان مراجعه به خداوند و در میان گذاشتن با اوست و از او چاره خواستن است. زیرا انسان بعد از تصمیم ها و توبه ها به شور و حالی می رسد و به علومی دست می یابد و لذّت هایی می یابد امّا دوام نمی آورد و از دست می رود و انسان مشتاق حضور را در یک حالت نفرت و خستگی و یک یاس کشنده و جانکاه قرار می دهد.
البته هر چقدر که حضور و لذّت زیادتر شده باشد این خستگی و ناراحتی زیادتر خواهد بود. این مرحله است که باید انسان از آن بگذرد باید طرح شود و تحلیل شود. آنجا که در دعای ابوحمزه ثمالی با کلمه «لعلک» شاید تو آنها را نشان داده، تحلیلی نه علمی و خشک بلکه عاشقانه و در نجوا. که باید مراجعه نمود.
به هر حال، این محرومیّت ها و هجران ها برای حرکت انسان ضرورت دارند انسانی که راه افتاده و به شور و احساسی رسیده، امتحان و فتنه دارد. این ترس و ضعف و بیچارگی در سالک راه خدا، به او نشان می دهد که بدون فیض و نصرت خدا، نمی توان زنده بود. بی او و با هر چه غیر اوست نمی تواند یک نفس کشید. انسان پوچی و مسخرگر و بی روحی را در تمام هستی می بیند پس «لاحول و لاقوه الا بالله».

« بخش پاسخ به سؤالات »
راه حقیقی نزدیک شدن به خداوند متعال چیست و از چه راههایی می توان به او تعالی نزدیک شد؟قرب خداوند در چند آیه و حدیث به طور واضح آمده است که فهرست آن با استناد چنین است:
1. «فمن کان یرجو لقاءَ به فلیعمل عملاً صالیً و لایشرک بعبادة ربه احداً؛ عمل صالح و نیکوکاری و شرک نورزیدن در عبادات»(1).
2. «الصلوة قربان کل تقی؛ نماز(2) به ویژه نماز شب و نمازهای نافله».
3. «و اسْجُد واقترب - اقرب ما یکون العبد من اللَّه ان کان ساجداً لِلّه؛سجده(3) در حدیث آمده است که پیامبر«صلی الله علیه وآله» فرمودند: نزدیک ترین حالت عبد به خداوند آن وقت است که در سجده می باشد».
4. «أَتَقرَّبُ الی اللَّه بموالاتک... و بالبرائة من اعدائک؛ ولایت ائمه«رحمه الله» و محبّت آنها(4) تولی و تبری با مفهوم متعالی آن.
و به طور کلّی از این مجموعه معلوم می شود:
انسان هر چه از خود و خودخواهی و ویژگی ها و تمایلات جسمی و مادّی دور می شود به قرب حق نایل می گردد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

1) سوره کهف، آیه 110.
2) وسائل الشیعه، ج 3، ص 30.
3) سوره علق، آیه آخر.
4) زیارت عاشورا.

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی