پاسخ به اهانت به اهل بیت علیهم السلام توسط یکی از ائمه جمعه اهل سنت در قالب استدلال بر مشروعیت خلیفه دوم

بسمه الله الرحمن الرحیم

شبهه يكي از ائمه جمعه اهل سنت بر حقانيت خلافت عمر بن الخطاب و رد آن:

 در روزهاي اخير يكي از ائمه جمعه اهل تسنن استدلالي براي اثبات حقانيت خلافت عمر بن الخطاب از راه برهان خلف مطرح نموده است. به اين بيان كه :

اگر حقانيت خلافت عمر را نپذيريم، جنگ هايی که در زمان خلافت او و بالتبع غنائم و اسيراني كه در اين جنگها أخذ كرده است همگی باطل و فاسد خواهد بود. و از آنجا که در جنگ او با ایرانیان یکی از اسرا بی­بي شهريانو دختر یزدجرد پادشاه ایران و والده ماجده امام سجاد علیه السلام بوده است در نتیجه اسارت ایشان بر طبق موازین شرعي نبوده است و طبيعتا ازدواجش هم با امام حسين عليه السلام باطل مي شود.  این استدلال را می توان بصورت یک گزاره شرطی بیان نمود که:

اگر خلافت عمر به ناحق و باطل باشد (مقدم) لازمه اش بطلان ازدواج امام حسين عليه السلام با همسرشان (بي بي شهريانو) است (تالي) و چون فساد تالي از مسلمات عقايد شيعه است زيرا در غير اين صورت نتيجه اين مي شود كه نسل همه امامان بعد از ايشان بر اساس اين ازدواج باطل به وجود آمده باشد در حالي كه طهارت مولد و معصوميت امامان شيعه از معتقدات و مسلمات شيعه اثنى عشري است ؛[1] قهرا بطلان علقه زوجيت امام حسين عليه السلام و بي بي شهريانو پذيرفتني نيست، و چون در يك قضيه شرطي بين مقدم و تالي ملازمه هست بنابراین هرگاه تالي باطل شود مقدم آن هم يعني بطلان خلافت عمر پذيرفته نخواهد بود و باطل است در نتيجه خلف آن كه مطلوب ما است يعني حقانيت خلافت عمر به اثبات مي رسد زيرا جمع بين نقيضين محال است ( خلافت عمر يا حق است يا نا به حق ؛ وقتي بطلان نا به حق بودنش ثابت شد قهرا حقانيتش ثابت مي شود)  بر این اساس شيعه چاره اي ندارند جز اينكه خلافت عمر را بپذيرند زيرا درغير اينصورت  تالي فاسد بزرگي خواهد داشت و هيچ شيعه اي نمي تواند به اين تالي فاسد ملزم باشد.

اين تمام استدلال البته با توضيحاتي كه ما بدان اضافه نموديم.

 پاسخ

پاسخ اجمالی : استدلال در صورتی صحیح  و برای مخاطب الزام آور است که ادله ی آن بر طبق مبنای طرفین یا حداقل بر طبق مبنای طرف مقابل استوار باشد [2] اما اگر مستدل دلیلش بر مبنای خودش فقط بنا شده باشد نه بر مبنای طرف مقابل طبیعتا این استدلال ناتمام خواهد بود و نمی توان مخاطب را بدان ملزم نمود. بر همین اساس در ادامه خواهد آمد که استدلال فوق از نظر مبانی مذهب شیعه هم از نظر تاریخی و هم از نظر فقهی و هم از نظر کلامی مردود است  و قابل استناد نیست. بنابراین نمی تواند برای شیعه الزام آور باشد و از درجه اعتبار ساقط است.

 پاسخ تفصیلی:

رد شبهه از نظر تاریخی

در خصوص زمان و چگونگی ورود شهربانو به کشور اسلامی گزارشات مختلفی وجود دارد  که عبارتند از :

الف) به اسارت افتادن ایشان در دوره خلافت عمر بن خطاب
ب) فرستادن او و خواهرش به نزد عثمان از سوی والی خراسان
ج) فرستادن دختران یزدگرد به حضور امام علی علیه السلام توسط کارگزار حضرت

علامه محقق شیخ محمد تقی شوشتری قدس سره در کتاب رسالة فی تواریخ النبی و الآل ج١ ص٥٥ همچنین در قاموس الرجال  ج ١٢ ص٥٥ گفته است : در تاریخ اسارت ایشان هم اختلاف است که آیا در زمان عمر بوده کما اینکه در گزارش البصائر : ٣٣٥ و الکافی 1: ٤٦٧ و الطبری در دلایل الامامه :81  و المسعودی در اثبات الوصیه : 145 آمده است یا اینکه در زمان عثمان بوده است کما اینکه در عیون اخبار الرضا عليه السلام 2: 127 وارد شده  يا اينكه در زمان امیرالمومنین علیه السلام واقع شده است کما اینکه شیخ مفید در الارشاد :253 روایت نموده است.
و مانند این اختلاف در کتاب عمدة المطالب فی انساب آل ابی طالب ج 1 ص 192 نقل شده است.

گزارش اول

وقتى دختر يزدجرد را پيش عمر آوردند دختران مدينه از بامها به تماشاى او آمدند و مسجد از پرتو جمالش نورانى شد. وارد مسجد كه شد و چشم او به عمر افتاد صورت خود را پوشانيده گفت روزگار هرمز سياه باد.

عمر خشمگين شده گفت مرا دشنام ميدهد خواست باو حمله كند امير المؤمنين علیه السلام مانع او شده فرمود ترا نميرسد كه چنين كنى او را اجازه بده يكى از مسلمانان را براى خود انتخاب نمايد سپس قيمتش را در سهم آن مرد حساب كن عمر باو اجازه انتخاب داد، پيش آمد و دست بر سر حسين ابن على علیه السلام نهاد، امير المؤمنين فرمود نام تو چيست؟ عرضكرد جهانشاه، فرمود نه شهربانو سپس نگاهى بحسين نموده فرمود فرزندى از اين زن براى تو متولد مى‏‌شود كه بهترين فرد روى زمين است. (زندگانى حضرت سجاد و امام محمد باقر عليهما السلام  ترجمه جلد 46 بحار الأنوار ص8)

علامه مجلسى به این خبر دو اشکال وارد کرده اول اینکه اسارت اولاد يزدجرد پس از كشته شدن و بيچارگى او بوده و اين جريان در زمان عثمان بود. گرچه ممكن است پس از فتح قادسيه يا نهاوند بعضى از فرزندانش اسير شده باشند که اين هم بعيد است.

و دوم اینکه شكى نيست كه تولد حضرت على بن الحسين در زمان خلافت امير المؤمنين عليه السلام بوده و جز او فرزندى نزائيد، اگر ازدواج در زمان عمر باشد و تا بيست سال فرزندى نياورد بسيار بعيد است.( همان ص9)

البته علامه مجلسی این احتمال را هم مطرح کرده که ممكن است در اين روايت بجاى عثمان عمر را اشتباه آورده باشد.

 گزارش دوم

در کتاب عیون اخبار الرضا 2: 127 آمده است که سهل بن قاسم نوشجانی می گوید:

امام رضا علیه السلام به من فرمود: بین ما و شما نسب و رابطه خویشاوندی وجود دارد. پرسیدم: چگونه؟! فرمود:

« هنگامی که عبدالله بن عامر بن کریز خراسان را فتح کرد، دو نفر از دختران یزدجرد بن شهریار را به دست آورد; آنها را به مدینه و نزد عثمان فرستاد. خلیفه، یکی را به حسن علیه السلام و دیگری را به حسین علیه السلام بخشید و هر دو، در حال نفاس از دنیا رفته اند. و آن دختری که به حسین علیه السلام بخشید، مادر علی بن الحسین علیه السلام بود.»

اما آقای دکتر شهیدی این روایت را نیز مردود شمرده است.

روایت سوم

شیخ مفید، فتال نیشابوری و فضل بن حسن طبرسی این گونه روایت کرده اند:

وقتی امیرمؤمنان علیه السلام به خلافت و حکومت رسید، حریث بن جابر حنفی را به عنوان کارگزار خود به مشرق زمین اعزام کرد . وی پس از مدتی، دو نفر از دختران یزدگرد را به دست آورد؛ لذا آنان را نزد امیرمؤمنان علیه السلام فرستاد. آن حضرت، شهربانو (شاه زنان) را به حسین علیه السلام بخشید - که زین العابدین علیه السلام از او متولد شد - و دیگری را به محمد بن ابی بکر بخشید - که از وی قاسم به دنیا آمد - لذا این دو مولود، پسرخاله یکدیگر هستند.

آقای مقرم می گوید:

« بر هیچ اندیشمندی پوشیده نیست که روایت شیخ مفید، فتال و طبرسی ... به حقیقت نزدیک تر است، زیرا امام سجاد علیه السلام بدون اختلاف، در زمان خلافت جدش امیرمؤمنان علیه السلام متولد شد و سه سال با آن حضرت بود. »

نویسنده سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین علیه السلام می گوید:

« این احتمال به ذهن می رسد که حریث بن جابر همراه با خلید بن قره یربوعی به خراسان رفته است و به این خاطر، عده ای از راویان تاریخ، وی را و عده ای دیگر، خلید را به عنوان والی خراسان ذکر کرده اند.»( سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (ع)، علی اکبر ذاکری، ج 1، ص 428، دفتر تبلیغات اسلامی، دوم، 1373ش)

همانگونه که خواننده ملاحظه نمود تاریخ دقیق اسارت این بانوی گرامی مشخص نیست بنابراین نمی توان به یکی از این احتمالات جزم پیدا نمود به همین دلیل و به قول اهل علم (اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال ) یعنی استدلالی منتج است که بر مبنایی یقینی استوار باشد.

رد شبهه از نظر فقهی

مرحوم سید محمد کاظم یزدی قدس سره در کتاب عروه می فرماید:
إذا كان الغزو بغير إذن الإمام (عليه السّلام) فإن كان في زمان الحضور و إمكان الاستيذان منه فالغنيمة للإمام.
(يزدى، سيد محمد كاظم طباطبايى، العروة الوثقى (المحشّٰى)، 5 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم)

اگر در زمان حضور إمام جنگی اتفاق بفتد بدون این که إمام إجازه ای برای این جنگ صادر کرده باشد( مشهور بلکه به اجماع) تمام غنیمت از آنِ إمام معصوم می باشد. مثل جنگهایی که در زمان خلفا صورت میگرفت و أصحاب امیر المؤمنین علیه السلام هم در آن شرکت می کردند از جمله جنگ اعراب با ایرانیان؛ با مبنای فوق اگر أصحاب با إجازه حضرتش در جنگ حاضر شده باشند خمس آن را باید بپردازند و اگر سر خود به جنگ رفته باشند در حالی که امکان إجازه گرفتن هم داشته اند باید همه غنیمت را به إمام بدهند.

بنابراین اموال و غنایم ملک امیرالمومنین علیه السلام بوده است و ربطی به عمر بن الخطاب نداشته تا شبهه فوق قابل طرح باشد.

 رد شبهه از نظر کلامی

  • مقام جانشینی پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله در نزد شیعه مقامی است که از جانب خدای متعال تعیین می شود و منصبی الهی است و در جای خود براهین آن آمده است و هیچگونه مناقشه ای در آن نیست بنابراین حتی اگر دهها دلیل مانند دلیل فوق الذکر اقامه شود ارزشش همانند قرار دادن چندین صفر در کنار هم است که همچنان بی ارزش باقی خواهد ماند. زیرا روشن است که خلافت عمر بر اساس تعییین ابوبکر آنهم در حال شدت ییماری و چه بسا هذیان گویی او در واپسین لحظات زندگانی اش بوده است و هیچگونه ارتباطی هرچند اندک با مفاهیم الهی و وحیانی ندارد از این رو اساس و اصل نحوه گزینش خلفا در نزد شیعه باطل و مردود است. و با ادله ایی واهی مانند دلیل فوق الذکر مشکل اصلی لاینحل باقی خواهد ماند.
  • شیعه معتقد است که جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله باید از مقام عصمت برخوردار باشد چه در زمان خلافت چه قبل از آن ؛ در حالی که این خصیصه در شخصیت عمر چه قبل از خلافت و چه بعد از آن مفقود است.

 بنابراین عمر بن خطاب نه منصوب از جانب پروردگار و حتی رسول گرامی اسلام است و نه دارای عصمت است به همین جهت اساسا از دیدگاه شیعه لیاقت و شایستگی خلافت را به هیچ عنوان ندارد و با هزاران استدلال های این چنینی نمی توان خلافت او را شرعا به اثبات رساند.

 

 والسلام علی من اتبع الهدی              
جمعی از طلاب و محققین بخش پاسخ به سؤالات مؤسسه در راه حق

 ***

[1] (بر خلاف اهل سنت كه منعي بر خلافت و امامت حتى زنازاده گان بر خود ندارند و به اعتراف خودشان بيشتر خلفاي آنان زنا زاده و از چندين پدر، و مادراني فاحشه متولد شده اند. مراجعه شود به کتاب المحلی تالیف ابن حزم ج ۴ ص 93) 

[2] (مانند استدلال شیعه بر خلافت بلافصل امیرالمومنین علیه السلام که بر اساس صحیح ترین کتب و روایات  و مبانی اهل سنت است)

logo new موسسه در راه حق، نشر و ترویج معارف اسلامی